فیلمسازی که متوقف نماند و جریان ساز شد
با گذشت بیش از دو دهه از درگذشت ساموئل خاچیکیان، جریانی که وی به لحاظ مضمونی وفرمی در در سینمای ایران ایجاد کرده همچنان زنده است و متوقف نمیشود.
«خودم را همیشه به ماهیِ کوچکی که در تنگ آبی تنگ شنا میکند و از امکان رشد محروم است، تشبیه کردهام و اغلب به همکارانم که در اقیانوسهای پهناور خلق مینمودند، غبطه خوردهام... آنان که حتی یک چهارمِ تقلاهای من، تلاش نکردند و به غولهای جهانی بدل شدند و، اما برای تسکین، تنها چند پیشامد و چند چهره باقی میماند که بیست و پنج سالِ آزگار در قطار آفرینشهای هنریام با من همراه شدند و مبدل به خاطراتی تسلیبخش و تجاربی تلخ برای فردا... که دیگر خیلی دیر است...»
ساموئل خاچیکیان شاعر، نویسنده، فیلمنامهنویس و کارگردان ایرانی گوینده این جملات است. فیلمسازی که امروز (29 مهرماه) روز تولد و فردا (30 مهر) بیست و یکمین سالگرد درگذشتش است؛ او که سالها پس از فوتش همچنان الگوهایی که برای ساخت فیلم برجای گذاشته پابرجاست این گونه متواضعانه به خودش و کارهایی که برای سینمای ایران انجام داده مینگرد. شاید خاچیکیان دهه 30 سینمای ایران را مانند تنگی میبیند که نمیتوان به اقیانوس تبدیلش کرد، اما در همین فضای بسته و تنگ کاری میکند کارستان، کاری که نه تنها در آن زمان بلکه سالها بعد هم نامش را در ژانر ترس و وحشت سینما زنده نگاه میدارد.
کارگردانی پرکار و جریانساز ساموئل خاچیکیان کارگردان صاحب سبک سینمای ایران در29 مهر سال 1303 دیده به جهان گشود و در روز 30 مهر 1380 درپی یک بیماری طولانی، از دنیا رفت. او نامآوری ارمنی بود که با برخی آثار خود، تحولی مضمونی در سینمای ایران به جا گذاشت و به «هیچکاک» ایرانی شهره شود. این فیلمساز فقید در سال 1323 فعالیتش را با نمایشنامهنویسی و کارگردانی تئاتر آغاز کرد و نمایشهای: پردههای خاکستری، سارا و عایشه را روی صحنه برد. از همان سالها اشعاری هم سرود که برخی از آنها در مجامع ارمنیان جوایزی گرفت. وی علاوه بر کارگردانی، تدوین بیش از سی فیلم را نیز انجام داده است. اما هم قبل از انقلاب و هم بعد از انقلاب اسلامی در فیلمهایی به عنوان کارگردان، تهیهکننده و تدوین حضور داشته که جزو فیلمهای پرافتخار و فنی محسوب میشوند.
وی قبل از انقلاب فیلمهایی نظیر: بازگشت، دختری از شیراز، چهارراه حوادث (برنده جایزه بهترین کارگردانی در اولین جشنواره فیلمهای ایرانی گلیریزان)، خون و شرف، خواب و خیال، شبنشینی در جهنم (کارگردانی مشترک با موشق سروری)، توفان در شهر ما، قاصد بهشت - تپه عشق، فریاد نیمه شب، یک قدم تا مرگ، دلهره، ضربت، سرسام، بیعشق هرگز - عصیان، خداحافظ تهران، ببر مازندران، من هم گریه کردم، جهنم سفید، هنگامه، نعر توفان، قصه شب یلدا (و تهیهکننده)، دیوار شیشهای (و تهیهکننده)، بوسه بر لبهای خونین (و همکاری تهیهکننده)، معشوقه (فقط همکار تهیهکننده)، جعفر جنی و محبوبهاش (فقط تهیهکننده)، مرگ در باران (و تهیهکننده)، اضطراب (و تهیهکننده)، کوسه جنوب و انفجار که اجازه نمایش نگرفت.
اما خاچیکیان چند سال بعد از پیروزی انقلاب با وساطت برخی از دوستانش ممنوعالکاریش ملغی و مشغول فیلمسازی شد که حاصل این تلاش: پیکر تراش (از عوج تا اوج) (تدوینگر، اجازه نمایش نگرفت)، عفریت (تدوینگر، اجازه نمایش نگرفت)، بالاش (همکاری در کارگردانی و تدوینگر)، عقابها - آشیانه مهر (نویسنده و سازنده آنونس)، یوزپلنگ، ستاره دنبالهدار (تدوینگر)، شکار (تدوینگر، نویسنده و سازنده آنونس)، شب بیست و نهم (تدوینگر)، خواستگاری (فقط نویسنده و سازنده آنونس)، راز کوکب (نویسنده و سازنده آنونس)، زیر بامهای شهر (نویسنده و سازنده آنونس)، چاووش، سایه خیال (نویسنده و سازنده آنونس)، پرده آخر (نویسنده و سازنده آنونس)، شهر خاکستری (نویسنده و سازنده آنونس)، مردی در آینه، بلوف، پنجاه روز التهاب (همکار تدوینگر) شده است. پسر خاچیکیان بیماری و فوت پدرش را با نساختن فیلم مرتبط میدانست و گفته بود: «میتوانم به زمانی اشاره کنم که پس از فیلم عقابها و یوزپلنگ در سالهای 1363 و 1364 به علت واقعا نامعلومی پدر حدود شش سال از ساختن فیلم محروم شد. البته نه به شکل علنی، اما غیرمستقیم کلامها و رفتارها این معنا را میداد. هر فیلمنامهای که از سوی پدرم ارائه میشد، تصویب نمیشد و محترمانه میفرمودند فعلاً کار نکنید. پدر در آن زمان شصت و خردهای سال داشت و به نوعی در پختهترین و بهترین سالهای زندگیاش به سر میبرد و میتوانست تجربههایش را ارائه دهد».
ادوین خاچیکیان می افزاید:«عقابها فیلم موفقی بود و این روند میتوانست ادامه پیدا کند تا بالاخره پدر بتواند فیلم دلخواهش را بسازد. اما این شش سال باعث شد او دوران خیلی بدی را بگذراند و عذاب روحی و روانی زیادی تحمل کند. به صراحت نمیتوان گفت که این بیماریها ناشی از این مسائل باشد، اما بیربط هم نیست. پدر حرفه و دلبستگی دیگری غیر از سینما نداشت و سینما همیشه شغل اولش بود و دورهای که برای پدر میتوانست کوران کار باشد، تبدیل به دورهای سخت شد.»
چرا خاچیکیان «هیچکاک سینمای ایران» شد؟ خاچیکیان را میتوان از پیشگامان تحول در سینما دانست. کمتر کارگردانی مانند او به طور مداوم سه دهه (1350-1330) اینگونه پرکار و درگیر فیلمسازی بوده است. وی در زمره نخستین کارگردانان بود که عناصر تکنیکی را برای سینما به کار برد و با دکوپاژ سر صحنه فیلمبرداری میرفت. پیش از این تهیهکنندگان و فیلمبرداران بودند که برای سکانسهای فیلم تعیین و تکلیف میکردند، اما خاچیکیان به سینما آموزش داد که کارگردان باید دکوپاژ داشته باشد. از او به عنوان فیلمسازی نوآور که ساخت فیلمهای جنایی را به راه انداخت و نخستین پیشپرده تاریخ سینما را برای فیلم دختری از شیراز (1333) ساخت و دهها زمینه فنی دیگر را آزمود یاد میشود. بسیاری از بازیگران نامدار سینما با بازی در کارهای خاچیکیان به سینما آمدند و برخی از فیلمهایش همچون ضربت (1343) و عقابها (1363) از کارهای پرفروش زمان نمایش خود بودند. ساموئل خاچیکیان خودش را اینطور واقعی توصیف میکند: «میل داشتم به جای مطرح شدن؛ مطرح کنم. من هیچگاه مدعی نبوده و نخواستهام خود را به عنوان نویسنده، شاعر، داستاننویس و یا ادیب مطرح کنم. تب و جنونِ نوشتن با من تولد یافته و از گهواره و زمانی که اولین جملاتم را ادا میکردم همراهم بوده است. به عنوان کارگردان خیلی زود با پردهی سپید انس گرفتم، دنیایی که برای سیراب شدن از حیطهی اندیشه و هنر امکانات فراوانی داشت و برای پرواز در آسمانهای بینالمللی فرصتی مغتنم بود. اما در تمام این مدت کمبود صمیمانهترین چیز، یعنی صدای خون را احساس میکردم. آنچه که مرا وامیداشت تا ارتباطم را با نَفَسِ زبان مادری و قلم حفظ نمایم، با اینکه از استعداد نوشتن فقیر گشته و قلمم زنگزده بود. دیر کردهام، میدانم. اما دوست ندارم توقف کنم.» خاچیکیان فیلمساز ارزندهای است که سبک و سیاقش در سینمای ایران مانا شده است. جریانی که او در سینمای ایران ایجاد کرد برای سینمای کشور هنوز زنده است و متوقف نشده است، خاچیکیان تا زمانی که صنعت سینما وجود دارد تا زمانی که فیلم ساخته میشود هست و در سینمای ایران جاودانه شد. درست است که در چند ماه آخر زندگیش آلزایمر گرفت، اما سینما هیچگاه درباره خدمات او و کارهای تاثیرگذارش آلزایمر نمیگیرد.