ماجرای زندگی نویسنده موفقی که معتاد شد، خودکشی کرد اما به زندگی بازگشت
اعتیاد مختص یک طبقه و یک گروه و یک عده نیست. به طرز عجیبی در کشور ما شایع شده است. از شیوع مصرف در بین هنرمندان تلویزیون و سینما بگیرید که بینشان به شدت شایع است بعد میآید بین موسیقی دانان و شعرا و نویسندهها که درگیرش شدهاند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، اعتیاد به معضل بزرگ جامعه امروز تبدیل شده است. پرداختن به این معضل در طبقههای فرودست و تهی دست آسان است و معمولاً هر چه ما میبینیم و میشنویم درباره این قشر است که خانوادههایشان از هم میپاشد و نهایت زندگی خیلی از این افراد مرگ است. اما اعتیاد در طبقهها مرفه یا سرشناس اجتماعی چیزی نیست که هرکسی بتواند از آن صحبت کند و جسارت ورود به این مساله داشته باشد. اما اعتیاد از همه اقشار قربانی میگیرد حتی از آن نویسنده محبوب یا آن بازیگری که افراد زیادی به او علاقه دارند و میخواهند روزی مثل او باشند.
خسرو باباخانی نویسنده کتاب «ویولنزن روی پل» است. او، نویسنده سرشناسی است که برنده کتاب سال و جوایز دیگری هم بوده است، اما جسارت آن را داشته که از این اعتیاد برای همه و به خصوص جوانها و نوجوانها بگوید تا اگر گرفتار این معضل هستند یا وسوسه استفاده از مواد به سراغشان آمد، تا پایان راه را بخوانند. باباخانی جسارت زیادی به خرج داده و با آبروی خود وارد معامله با خداوند شده و اتفاقاً امروز کتابش بسیار پرفروش است و خیلیها کتابش را خواندهاند. با این نویسنده گپ و گفتی داشتیم که در ادامه میخوانید:
تسنیم: آقای باباخانی! شما را از دهه 60 به عنوان یک نویسنده موفق کودک و نوجوان میشناسیم، جریان ورود شما به ماجرای اعتیاد چه بوده است؟
مهمتر از همه لذت طلبیاش بود. من از سن نوجوانی با مواد مخدر آشنا شدم و داییام من را با مواد آشنا کرد. 13-14 سال داشتم. لذتی که مصرف مواد در آن سن داشت در ذهنم مانده بود. بعدتر به بهانه سردرد و کم انرژی بودن مواد را مصرف میکردم تا برایم مسکن باشد غافل از اینکه به این دام خواهم افتاد.
تسنیم: پس دایی شما باعث اعتیاد شما شد؟
نه خودم باعث اعتیاد بودم. اینها همه بهانه است. هیچ کس نباید مسئولیت کارهایش را گردن دیگران بیاندازد. اصلاً مشکل مصرف کنندگان مواد این است که تقصیر را گردن دیگران میاندازند در صورتی که تا خود شخص نخواهد امکان ندارد درگیر و معتاد شود. واقعیت این است که این لذت را دوست داشتم.
تسنیم: و وقتی وارد اعتیاد شدید ترک کردنش برایتان دشوار شد؟
بینهایت مشکل بود تقریباً برایم غیر ممکن بود چون من هر کاری برای ترک کردم و نشد و آخر سر در سال 88 دست به انتحار زدم و به طرز معجزه آسایی زنده ماندم دکتر در حال نوشتن گواهی فوتم بود ولی مرگ قسمتم نبود.
تسنیم: جریان بازگشت معجزه آسای شما و دست زدن به انتحار چه بود؟
فصل دوم کتابم درباره ماجرای انتحار است دقیقاً شب نوزدهم ماه مبارک رمضان و در شهریور ماه بود. از بیرون به خانه آمدم. آن روز خیلی تحقیر شده و آسیب دیده بودم. هیچ کس خانه نبود. همه برای شب احیا بیرون رفته بودند و من ناگهان تصمیم به این کار گرفتم. 130 تا قرص خوردم و بعد از چند دقیقه خیلی حالم بد شد و... این قضیه قصه مفصلی دارد که در کتاب آمده است به هر حال به صورت اتفاقی پسرم به خانه میآید و من را میبیند و به بیمارستان لقمان الدوله میبرد. آنجا دکتر کشیک نوشته بود فوت در اثر مصرف دارویی. اما در همین حین شخصی به نام دکتر طاهری که شیفتش تمام شده بود میخواهد به خانه برود که میبیند سوییچ ماشین را جا گذاشته است. بر میگردد تا از دفترش سوییچ را بردارد، میبیند من را در راهرو خواباندند و دکتر در حال تکمیل گواهی فوت من است. پلکهای من را کنار می زند و میگوید اینکه هنوز زنده است و شروع میکند با همان کت و شلوارش به احیای من. 45 دقیقه زمان میگذارد و من را به زندگی بر میگرداند.
تسنیم: شما در دهه 60 نویسنده بسیار موفقی در حوزه کودک و نوجوان بودید. در آن سالها هم که مینوشتید و موفق هم بودید،درگیر اعتیار بودید؟
بله. این اعتیاد دائم اتفاق میافتاد اما یکی از ویژگیهای مصرف مواد مخدر در سالهای اولیه این است که به آدم انرژی فوق العادهای میدهد. توان کار کردن آدم را دوبرابر میکند و همین باعث میشد من پر کار باشم هم در محل کارم مینوشتم و کار میکردم وهم وقتی به خانه میآمدم، کتاب میخواندم و قصه مینوشتم از این نظر هیچ مشکلی نداشتم. سالهای بعد دچار مشکلشدم
تسنیم: بر محتوای کار شما و نوشتههایتان این اعتیاد اثری نداشت؟
نه چون برای نوجوان مینوشتم و حوزه تخصصیام نوجوان نویس بودم و خاطرات دوران نوجوانی خود را به صورت قصه در میآوردم.
تسنیم: چندی پیش ما با آقای میرکیانی صحبت میکردیم یکی از گلایههای مهم ایشان انتقاد از نویسندههای کودک و نوجوانی بود که میخواهند با چرت زدن و مصرف مواد مخدر قصه بنویسند. نظر شما درباره نوشتن و ارتباطش با اعتیاد چیست؟
مواد مخدر در طولانی مدت بر استعداد آدم اثر میگذارد در کوتاه مدت چنین اثری ندارد.
انتقاد میرکیانی از نویسندگانی که میخواهند با سیگار کشیدن و چرت زدن "برای کودک" قصه بنویسندتسنیم: پس شما کم کم نوشتن را کنار گذاشتید؟
بله در طولانی مدت آدم دچار افت انرژی میشود مواد مخدر حالت یک کاتالیزور در بدن را دارد خودش انرژی ندارد که به شما بدهد اما از انرژی ذخیره بدن استفاده میکند. درست مثل یک چراغ نفتی که اگر فیتیله اش را بالا بکشید نورش زیاد میشود ولی عمرش کم میشود. مواد مخدر هم همین کار را با ما میکند انرژی ذخیره در ماهیچهها و استخوانها را میکشید و مصرف میکرد. به نظرم میرسید که حالم خوب است اما در بلند مدت به خودم آسیب میزدم.
تسنیم: الآن شما بین نویسندهها و شعرای کودک و نوجوان کسانی را میشناسید که درگیر اعتیاد باشند و حال آن روزهای شما راداشته باشند؟
بله فراوان هستند.
تسنیم: مواد مصرف میکنند که خوب بنویسند یا بیشتر بنویسند و تخلیشان به کار بیافتد؟
دلایل متعددی برای مصرف دارند. یکی از دلایلش این است که احساس خستگی و بی حوصلگی میکنند مواد مصرف میکنند تا قبراق و سرحال بنشینند سر نوشتن. متنها یک مساله مهمی که وجود دارد و مسئولان ما حاضر نیستند که آن را ببینند و بپذیرند این است که اعتیاد مختص یک طبقه و یک گروه و یک عده نیست. به طرز عجیبی در کشور ما شایع شده است. از شیوع مصرف در بین هنرمندان تلویزیون و سینما بگیرید که بینشان به شدت شایع است بعد میآید بین موسیقی دانان و شعرا و نویسندهها که درگیرش شدهاند.
تسنیم: شما کتاب را به چه سبک و سیاقی نوشتهاید که برای مخاطب نوجوان جذاب باشد؟
من کتاب را بر اساس خاطرات خودم نوشتم. دوم اینکه بسیار جسارت به خرج دادم و آبروی خودم را گرو گذاشتم برای این کتاب یعنی تمام کارهایی که انجام داده بودم البته آنهایی که امکان طرح داشت مطرح کردم و چون به زبان بسیار ساده نوشتم تمام گروههای سنی میتوانند آن را بخوانند و این 30 بار تجدید چاپ هم گواه موفقیت و ارتباط با مخاطب است.
با خدا معامله کردم
تسنیم: با اطلاع از اینکه ممکن است آبرویتان از دست برود و مشکلاتی پیش بیاید، چرا کتاب ویولنزن روی پل نوشته شد؟
از همان سالها که درگیر اعتیاد شده و مجبور بودم از دیگران مخفی کنم، برای تهیه مواد و بعدتر برای ترک آن بسیار اذیت شدم و مورد تحقیر قرار گرفتم و زمان به سختی برایم طی میشد. تقریباً تمام زندگیم را دادم و به باخت رسیده بودم تا اینکه تا سال 89 با یک سازمان مردم نهاد آشنا شدم و تصمیم به رهایی از این بلای خانمان سوز گرفتم. اعتیاد مثل عروسی است که خودش را برای گول زدن ما به بهترین شکل آراسته اما روز بعد از ازدواج متوجه میشوید که این آرایش فقط برای گول زدن ما بوده است. در اصل یک عجوزهای بوده که از آن خبر نداشتیم. بعد از درمان شدن خودم راهنمای دیگران شدم و تا امروز این راهنمایی ادامه دارد و ان شاء الله ادامه خواهد داشت.
تصمیم گرفتم خاطراتی که درباره خودم داشتم را یادداشت کنم. هفتهای یک بار یادداشت خود را مینوشتم با اینکه مرور آن خاطرات و سختیها کار راحتی نبود اما به هر حال نوشتم و در سایتی قرار میدادم. استقبال افراد برای خواندن این خاطرات زیاد شد و آمار سایت بالا رفت. این خاطرات پراکنده بود به خاطر همین بعد از این استقبال تصمیم گرفتم کتاب را به صورت منسجمتر بنویسم.
تسنیم: از رفتن آبرویتان نترسیدید؟
ابتدای کتاب هم گفتم. آبروی من برود بهتر از این است که عمر و طراوات یک آدم تمام بشود. به همین خاطر با نوشتن خاطرات خودم از ابتدای درگیر شدن تا ترک خواستم راه رهایی از ظلمت و تباه شدن را به دیگران نشان دهم. با خدا معامله کردم و جواب این معامله استقبال خوب مردم برای خرید این کتاب بود که هنوز هم ادامه دارد و ترک کردن افرادی که فکر میکردند قادر به ترک نیستند، مهمترین پاداش من است.
تسنیم: بازخوردهایی هم از مخاطبانتان گرفتهاید که برایتان جذاب و جالب باشد؟
بله اصلاً باور کردنی نیست این قدر این کتاب بازتاب داشته که خودم دچار حیرت شدهام.
تسنیم: میشود به یکی از بازخوردهای اثر گذار این کتاب اشاره کنید؟
بله یک موردش این است که درمان مواد مخدر راه دارد و چیزی حدود یک سال طول میکشد که یک مصرف کننده مواد مخدر درمان شود. من بسیار تاکید دارم که اصطلاح ترک غلط است و باید درمان شود.
شما یک کارخانه بزرگ را در نظر بگیرید مدیران این کارخانهها معمولاً به صورت تصادفی از کارمندان و کارگران آزمایش اعتیاد میگیرند. بین اینها یک عده مصرف کننده شناسایی میشوند و آنها را صدا میکنند. مدیر کارخانه اگر خیلی فرد با شخصیت و فهمیدهای باشد به آن فرد میگوید: یک ماه تا چهل روز بهت مرخصی میدهم برو پاک شو و برگرد. اما هیچ مصرف کنندهای در این مدت پاک نمیشود لذا اخراج میشود. یکی از دوستان خیلی نزدیک من که در یک کارخانه بسیار بزرگ کار میکند چند بار این موضوع را به مدیر عامل شرکت میگوید که درمان مواد مخدر در این زمان امکان پذیر نیست اما او نمیپذیرد و میگوید این دستور العمل است و طبق همین رفتار میکنیم تا نهایتاً کتاب ویولون زن روی پل را به او میدهد.
کتاب را میخواند و 48 ساعت بعد تماس میگیرد و میگوید بیا پیش من و بعد اذعان میکند که راه درست در ترک مصرف در کتاب آمده و از این به بعد ما از این روش استفاده میکنیم و فرصت 40 روزه نمیدهیم و آنها را به جاهای درمانی میفرستیم و یک سال به آنها زمان میدهیم. خب هزاران کارگر با این کار نجات پیدا میکنند تا اینکه اخراج شوند و مشکلی به مشکلاتشان اضافه شود.