شنبه 3 آذر 1403

«مدرسه چگونه می‌تواند دوست داشتنی‌تر باشد؟» / کنکوریزه شدن مدارس مهارت‌های زندگی را به حاشیه رانده

وب‌گاه فرارو مشاهده در مرجع
«مدرسه چگونه می‌تواند دوست داشتنی‌تر باشد؟» / کنکوریزه شدن مدارس مهارت‌های زندگی را به حاشیه رانده

آموزش تنها در صورتی می‌تواند موفق باشد که کودکان آن را دوست بدارند. تنها چنین آموزشی می‌تواند در جان دانش‌آموزان بنشیند و جهان آن‌ها را دگرگون سازد. مع‌الاسف وضعیت آموزش در ایران امروز فاقد امکان بر انگیختن شوق و سرشار ساختن بچه‌ها از حس زیست جمعی در مدارس است.

به دنبال دعوت از صاحب‌نظران مسائل آموزش و پرورش پیرامون 7 پرسش برای بازآفرینی مدرسه دیدگاه‌ها و پاسخ‌هایی از خوانندگان ارجمند دریافت شد. در اولین مورد پاسخ‌های دکتر عبدالرسول عمادی منتشر شد.

به گزارش عصر ایران، در ادامه، نظر دکتر مهران صولتی جامعه‌شناس و صاحب‌نظر مسائل آموزش و پرورش ارایه می‌شود:

درآمد:

پرسش‌های طرح‌شده در عصر ایران اگر چه نکات مهمی را مورد توجه قرار داده‌اند، ولی همچنان از قرار گرفتن در اسارت تقابل‌ها رنج می‌برند. دو‌گانه‌هایی که اگر چه در بدو امر آشتی‌ناپذیر به نظر می‌رسند، ولی در عمل می‌توانند سنتزی میان خود را به نمایش گذارند.

تاریخ روشنفکری ایران هم واقع‌شدن میان دو‌گانه‌هایی از این دست بوده است؛ تدین / تجدد - روشنفکر / روحانی - دنیا / آخرت - رشد اقتصادی / عدالت‌اجتماعی - لیبرالیسم / سوسیالیسم. اما مدرنیته ایرانی در زیست جهان ایرانیان از دوگانه‌ها گذر کرده و تلفیقی از ایرانیت، اسلامیت و مدرنیت را در جان و جهان ساکنان این سرزمین رقم زده است.

عمده نارسایی‌ها و کژتابی‌های شکل گرفته هم ناشی از مداخلات استعمار جویانه سیستم (هابرماس) بوده است که کوشیده تا مناسبات اجتماعی شهروندان را با بهره‌گیری از نقش دولت و بازار به صورت کنترل‌پذیر و قابل پیش‌بینی درآورد. حال با این ملاحظه پاسخ من به پرسش‌های این فراخوان به شرح زیرند:

1. مدرسه فضایی باشد برای شبیه بزرگ‌سالان شدنِ بچه‌ها یا دوره‌ای برای کشف خود و ابراز وجود؟

جامعه پذیری یکی از کارکرد‌های مدارس است در سراسر جهان با نظام‌های ارزشی متنوع آن بوده و چیزی فراتر از تلاش برای شبیه شدن کودکان به بزرگ‌سالان. در حقیقت فرآیند جامعه پذیری می‌کوشد تا بچه‌ها را برای بر عهده‌گرفتن نقش‌های اجتماعی در زندگی آینده‌شان آماده سازد، اما هر چه هست جامعه‌پذیری باید یک پروژه پسینی باشد به این معنا که نه تنها نباید برای فرصت‌های مدرسه در راستای کشف وجود و سوژه‌گی کودکان ایجاد محدودیت کند بلکه صرفا باید به چنین فعالیت‌هایی جهت بخشد؛ بنابراین یک مدرسه خوب در کنار فراهم آوردن زمینه فاعلیت و مشارکت بچه‌ها در ساخت شخصیت‌شان می‌کوشد تا هدف جامعه‌پذیری به کلی از دستور کار مدارس حذف نشود.

2. آموزش، اول یک فعالیت دوست‌داشتنی باشد یا یک اجبار قانونی؟

آموزش تنها در صورتی می‌تواند موفق باشد که کودکان آن را دوست بدارند. تنها چنین آموزشی می‌تواند در جان دانش‌آموزان بنشیند و جهان آن‌ها را دگرگون سازد.

مع‌الاسف وضعیت آموزش در ایران امروز فاقد امکان بر انگیختن شوق و سرشار ساختن بچه‌ها از حس زیست جمعی در مدارس است. آموزش زمانی به یک الزام قانونی تبدیل می‌شود که حق مسلم کودکان برای تحصیل توسط والدین یا افسارگسیختگی‌های بازار - که با کالایی کردن آموزش آن را تابع منطق بیشینه کردن سود قرار می‌دهد - نقض شده و با محروم کردن بچه‌های متعلق به طبقات فرودست از امکان تحصیل رایگان (اصل سی‌ام قانون اساسی) حقوق اولیه و مسلم آن‌ها را نقض کرده باشد.

3. طراحی آموزشی مدرسه، پویشی شاد بر مدار شوق، انتخاب و استعداد کودک و نوجوان باشد یا تکلیفی برای گذراندن دروس از پیش فرض شده؟

اگر گفته شود آموزش و پرورش فضایی است که دانش‌آموزان آن را پدید آورده و به آن جان می‌بخشند سخن عجیبی بیان نشده است. در حقیقت مدرسه‌ای خوب است که فضا و عناصر آن نه تنها در خدمت ایجاد شوق یادگیری است بلکه دانش‌آموزان در پیدایش آن نقش موثر دارند.

از همین روست که باید بر اهمیت دانش آموز محور بودن فعالیت‌های آموزشی و پرورشی در مدارس تاکید ورزید و نقش دانش آموزان را فراتر از یک موجود منفعل در نظر گرفت. اگر چه ساخت متمرکز آموزش و پرورش در ایران آموزش را بیشتر به عنوان تکلیفی برای گذراندن دروس از پیش تعیین‌شده در نظر می‌گیرد، ولی باید همچنان از مطالبه اعطای نقش افزون‌تر به بچه‌ها برای آفرینش فضا و روح مدارس دفاع کرد.

4. کدام ارزش سازنده‌تر است: تربیت شهروند مفید یا سرباز مطیع؟ تربیت حقوق‌بگیران آینده یا مردان و زنان کارآفرین؟ مدرسه، مجالی برای تمرینِ "با هم رسیدن" باشد یا مسابقه‌ای برای "زودتر رسیدن"؟ مأموریت مدرسه کسب مهارت‌های زندگی باشد یا 12 سال رقابت، نمره، نخبگی و برتری؟

شاید تفاوت میان توسعه یافتگی و توسعه نیافتگی در پاسخ به همین پرسش‌ها و دوگانه‌ها نهفته باشد. به نظر می‌رسد پیچیدگی‌های زیست اجتماعی در ایران و نقش مداخله‌گرانه حاکمیت ایدئولوژیک اجازه انتخابی آسان را به ما ندهد.

این خوانش آمرانه از حکم‌رانی فضای ایجاد کرده که شهروندی با اطاعت گره خورده و تابعیت به رمز موفقیت جوانان تبدیل شده است. فقدان شایسته‌سالاری و چیرگی ارادت‌گرایی موجب شکل‌گیری شکافی ژرف میان ماموریت‌های آموزش و پرورش مدرن با واقعیت‌های اجتماعی شده و باعث شکل‌گیری نوعی دوگانگی شخصیت در میان دانش‌آموزان می‌شود. از همین رو نمی‌توان برای این دوگانه‌ها انتخابی قطعی با توجه به شرایط ویژه کشور یافت.

5. مدرسه، فعالیت شورانگیزی بر پایه به رسمیت شناختن دنیای متنوع و متفاوت کودکان و نوجوانان باشد یا برنامه مهندسی شده‌ای بر مبنای غربال و جداسازی بچه‌ها بر پایه طبقه اقتصادی، فرهنگی، ارزشی و بهره هوشی؟

در پاسخ به این پرسش باید نگاهی عمیق‌تر به پدیده کنکور افکند. واقعیت این است که اگر چه نضج مدرنیته در ایران بیش از هر چیز زمینه‌های مهندسی داشت و نخستین دانشجویان دارالفنون نیز در رشته‌های علوم پایه و فنی پذیرش شدند، ولی ورود کنکور به ساحت آموزش عالی در دهه 40 و آموزش و پرورش از دهه 70 دوران جدیدی را رقم زد. از این پس کنکوریزه شدن زیست جهان دانش آموزان زندگی آن‌ها را مهندسی و تحت نظم آهنینی درآورد که به کلی با اهداف تربیتی ترسیم شده منافات داشت.

مدارس ابتدایی به سکو‌های پرش برای قبولی در مدارس تیزهوشان تبدیل شدند، آموزش مهارت‌های تست زنی جای آموزش مهارت‌های زندگی را گرفتند، درس‌هایی مانند هنر و انشا که می‌توانستند در پرورش قوه خیال و رویاپردازی کودکان مؤثر باشند به نفع علوم پایه کنار رفتند و قبولی بچه‌ها در کنکور به بزرگ‌ترین دغدغه خانواده‌ها تبدیل شد.

6. مدرسه و آموزش، فضا و فرصتی برای یادگیری متوازن مهارت‌های نرم در کنار مهارت‌های سخت باشد یا رقابت اضطراب‌آوری برای رشد یک بُعد هوش؟

اگر‌چه هیچ کسی نمی‌تواند با این گزاره مخالف باشد که مدرسه باید محیطی آرام برای یادگیری مهارت‌های نرم و سخت باشد به جای این‌که به عرصه‌ای برای رشد صرفا یک جنبه از هوش تبدیل شود، ولی واقعیت این است که تبدیل مدرسه به میدانی برای رقابت‌های اضطراب‌آلود بیشتر ناشی از تاثیر مناسبات یک جامعه بیمار و معیوب است.

به عبارت دیگر این نابرابری ساختاری و منزلتی میان مشاغل گروه پزشکی با سایر مشاغل است که توانسته کنکور را به علت اصلی تشدید رقابت‌های اضطراب‌آلود در مدارس تبدیل کند. به بیان دیگر اگر به دنبال آرام‌سازی فضای مدارس برای آموزش مهارت‌های زندگی و کاربردی برای دانش آموزان هستیم پیش از هر چیز باید برای اصلاح مناسبات اجتماعی و تبعیض‌های ساختاری جامعه‌ای که در آن زیست می‌کنیم چاره‌ای بیندیشیم.

7. حرفه معلمی و انتخاب مدیر، از دبیر تا وزیر باید بر مبنای شایستگی و اصول حرفه‌ای باشد یا بر اساس انتصاب‌های سفارشی و دخالت‌های غیرحرفه‌ای خارج از آموزش و پرورش در کار حساس مدرسه؟

زمانی که از مناسبات اجتماعی معیوب در یک جامعه سخن می‌گوییم مراد چیست؟ واقعیت این است که جامعه به مثابه یک نظام اجتماعی کل از 4 خرده نظام سیاست، اقتصاد، فرهنگ و خانواده تشکیل شده که با یکدیگر روابط متقابل و دو سویه دارند.

این در حالی است که در ایران امروز سیاست توانسته روابط خود را با سه عرصه دیگر به صورت آمرانه و یک سویه درآورد. ضمنا هر کدام از این خرده نظام‌ها دارای منطق و دینامیسمی منحصر به خود هستند که ادامه فعالیت آن‌ها را توجیه پذیر می‌سازد به طوری که سیاست با منطق قدرت، اقتصاد با منطق سود، فرهنگ با منطق گفتگو و تفاهم و خانواده با منطق تعهد و صمیمیت به حیات خود ادامه می‌دهند.

یکی از مهمترین جلوه‌های چیرگی سیاست بر فرهنگ را امروزه می‌توان در نگاه سیاسی سیستم به انتخاب مدیران ستادی آموزش و پرورش با اولویت بخشیدن به رابطه‌سالاری به جای شایسته‌سالاری دید. نگاهی که موجب شده آموزش و پرورش نتواند با حفظ استقلال نهادی خود و بر اساس منطق ذاتی خویش به فعالیت‌هایش سامان ببخشد.

از میان اخبار

واکسن به جای سگ‌کشی

زن و دختر رئیس بانک برای قتل او آدمکش اجیر کردند