مردم و حکومت در سالهای سخت و غبارآلود وبا
تهران - ایرنا - وبا مهمترین و اصلیترین بیماری همهگیر در دوره قاجار بود؛ سالهای سخت و غبارآلودی که مردم کاملا با نکات و تدابیر بهداشتی بیگانه بودند و به همین دلیل هم برای مقابله با آن به باورها و اعتقادات قدیمی خود متوسل میشدند اما این راهکارها کارساز نمیشد و شمار زیادی جان خود را از دست میدادند.
ابتدا سرگیجه میآید و صدای سوتی که در گوش میپیچد. معمولا اضطراب شدیدی که به دلیل تغییرات ناگهانی بدن است؛ سوزش معده، مرطوب شدن سطح بدن از مایع چسبناک، گرفتگی عضلات و استفراغ؛ روده یکباره و در یکلحظه خالی میشود و فرد را به وحشت میاندازد. از همین رو بسیاری وحشت را عامل مرگ میدانستند. به این صورت وبا در سده نوزدهم دستکم هر 2 سال یکبار در ناحیهای از ایران بروز میکرد. سایهاش را به سرعت در آن منطقه می گستراند و مردم وحشتزده به تقلا میافتادند تا از فضاهای آلوده دور شوند و به همینصورت بیماری را با خود به مناطق دیگر میبردند. گاهی حتی این بیماری با بروز طاعون هم همزمان میشد اما در این میان مهمترین مساله نحوه مواجهه مردم و حکومت با اینگونه بیماری ها بود.
مرگ برای فرودستان
هنگامی که وبا بروز می کرد، درباریان، فرمانداران، تجار و افرادی که تمکن مالی داشتند در نقطه امنی پنهان میشدند تا سایه شر همهگیر از سر شهرها و روستا کم شود. به همین دلیل هم مهمترین واکنش در برابر این بیماری ترک شهر و فرار به طرف مناطق کوهستانی و مناطق خوش آب و هوا بود و افرادی که ثروت و مکنت داشتند، کشور را ترک می کردند اما وبا شکارچی فقرا و تنگدستان بودند. به گفته دکتر فوریه فقرا وسیله فرار نداشتند و به «علت تنگدستی بیشتر در معرض بیماری قرار داشتند» اما بیماری مساوی بود با مرگ، اگرچه در خانه ماندن هم مساوی بود با گرسنگی و باز هم مرگ.
این مردمان به دلیل فقر و عدم آگاهی مجبور بودند از آب های آلوده استفاده کنند. چنانکه چارلز جیمز ویلز پزشک اانگلیسی در سفرنامه خود می نویسد: یکی از علل ابتلای مردم این سامان به وبا و شیوع مداوم آن استفاده از همین آب های آلوده و رعایت نکردن نظافت و بهداشت است. خود من علاوه بر اینکه آب مصرفی خودمان را از آب تمیزترین چشمههای شیراز تهیه مینمودم، هرگز آب را به صورت ساده مصرف نمیکردم، بلکه اغلب پس از جوشاندن و خنک کردن و یا به صورت چای از آن استفاده میکردم و آنچنان در این مورد حساسیت پیدا کرده بودم که در صورت نوشیدن یک گیلاس آب خنک معمولی یا حتی یک لیوان شربت، بدون تردید دچار ناراحتی و بیماری می شدم.
البته ضرر تجار و مالداران بیش از هر چیز کساد شدن داد و ستد بود. «ناخوشی که میآمد نه وسیله برداشت ماند و نه کارگری». با مردن مردم «دکان و دادوستدی» وجود ندارد و شهرنشینها برای پیدا کردن آذوقه به سوی روستاها میرفتند؛ دهاتهایی که خود خالی از سکنه بودند.
برخورد حکومت با وبا
به گفته هما ناطق نویسنده و مورخ، حکومت وقت در سرایت، گسترش و عواقب وبا مسوولیت مستقیم داشت. آنها میگریختند و با «پنهان کردن حقیقت» و «فریبکاری رسمی»، مردم را در میان مهلکه رها میکردند. آنها «خبر ناخوشی را به دیگر ممالک اعلام نمیکردند و با برقرار کردن قرنطینه که مستلزم فراهم کردن آذوقه، غلات و هزینه بود، مخالفت میکردند.» در حالی که مردم در استفراغ و اسهال دستوپا میزدند، حاکمان، درباریان و ثروتمندان آذوقهها را بار درشکهها میکردند و به نقاط امن میرفتند و صبر میکردند تا آبها از آسیاب بیفتد.
یکی از سیاحان انگلیسی چند روز پیش از مرگش مینویسد: در شیراز به محض شنیدن خبر وبا، حاکم حسنعلی میرزا فرمانفرما، وزیر و اطرافیانش فرار کردند و بدون دستورالعملی جهت حفاظت شهر، مردم را رها کردند. مردم «آشکارا به حکومت ناسزا میگفتند» یا اعتمادالسلطنه می نویسد: از دیروز تابحال به گفته اطباء هزاروششصد نفر از طهران و شمیران تلف شدند. من اگر بخواهم شرح دهم اوقاتی که در حسنآباد بودم، بایستی کتاب دیگر شروع نمایم. مختصر اینکه شاه روز پنجشنبه بیستوچهارم با مختصری از حرم فرار کرده بسمت شهرستانک تشریف بردند. نایبالسلطنه و والده و عیالش هم به طرف دوشانتپه رفتند. من کمال بیانصافی دانستم در این هنگامه والده و عیالم را تنها در بلا بگذارم و به اردو بروم. با اینکه قاطر هم کرایه کردم و تا چند روز، روزی مبلغی هم کرایه می دادم. باز در خود، آن دل و قوت را ندیدم که به شهرستانک بروم. از قراری که نوشته بودند به شهرستانک هم وبا شدت دارد. حتی حرمخانه مبارک هم دو سه نفر گرفتار شدند.
شهرها و روستاهای سراسر وحشت و اضطراب
شهرها و روستاهای وبازده فضاهایی بود، سراسر وحشت و اضطراب؛ زیر پای مردمان تا جایی که چشم میدید از نعش مردگان پر میشد. گاهی دیده میشد که آدمها برهنه در خیابان به این سو و آنسو بدوند، فریاد بکشند و با دشمن نامرئی گلاویز شوند؛ در خیابانها میدویدند و فریاد میزدند: این ناخوشی پدر سوخته کجاست؟ جرات دارد بیاید جلو تا حسابش را برسم، بکشمش.
مردم از مرگ عزیزانشان دیوانه میشدند. میتوان وحشت شهرها و روستاها را تصور کرد؛ فضاهای خالی در نبود ساختار سیاسی و مردم گرسنه و ترسیده که مورد حمله زورگویان قرار میگرفتند در حالی که صدای نوحه و روضه در فضاها به گوش میرسید.
قهرمان میرزا سالور می نویسد: فعلا اهمیت وبا از همه بیشتر است و تمام گذر و کوچهها روضهخوانی برپاست. ولی ابدا تقلبات مردم ذرهای کاهیده نشده است.
طب سنتی
طب سنتی یکی از راهکارهایی بود که در زمان شیوع وبا کارکرد فراوانی پیدا می کرد. برای نمونه یک نخود جوهر کرم با یک پیاله گلاب به بیمار می دادند و پس از یک ساعت، نعنا، گل سرخ، شاه تره و گل جعده از هر یک، یک مثقال دم کرده و یک پیاله آن را با 10 مثقال روغن بید انجیر به خورد بیمار می دادند. البته گاهی در این نوع طب زیاده روی هم می کردند و عده ای به دلیل عدم آگاهی و برای نفع شخصی خود جان عده ای را می گرفتند. هاینریش بروگش آلمانی در سفرنامه خود می نویسد: متأسفانه اطبا و حکیمباشیهای ایرانی که روش معالجه وبا را بدرستی نمیدانند به مرگومیر بیشتر کمک میکنند و غالبا با روش نادرستی، بیماران را درمان میکنند که به مرگ آنها منجر میشود و در آن لحظات بحرانی مرگ، از دست چند پزشک خارجی نیز که در تهران اقامت دارند، کاری ساخته نیست.
باید در نظر داشت که بیشتر مردم بیسواد بودند اما بیشک مقالات روزنامهها تا حدی آگاهی را گسترش میداد. روزنامهها علاوه بر بحث درباره پیشرفت وبا، معالجات و راه پیشگیری آن، رعایت بهداشت عمومی را توصیه میکردند و به اوضاع شهرها، کثافت و آلودگی آب و... میپرداختند.
دعا و طلسم
در روزگاری که خرافه سروری می کرد، دعا و طلسم نقش مهمی در زمان هایی همچون شیوع وبا می یافت. در این دوره بسیاری از بیماران برای مداوا نزد دعانویس، رمال و جنگیر میرفتند. مادام ژان دیولافوا فرانسوی در سفرنامه خود می نویسد: صاحب دیوان به قدری حالش بد است که با موافقت حکیم باشی تصمیم گرفته است که از شیاطین و اجنه و حتی فرنگیان هم استمداد بطلبد. جان ویشارد هم می نویسد: در زمان شیوع بیماری وبا، فروشندگان این قبیل چیزها (ادعیه و طلسمات) پول زیادی به دست می آوردند.
میرزا عبدالجواد اخوت همی می نویسد: بعد از آنکه خبر شیوع وبا به اصفهان رسید، کمیسیون حفظ الصحه اعلانی منتشر کرد و طریقه حفظ الصحه و پیشگیری از این مرض مهیب را دستور داده بود، ولی افسوس که اغلب مردم این دستورها استهزا مینمایند.
منابع:
1- اعتمادالسلطنه، محمدحسن. 1350. روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه (چاپ دوم). با مقدمه و فهارس ایرج افشار. تهران: امیرکبیر.
2- جان ویشارد. بیشت سال در ایران) روایت یک زندگی در دوران سه پادشاه قاجار (ترجمه: علی پیرنیا، انتشارات: آبی پارسی.
3- سالور، قهرمان میرزا. 1374. روزنامه خاطرات عینالسلطنه. 10 جلد. به کوشش مسعود سالور و ایرج افشار. تهران: اساطیر.
4- میرزا عبدالجواد اخوت. 1386. از طبابت تا تجارت (خاطرات یک تاجر اصفهانی حاج میرزا عبدالجواد)، نشر تاریخ ایران.
5- دیولافوآ، ژان. 1371. ایران، کلده و شوش. ترجمه علی محمد فره وشی به کوشش بهرام فره وشی. تهران: دانشگاه تهران.
6- ویلز، چارلز جیمز. 1368. ایران در یک قرن پیش (سفرنامه دکتر ویلز). ترجمه غلامحسین قراگوزلو. تهران: اقبال.
7- هاینریش، بروگش. 1367. سفری به دربار سلطان صاحبقران (2 جلدی). ترجمه: مهندس کردبچه. تهران: انتشارات اطلاعات.
8- هما ناطق. 1358. مصیبت وبا و بلای حکومت، نشر گسترده، چاپ اول تهران.
*س_برچسبها_س*