سه‌شنبه 6 آذر 1403

«مرد بازنده» شخصیت منفی قوی در مقابل قهرمان ندارد /«بیرو» فیلم پربازدیدی که پرداخت سینمایی بهتری می‌خواهد

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
«مرد بازنده» شخصیت منفی قوی در مقابل قهرمان ندارد /«بیرو» فیلم پربازدیدی که پرداخت سینمایی بهتری می‌خواهد

در این یادداشت سید سعید هاشم زاده به نقد فیلم‌های روز اول جشنواره فیلم فجر پرداخته و حواشی دیروز را نیز بررسی کرده است.

- اخبار فرهنگی -

خبرگزاری تسنیم، سید سعید هاشم زاده:

«مرد بازنده» همان عناصر ساختاری، بخصوص از منظر کارگردانی سریال متأخر مهدویان یعنی زخم کاری را دارد. همان آش است و همان کاسه. که البته داستان زخم کاری سینمایی‌تر از مرد بازنده است. مهدویان در «مرد بازنده» به سمت درام کارآگاهی / پلیسی رفته است همراه با شخصیت ویژه‌ای که می‌خواهد خلق کند اما موفق به پرداخت آن نمی‌شود، زیرا داستان پرکشش و جذاب نیست، و به طبع شخصیت ویژه در داستانی لاغر نمی‌تواند جای رشد و نمو داشته باشد. یک داستان کارگاهی بی‌شک نیروی منفی‌قوی و قدرتمندی را در درام می‌خواهد. و دقیقاً مرد بازنده از همین مسئله لطمه می‌خورد. قطب منفی در فیلم مهدویان هولدینگی است که تبهکار پرورش می‌دهد و کلاه برداری می‌کند، اما هویت آن و کاری که می‌کند در ابهام و لفافه بیان می‌شود، و اساساً شناسنامه‌اش دارای خدشه است و ناکامل. اگر «مخمصه» مایکل مان را به عنوان یک معیار بیاد آوریم، متوجه می‌شویم که در درام پلیسی / کارآگاهی قطب منفی یک داستان باید قدرتمند و حداقل همپای قطب مثبت اثر حرکت کند و پیش برود. اما مرد بازنده قطب منفی ناپیدایی دارد. شخصیت و قطب منفی اثر غایب است و این غیاب جدای از ساخت مضمون و پاتکسی ویژه از قطب منفی است. گاهی غیاب امر منفی خود پاتکسی سیاسی ایجاد می‌کند اما در مرد بازنده فیلم و فیلمساز به سمت سیاست نمی‌رود و اصلا وارد امر سیاسی نمی شود. مسئله اصلی که مرد بازنده را از رمق می‌اندازد نبود کشمکش است. کارآگاه تنها و پیر و گاه دچار پارانویای ما هیچ رقیب رودرروی قدرتمندی ندارد، پس چرا باید تماشاگر قهرمان را در شرایطی خطرناک بیابد؟! و آن را دنبال کند؟!

از سوی دیگر قهرمان ظاهراً ویژه مهدویان هم دچار پارانویاست و هم تنهایی و فرسودگی که هیچ کدام از آنها توسط درام نویس پیگیری و دارای نتیجه نمی‌شود بلکه داستان شخصیت محور با اتمام و کشف ماجرای کارگاهی خاتمه می‌یابد، در حالی که این درام باید با داستان شخصیت خاتمه پیدا کند؛ یعنی فرسودگی و پارانویای او به نقطه‌ای قابل اتمام و نتیجه‌گیری برسد و عاقبت او را مشخص کند و همچنین خانواده و درگیری قهرمان با خانواده‌اش نیز باید مشخص گردد تا بیننده قهرمان بازنشسته خود را بفهمد و درک کند.

باید دقت داشت که فیلم مهدویان با داشتن مثلث قتل، کارگاه، زن یک نوآر را یادآوری می‌کند که ازین منظر نیز می‌توان یک معیار نوآر کلاسیک را برای ارزیابی فیلم ترسیم کرد اما به عقیده نگارنده، نوآر و تحققش در چنین جغرافیایی، اثر بخشی آن را کاریکاتوریزه می‌کند و قواعد نوآر با بافت فرهنگی اینجایی دچار تعارض و تناقضی عجیب است و به همین خاطر نمی‌توان با این متر و معیار فیلم مهدویان را دید. فیلم مهدویان بیشتر باید یک سریال می‌شد، تا یک فیلم سینمایی البته با کششی مناسب‌تر و نشان دادن شخصیت‌های منفی دقیق‌تر.

و اما «بیرو»

بیرو فیلم غافلگیر کننده‌ای نیست با اینکه سوژه‌اش قابلیت کار فراوانی دارد. درام زندگینامه‌ای / ورزشی که می‌توانست از زیر بار داستانگویی فرار نکند، از یک رویداد به رویدادی دیگر نپرد و به اصطلاح تکنیکالی این ترفند جامپ نکند. بیرو چون نمی‌تواند درست و پرداخت شده داستان بگوید یا بهتر بگوییم؛ حتی یک داستانک را از الف تا ی کامل و در روندی تکامل یافته بیان کند ناگزیر به پرش است، ناگزیر به این است که اشاره کند و قطع کند و به اشاره‌ای دیگر بپردازد. به همین دلیل فیلم بیش از اینکه فیلم باشد به مانند کلیپ / تیزری تصنعی و کلیشه‌ای در می‌آید که لحظات خوب خود را هم هدر می‌دهد و نمی‌تواند از پس سوژه خوب خودش بر بیاید. اگر این جامپ کردن را موضوع محوری نقد خود قرار بدهیم می‌توانیم اشاره‌ای دیگر به ساختار اثر داشته باشیم. اگر بخواهیم به فوتبال به شکلی تصویری و تدوین یافته نگاه کنیم، فوتبال یک شکل کلی یعنی لانگ شاتی دارد که در آن تیم معنا می‌یابد.

فوتبال تیمی است یعنی تصویر کلی است از یک تیم که پس از این تصور کلی و لانگ شات می‌توان آن را تقطیع کرد و به قسمت‌های جزئی‌تر آن نگاه کرد؛ یعنی به حتم می‌توان از لانگ شات به نمای متوسط و سپس اکستریم کلوزآپ رسید. این تقطیع و نگرش تصویری به فوتبال در تصاویر یک گزارش فوتبال همانطور که در اول و آخر فیلم / بازی ایران و پرتغال / آورده شده قابل رویت است. نگرش تدوینی / تصویری که یک کارگردان فوتبال دارد. اما کارگردان بیرو از این نگرش می‌گریزد. از لانگ شات که اصل و اساس تصویر تیمی فوتبال است فرار می‌کند و به مجموعه‌ای از کلوزآپ ها پناه می‌برد تا از تولید سخت و با پرداخت جزئی نگرانه یک لانگ شات فوتبال بگریزد. به همین خاطر است که ساختار فوتبالیست‌ها برای صحنه بازی کردن فوتبال انتخاب می‌شود. کلوزشات‌ها و مدیوم شات‌هایی که با تقطیع فراوان می‌خواهد ایجاد ریتم کند اما تیزر می‌شود نه اثر سینمایی. و این جز گریختن از کارگردانی سخت یک صحنه فوتبالی چیز دیگری نیست. بیرو در نهایت اما پر بازدید خواهد بود. به خاطر سوژه و رعایت پارامترهای فیلم‌های عامه پسند چون حضور عشق و تم موفقیت که این روزها بیش از زمان‌های دیگر به این موضوعات نیازمندیم، اما با پرداختی سینمایی.

حاشیه: بیرون فیلم

*بعد از چهل سال برگزاری جشنواره فیلم فجر هنوز کارت‌ها صادر نشده، هنوز فیلم‌ها دیر و زود پخش می‌شود. هنوز تهویه‌ای مناسب برای میزبانی تهیه نشده، هنوز یک سالن بیش از حد گنجایش پر می‌شود و هنوز آنهایی که نباید باشند هستند و آنهایی که باید باشند نیستند.

*فیلم اول با یک ربع تأخیر اکران می‌شود. و فیلم دوم یک ربع زودتر پخش؛ هنوز هنرمندان و منتقدان بسیاری سرگردان گرفتن بلیط مهمان هستند و سالن کنفرانس برای پرسش و پاسخ شرایط بحرانی در دوران کرونا دارد. بعد از چهل سال برگزاری هنوز به یک وضعیت نرمال نرسیده‌ایم. وضعیتی که بتواند منظم، دارای قاعده و قانون، دارای احترام متقابل میان خبرنگار و منتقد و هنرمند باشد. تصویر منتقدی که جایش در سالن رسانه است و پشت در ایستاده و کارتی ندارد در کنار تصویر اعضای فلان گروه اینستاگرامی که براحتی وارد سالن می‌شوند و کارتشان زودتر از موعد آماده شده، بی شک زننده است و جای تصحیح دارد.

*فجر نیازمند دبیرخانه و سالن‌های دائمی است و امروز بیش از پیش باید این را فریاد زد.

مهدویان: قهرمان "مرد بازنده" معترض به نظام نیست / دفاع جواد عزتی از اهالی رسانه طراح پروژه بیرو: درباره امید، ایمان، تلاش و پشتکار جوان ایرانی فیلم ساختیم