«مغالطه های ماست و قیمه ای» در قضیه خسارت در حافظیه!
دهاز نویسنده نوشته: مردم در شب عید، در یک جشن ملی در آرامگاه حافظ تجمع کردند. حالا همین تجمعِ شاد و ملی، بهانهای شده که عدهای به مردم فحش بدهند، که چرا فلان شیشه شکست و چرا گلها لگد شدند.
سایت خبری برترینها نوشت: «با تحویل سال نو، مردم در حافظیه گرد هم آمده و سعی کرده اند اوقات خوشی را در آن لحظات ثبت کنند. اما بعد از دورهمی مردم در حافظیه عکسهایی منتشر شد که نشان میدهد جمعیتِ زیاد مردم در آنجا، خسارتهایی به جا گذاشته.
برخی درباره این موضوع، تصاویری از زباله های پراکنده شده، شیشههای خرد شده و... منتشر کردند و این باعث شد موضعی علیه آنهایی که در حافظیه حاضر بودند ایجاد شوند.
بسیاری از شهروندان این تصاویر را در صفحه های شخصی خود به اشتراک میگذاشتند و درباره آن کلمه هایی مانند «بیفرهنگی» و شبیه آن به کار می بردند.
معین دهاز (نویسنده) در این باره یادداشت جالبی نوشته است.
دهاز نوشته: مردم در شب عید، در یک جشن ملی در آرامگاه حافظ تجمع کردند. حالا همین تجمعِ شاد و ملی، بهانهای شده که عدهای به مردم فحش بدهند، که چرا فلان شیشه شکست و چرا گلها لگد شدند. به فحاشی هم محدود نیست و با جهشی بلند این جماعتِ زرنگ به این نتیجه میرسند که "مردم ایران هنوز برای آزادی آمادگی ندارند" و از این دست مغالطههای ماست و قیمهای.
بههرحال شکستن فلان شیشه و لگد کردن گل کار بدی است، نمیشود نادیده گرفت اما حق آزادی بشر ربطی به این چیزها ندارد. چه کسی مسئول نظمدهی به یک تجمعِ پیشبینیپذیر است؟ در کشورهای مترقی هم چنین جمعیتی، وقتی انتظامات کارش را درست انجام ندهد، از کنترل خارج میشود. مثل ماجرای اخیر کره جنوبی [گل که سهل است] مردم زیر دست و پا جانشان را از دست دادند، حالا باید نتیجه بگیریم که "کرهایها هنوز برای آزادی آمادگی ندارند"؟ یا تقصیر خودشان بود که زیر دست و پا رفتند؟ گویا جای شاکی و متشاکی عوض شده.
سال گذشته هم در شیراز این جمعیت حاضر شدند و همین مشکلات ایجاد شده بود و در کمال حیرت مدیر ارامگاه گفته "پیشبینی میکردیم امسال هزار نفر بیایند اما پانزده هزار نفر آمد". دقت پیشبینیها در بقیه حوزه ها هم همین است. کسانی که مسئول نظم و مدیریت مراسماند، عملا ناتوانیشان را تکرار کردند. از طرفی، شادی در ایران کم است. یکی دو فرصت شادی دستهجمعی وجود دارد با اینکه ایرانیجماعت ذاتا خوشگذران و شادیطلب است. بااینحال متاسفانه ایران کشوری غمزده است و هر سال همین بوده. آنقدر شادی نداشتهایم که وقتی به فرصتی برای ابرازش میرسیم ممکن است زیادهروی کنیم. کامو گفته بود: انسانهای مبتلا به رنجی عمیق، وقتی که شاد هستند، چنان به شادی میچسبند که انگار می خواهند بغلش کنند و خفهاش کنند.
برخی هم این اتفاق در حافظیه را با سایر کشورها مقایسه کرده اند که آنها هم با برگزاری جشن هایی مانند کریسمس، کنسرت ها و... با این صحنه مواجه میشوند و این یک پدیده خاص در ایران نیست.»
تماشاخانه