سه‌شنبه 6 آذر 1403

مفاهیم اصیل اجتماعی به روایت «ماروِل» / همه مردم جهان «بی‌وطن» هستند؛ به جز ساکنان ایالات متحده آمریکا! + فیلم

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
مفاهیم اصیل اجتماعی به روایت «ماروِل» / همه مردم جهان «بی‌وطن» هستند؛ به جز ساکنان ایالات متحده آمریکا! + فیلم

تأثیر فیلم‌های ابرقهرمانی مارول را به سادگی می‌توان در تغییر فرهنگ و گفتار جامعه مخاطب دید. فروش عروسک‌ها، لباس‌ها و بازی‌های مبتنی بر شخصیت‌های این فیلم‌ها تنها بخشی از اثرگذاری فرهنگی آن است.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق - دنیای سینمایی مارول (MCU) کمپانی عریض و طویلی است که هر سال با فیلم‌های ابرقهرمانی خود، قشر عظیمی از بینندگان را مجذوب خود می‌کند. پیش‌تر کمیک بوک‌های مارولی در استودیوهای مختلفی چون یونیورسال (Universal Pictures) یا قرن بیستم (20th Century Fox) تولید می‌شد، اما از سال 2007 با جذب یک سرمایه چند صد میلیون دلاری تصمیم به ساخت مستقل فیلم گرفت و هر سال بر شتاب و کیفیت ساخت فیلم‌ها افزوده شد.

اگر تولید فیلم‌های مشابه در کمپانی‌های رقیب حداقل دو سال زمان می‌برد، فیلم‌های مارول گاهی کمتر از یک سال زمان می‌برند. به عنوان مثال فیلم‌برداری «کاپتان آمریکا: جنگ سرد» اواخر آپریل 2015 آغاز شد و در اوایل آپریل 2016 رسماً نمایش داده شد. ساخت فیلم «بیوه مشکی پوش» (2021) نیز عملاً کمتر از یک سال زمان برد ولی به خاطر کرونا اکران آن کمی به تأخیر افتاد. این در حالی است که فیلم «جنگ سرد» با سودی بالغ بر یک میلیارد دلار، حدود چهار برابر سرمایه اولیه‌اش سودآوری داشت.

امروز در اینکه صنعت فیلم‌سازی محصول پرفروشی به عنوان فیلم‌های ابرقهرمانی دارد شکلی نیست. گرچه بارها و بارها کارگردانان بزرگ دنیا نسبت به ضعف داستان یا عمق محتوای این فیلم‌ها نقد کرده‌اند (ریدلی اسکات، مل گیبسون، آلخاندرو ایناریتو و بالاخره مارتین اسکورسیزی چند نمونه هستند) (1).

اما واقعیت این است که گیشه حرف آخر را می‌زند. امروز کمپانی مارول حداقل دو فیلم بزرگ و یک سریال در سال تولید می‌کند و بینندگان خود را با داستان‌های ادامه‌دار حفظ یا حتی بیشتر کرده است. تأثیر فیلم‌های ابرقهرمانی مارول را به سادگی می‌توان در تغییر فرهنگ و گفتار جامعه مخاطب دید. فروش عروسک‌ها، لباس‌ها و بازی‌های مبتنی بر شخصیت‌های این فیلم‌ها تنها بخشی از اثرگذاری فرهنگی آن است. بالا رفتن میزان خشونت در کودکان جنبه منفی و بالا رفتن حسِ اعتماد به نفس و شجاعت جنبه مثبت آن است. اما در این مقاله تلاش می‌کنیم به لایه عمیق‌تری از تأثیرگذاری فیلم‌های مارول در سطح جامعه بپردازیم.

صنعت فیلم‌های ابرقهرمانی در استودیوهای مارول با سود زیاد و بسامد بالا در حال فعالیت است. داستان این فیلم‌ها به صورت ادامه‌دار است و بیننده را برای مشاهده فیلم بعدی آماده می‌کند.

استاندارد دوگانه در تبیینِ مفهوم وطن

سال 2011 فیلم ثور (Thor) در حالی اکران شد که گرچه در گیشه بسیار موفق بود، اما نتوانست نظر مثبت منتقدان را به خود جلب کند. سایت معتبر متاکریتیک (Metacritic) نمره متوسط 57 از 100 را به فیلم داد (2) و منتقد مشهور راجر اِبِرت این فیلم را «یک شکست» تلقی کرد (3). اما نکته مهم در این فیلم نه مباحث مالی و نه کیفیت هنریِ فیلم، بلکه داستانی بود که آغازگر یک مسیر شد. در واقع فیلم «ثور» مقدمه بسیاری از داستان‌های بعدی کمپانی مارول را فراهم کرد. عشق ثور و جین (با بازی کریس همسورث و ناتالی پورتمن) و شخصیت مرموز و پیچیده لوکی (با بازی تام هیدلستون) تنها دو نمونه از رشته‌های ادامه‌دار فیلم است. اما داستان از این قرار است که شهر ازگارد مقر اصلی دفاع از نُه جهان مستقل است که کهکشان و سیاره ما تنها یکی از آنها است. شهری افسانه‌ای که مردم آن در کمال صلح و آرامش زندگی می‌کنند و برای ثور به عنوان ناموسِ وطن شناخته می‌شود.

در فیلم‌های بعدی ثور که در سال‌های 2014 و 2017 ساخته شد و همچنین فیلم‌های «نگهبانان کهکشان» هدف اصلی محافظت از سیاره قهرمان‌های داستان و به طور خاص شهر آزگارد است. به طور کلی یکی از درون‌مایه‌های تمام فیلم‌های مارول حفاظت از سیاره یا کهکشان در مقابل اشرار یا نیروهای شیطانی است. اما در فیلم «ثور: پایان جهان» (2017) در کمال ناباوری، شهر آزگارد به کلی نابود می‌شود. این در حالی است که مردم شهر سوار بر سفینه ثور از شهر خارج شده‌اند. در اینجاست که با یادآوری شخصیت حکیم داستان (محافظ مرزهای آزگارد)، ثور به یاد سخن پدرش می‌افتد که «آزگارد یک مکان نیست، آزگارد جایی است که مردمِ آن هستند». همین مساله باعثِ آرامشِ ثور و به تبع او بینندگان می‌شود.

فیلم «ثور: پایان جهان» (2017): اودین به ثور می‌گوید آزگارد یک مکان نیست... آزگارد آنجاست که مردم آن باشند.

در واقع اگر فرض کنیم آزگارد نماد وطن یا سرزمین مادری است، مضمون گفته حکیمانه فیلم این است که گرچه وطن و حفاظت از آن اهمیت بالایی دارد و خاطره‌اش همیشه به شکل نوستالژی در ذهن باقی خواهند ماند، اما مفهومِ «وطن» مقید و محدود به مرزهای جغرافیایی نیست. این ایده ظاهراً حکیمانه همان چیزی است که گاهی با عنوان «جهان‌وطنی» (Cosmopolitanism) خوانده می‌شود. طرفداران جهان‌وطنی معتقدند وابستگی‌های قومی و ملی یا به طور کلی علایق فرهنگی و سنتی نسبت به یک کشور یا اقلیم خاص باید در علاقه کلی به جهان و انسان هضم شود (4).

البته این عقیده جنبه‌های مثبت فراوانی دارد و انسان را از قید و بند مرزهای مصنوعی که باعث جدایی انسان‌ها از یکدیگر است، رهایی می‌بخشد. اما جنبه منفی آن نیز باعث بی‌قیدی نسبت به ارزش‌های بومی و دفاع از آب و خاک میهن می‌شود. به بیان دیگر جهان‌وطنی در ساحتِ فردی و اخلاقی ارزشمند است، اما در ساحت اجتماعی و سیاسی بسیار خطرناک و مهلک است.

در کشور ما ایران که به لحاظ جغرافیایی در منطقه حساسی از جهان واقع شده، ایده جهان‌وطنی ابعاد دیگری به خود می‌گیرد. از یک سو تمامیت ارضیِ کشورهای منطقه مدام تحت فشار کشورهای غربی است و از سوی دیگر فرار مغزها با شتاب فراوانی از شرق به سوی غرب است (5). به بیان دیگر در بحبوحه فشار همه‌جانبه و تهدیدهای غرب علیه ایران، ایده جهان‌وطنی نیروهای زبده و کارآمد ایرانی را نسبت به ریشه و اصالت خود فراری داده و به سوی بی‌خیالی یا مهاجرت می‌کشاند.

فیلم‌های مارول گرچه تلاش می‌کنند ایده جهان‌وطنی را القا کنند، اما در مواضع مهمی رهبریِ جنبشِ مقاومت علیه اشرار را در آمریکا قرار می‌دهد. اعضای تیمِ انتقام‌جویان (Avengers)، هر یک ملیت متفاوتی دارند. در میان آنها آمریکایی، آسیای شرقی، آفریقایی و حتی روسی هم حضور دارند. اما رهبری همه آنها بر عهده تشکیلاتی با نام «سازمان مداخله استراتژیک میهنی، بخش اجرا و آمایش» (شیلد یا S.H.I.E.L.D) است.

جالب است که در نسخه‌های اولیه این کمیک، حرف آی (I) سرواژه کلمه بین‌المللی (International) بود، اما در فیلم‌های مارول، این حرف به واژه مداخله (Intervention) ارجاع می‌دهد و حرف اچ (H) از کلمه خطر (Hazard) به کلمه میهن (Homeland) تغییر پیدا می‌کند (6). جالب‌تر اینکه در برخی تصاویر موجود از پرچم سازمانِ شیلد، پرچم آمریکا نیز دیده می‌شود. در واقع تشکیلات مقاومت علیه اشرار بین کهکشانی، از حالت بین‌المللی به شکل میهنی تغییر معنا می‌دهد، که مسلماً میهن در اینجا به معنای آمریکا است.

شیلد یا همان «سازمان مداخله استراتژیک میهنی، بخش اجرا و آمایش»، نهادی آمریکایی و مسئول هماهنگی ابرقهرمان‌هایی است که از سرتاسر کره زمین و حتی سیارات مختلف گرد هم آمده‌اند تا در مقابل تهدیدهای بین‌المللی و بین‌سیاره‌ای مقاومت کنند.

در فیلم «کاپیتان مارول» (2019)، قهرمان داستان به دنبال بازیابیِ خاطراتش با نژادی از موجودات فضایی (اسکرال‌ها) آشنا می‌شود که سیاره خود را از دست داده‌اند. سیاره آنها در نبرد با امپراطوری کِری (در سیاره هِلا) از بین رفته است. اکنون اغلبِ نژاد اسکرال‌ها نابود شده‌اند و اندک بازماندگان این نژاد به عنوان پناهجو به دنبال یک وطن هستند.

کاپیتان مار - ول (Mar-vell) سال‌ها پیش، با فعالیت در نیروی هوایی آمریکا تلاش کرده بود تا با ساخت موتوری با سرعت نور به آنها کمک کند وطن جدیدی پیدا کنند، اما جانِ خود را در این مسیر از دست داد. اکنون قهرمان فیلم و دوستش که افسران سابق نیروی هوایی آمریکا هستند، مامور می‌شوند تا سیاره جدیدی برای آنها پیدا کند.

اجازه دهید این خط داستانی را به شکل ساده بازسازی کنیم. مردم سرزمینی مورد هجوم قرار گرفته و آواره شده‌اند. برخی از نیروهای فداکارِ نیروی هوایی آمریکا به آنها کمک می‌کنند تا وطن جدیدی برای خودشان پیدا کنند.

در این طرحِ داستانی سه جهت وجود دارد. جهت اول شکست خوردگانِ مفلوکی هستند که سرزمین خود را از دست داده‌اند و چون وطن برای آنها هیچ اصالت و ثبات مکانی ندارد، به دنبال مکان جدیدی برای زندگیِ آرام و صلح‌آمیز هستند.

جهت دوم مهاجمانی هستند که اقدامِ تهاجمیِ آنها بدون پاسخ مانده است و خواهد ماند. حتی در انتهای فیلم که افسر ارشد مهاجمین شکست خورده و دستگیر می‌شود، بدون تنبیه به سرزمین خودش بازگردانده می‌شود تا پیام صلح‌جویان را به آنها واصل کند.

در تصاویر اولیه فیلم نیز، قومِ مهاجم چندان سیاه و منفور نیستند و بیننده احتمالاً توجیهی برای کارهای آنها پیدا می‌کند.

اما جهت سوم داستان، نیروی نظامی آمریکا است که به عنوان ناجی عمل کرده و پناه‌جویان را اسکان می‌دهد!

فیلم «مارول» (2019): سیاره نژاد اسکرال از بین رفته است و آنها به عنوان پناهجو به دنبال وطن جدیدی برای زندگی هستند.

متأسفانه همان قدر که ایده جهان‌وطنی در فیلم‌های مارول تبلیغ می‌شود، به همان اندازه وطنِ آمریکایی نیز ترویج می‌شود. کاپیتان آمریکا که یکی از شخصیت‌های اصلیِ گروهِ انتقام‌جویان است، قهرمانِ ملی مردم آمریکا است. او نسبت به فرهنگ و پرچم ایالات‌متحده وفادار است و مردم نیز او را دوست دارند.

مرد آهنی (IronMan) یا همان تونی استارک نیز نماینده نابغه سرمایه‌دارِ آمریکایی است که شباهت زیادی به افرادی مثل بیل گیتس یا ایلان ماسک دارد. او کمی مغرور است، ولی این ویژگی اخلاقی به خاطر علم زیاد و هوش بالایش قابل اغماض است. پیشتر تسلیحاتِ نظامیِ کشور آمریکا توسط شرکتِ استارک تأمین می‌شد، ولی پس از مشاهده تبعاتِ جنگ در کشور افغانستان، تأمین نظامیِ شرکت استارک متوقف می‌شود. اما مدتی بعد نسخه دومِ لباسِ مخصوص مردِ آهنی به دوست استارک یعنی جیمز رودی اهدا می‌شود. سرهنگ رودی یکی از افسران بالا رتبه نیروی هوایی آمریکا است و در بسیاری از عملیات‌های ملی، بین‌المللی و بین‌سیاره‌ای از این لباس استفاده می‌کند.

در واقع می‌توان گفت جهان‌وطنی ایده غالبِ فیلم‌های مارول است، به استثنای کشور آمریکا. همه مردم جهان و حتی موجودات کهکشان می‌توانند وطن خود را ترک کرده و به مکانی جدید بروند. اما مردم آمریکا همواره به پرچم و کشورشان وفادار بمانند و به پناه‌جویان دیگر کشورها نیز کمک کنند. این استانداردِ دوگانه برخی از بینندگان را آزار می‌دهد. در قسمت دوم این مقاله به مفهوم «خانواده» در فیلم‌های مارول خواهیم پرداخت.

** منابع تحقیق:

(1) https://www.nytimes.com/2019/11/04/opinion/martin-scorsese-marvel.html

(2) https://www.metacritic.com/movie/thor

(3) https://www.rogerebert.com/reviews/thor-2011

(4) https://basirat.ir/fa/news/224948/

(5) https://civilica.com/doc/536578/

(6) https://www.wired.com/2013/09/s-h-i-e-l-d-101-faq/

مفاهیم اصیل اجتماعی به روایت «ماروِل» / همه مردم جهان «بی‌وطن» هستند؛ به جز ساکنان ایالات متحده آمریکا! + فیلم 2
مفاهیم اصیل اجتماعی به روایت «ماروِل» / همه مردم جهان «بی‌وطن» هستند؛ به جز ساکنان ایالات متحده آمریکا! + فیلم 3