مقایسه اعتراضات آمریکا با "اغتشاش آبان 98"/ مدیریت میدانی قالیباف؛ امیدواری مردم و نارضایتی اصلاحطلبان
اصلاحطلبان با رویکردهایی مثل تحریم انتخابات مجلس یازدهم، زمزمههای تکرار این تحریم برای "انتخابات 1400" و تأکید بر رویکردهای آنارشیستی؛ خود را در آستانه طرد از حافظه مردم و نظام قرار دادهاند.
سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و مطالب رسانههای کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. هر روز 07:30 با بسته ویژه خبری - تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
مقایسه اعتراضات آمریکا با "اغتشاش آبان 98"
صادق زیباکلام، از فعالان اصلاحطلب و از تئوریسینهای این جریان خاص سیاسی به تازگی در یک توییت با اشاره به اعتراضات مردم در آمریکا نوشت:
"دلم میخواست از همه آنانکه اعتراضات مردم امریکا علیه تبعیض و بیعدالتی نژادی را بزعم خودشان با شور و شعف، اعتراض علیه نظام حاکم بر آن کشور تفسیر میکنند، میپرسیدم گیریم حق با شما باشد. اما اگر یکهزارم آن تظاهرات در ایران اتفاق افتاده بود، چه تعدادی ظرف ده روز گذشته کشته شده بودند؟ "
*کنایه آقای زیباکلام در اشاره به رخدادهای آبان 98 در ایران است و اگر فرض کنیم که گزارشهای رسمی مبنی بر تلفات اعتراضات روزهای اخیر در آمریکا صحیح باشد؛ قاعدتا تعداد کشتههای آبان 98 در ایران بیشتر بود.
اما این یک استقراء ناقص است و زیباکلام بخش مهمتر قضایای مربوط به اعتراضات آمریکا و اغتشاشات ایران را به مردم نگفته است.
آنچه در ادامه میخوانید حقایقی ناگفته و کمتر گفته شده پیرامون اعتراضات این روزها در آمریکا و مقایسه آن با اغتشاشات آبان 98 در ایران است:
1_ صورت کلی اعتراضات این روزها در آمریکا کاملا طبق اصول و موازین قانونی این کشور صورت میگیرد.
از همین روست که مثلا شاهدیم که علیرغم آزاد بودن اسلحه در آمریکا اما هیچ گزارشی مبنی بر استفاده معترضین از سلاح وجود ندارد.
و یا همینطور تصاویر فراوانی وجود دارد که نشان میدهد معترضین آمریکایی در حال کمک به پلیس، احترام گذاشتن به مأموران ضد اغتشاش و یا حتی حفاظت از مأموری هستند که در میان مردم تنها مانده است.
این حقیقت مهم که به دلیل آموزشهای قانونی و رسانهای در کنار عدم حمایت رجال آمریکا از قانونشکنی بروز یافته است را بایستی با اغتشاشات آبان 98 و ایضا دیماه 96 و حوادث سال 88 مقایسه کرد که چگونه اوباش و اغتشاشگران نه تنها از سلاح گرم استفاده میکردند و تعداد زیادی از مردم را نیز کشتند بلکه در استفاده از سلاح سرد و به گروگان بردن مأموران پلیس نیز هیچ ابایی نداشتهاند.
2_ نفس اعتراض خیابانی در آمریکا همانطور که "هانا آرنت" در کتاب انقلاب خود تأکید میکند و "باراک اوباما" هم در صحبتهای اخیر خود اشاره کرد؛ برای رساندن صدای مردم به حکومت است نه برای نفی حکومت و یا اعتراض به قانون! (چیزی که در ایران خلاف آنها را شاهدیم و مخالفان همواره صاحب حق پنداشته میشوند)
مفهومی که زیباکلام هم در ابتدای کنایه خود به آن اشاره کرده است.
اما او نمیگوید که چرا چنین تفسیر عقلانی و مهمی نه تنها در قبال کشور خودمان کمتر مورد بحث و بررسی قرار میگیرد بلکه بصورت روزمره؛ شنوای خلاف آن از لسان کسانی مثل حجاریان، تاجزاده، تاجیک و سایر رجال اصلاحطلب هستیم و میبینیم که چگونه به قانونشکنان حق میدهند و جز سیاست خیابانی چیزی نمیشناسند.
3_ نگاهی به رفتارهای رجال آمریکا در حوادث اخیر بسیار درسآموز است.
شاهدیم و میبینیم که حتی رقبای رئیسجمهور ترامپ در میان مردم حاضر میشوند و آنها را به آرامش دعوت میکنند. (اشاره به حضور جو بایدن در میان معترضان و بیانیه باراک اوباما)
حقیقت پیشگفته را مقایسه میکنیم با آنچه که رجال اصلاحطلب در چند اغتشاشات ایران کردند... از تأکید بر حق داشتن اغتشاشگران تا یادبود گرفتن برای قانونشکنی، اصرار بر تکرار خشونتها، تحریم انتخابات برای تشویق حرکت خیابانی و عدم حمایت از حاکمیت کشور!
تا جایی که میشود گفت اگر اصلاحطلبان لطف کنند و سکوت کنند؛ عملا هیچ اغتشاشی در کشور به راه نخواهد افتاد.
4_ عقلانیت و منطقی بودن یک رفتار سیاسی؛ اصلیترین عامل برای قضاوت آن است.
حوادث اخیر در آمریکا از یک منطق درست و در اعتراض اصولی به یک رفتار غلط (قتل جورج فلوید از سوی پلیس آمریکا) شکل گرفته است.
زیباکلام و امثال زیباکلام در مقایسه و کنایههای خود باید بگویند کدامین منطق در پس اغتشاشات آبان 98، اغتشاشات دیماه 96 و فتنه سال 88 وجود داشت!؟
آیا اعتراض به قانون، اعتراض غیر مدنی به تصمیم دولت و طرح بهانه "تقلب در انتخابات" رفتارهایی منطقی بودند؟
***
دانستن 4 گزینه فوق به راحتی روشن میکند که چرا اغتشاشات آبان 98 در ایران تلفاتی بیشتر از اعتراضات آمریکا داشت و البته مقصر این رخداد تلخ نیز چه کسانی هستند!؟
*عکس از خبرگزاری رویترز و با موضوع حضور جو بایدن، رقیب سیاسی ترامپ در میان تظاهرکنندگان است.
***
این یک گام تازه در روال همیشگی مجلسیان است
مدیریت میدانی قالیباف؛ "امیدواری مردم" و نارضایتی اصلاحطلبان
جلال میرزایی، از نمایندگان اصلاحطلب مجلس دهم و از اعضای فراکسیون امید، در بخشی از مصاحبه با شماره پنجشنبه گذشته روزنامه آرمان ملی با اشاره به طرح محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی برای حضور میدانی و حمایت از نمایندگان مناطق مختلف، گفته است: معتقدم مساله حضور میدانی برای پشتیبانی از نمایندگان که توسط آقای قالیباف در اولین نطق مطرح شده بیشتر تاکید بر دخالتی فراتر از قانونگذاری و یا نظارت بر کار قوه مجریه است. یعنی احتمالا در ذهن آقای قالیباف ورود به کارهای اجرائی و دخالت در امور محوله دولت شکل گرفته است. خصوصا که آقای قالیباف در ادامه چنین عنوان میکند که این امر مهم (حضور میدانی) از طریق همافزایی نیروهای جهادی و مردمی، متخصصان و نمایندگان بخش خصوصی، نمایندگان نهادهای عمومی و حاکمیتی و نمایندگان دستگاههای اجرائی با محوریت نماینده مجلس محقق خواهد شد.
او میافزاید: اگر این مساله چنانی که مطرح شده از جانب رئیس مجلس پی گرفته شود قطعا مصداق دخالت فراقانونی در امور قوه مجریه است و به تبع آن تقابل دولت دوازدهم و مجلس یازدهم را بهدنبال خواهد داشت. خصوصا با توجه به روحیه آقای روحانی این تقابل میتواند جدی باشد. لذا نباید آقای قالیباف به بهانه حضور میدانی به منظور پشتیبانی از نمایندگان وارد کارهای اجرائی دولت و وزارتخانهها شود.[1]
*باید دانست که راهبرد مطرح شده از سوی قالیباف مبنی بر سفرهای منطقهای و "مدیریت میدانی" اتفاقا یک امکان تازه و یک نقطه امید و اتکا برای مردم است که میتواند نفحات اجرایی وسیعی داشته باشد. [2]
تعبیر این مسئله به دخالت فراقانونی هم صحیح نیست زیرا اولا ریاست مجلس به لحاظ قانونی و نظارتی دارای اختیارات خاصی است و ثانیا نظر نمایندگان همواره در مسائل اجرایی کشور و استانها نافذ بوده و این مقوله اگر با حضور رئیس مجلس دچار همافزایی شود؛ برکات بسیاری برای مردم و کشور خواهد داشت.
تأکید قالیباف بر مدیریت میدانی، در واقع یک گام تازه در روال همیشگی مجلسیان است.
***
تحریم انتخابات و تأکید بر رویکردهای آنارشیستی!
اصلاحات در آستانه طرد خودخواسته از حافظه مردم و نظام قرار دارد
مرتضی مبلغ، فعال چپ و معاون سیاسی وزیر کشور دولت اصلاحات در مصاحبه با ایلنا در خصوص احتمال حمایت اصلاحطلبان از چهرههایی مانند علی لاریجانی یا علی مطهری در انتخابات 1400 گفت: من فکر میکنم اصلاحطلبان در این مقطع با تجارب گذشته و انتخاباتهای گذشته جمعبندیشان به طور نسبی این است که به هویت اصلاحطلبانهای که به دلیل ضرورتهای سیاسی گذشته مقداری افت کرده و از رسالت خود اندکی فاصله گرفته است، توجه بیشتری کنند و با هویت جدیتر وارد صحنه شده و به اصطلاح شفافتر در سیاست عمل کنند.
او تصریح میکند: این جمعبندی اصلاحطلبان نکته مهمی است و تبعا در تصمیمگیریها و راهبردهایی که در آینده در پیش خواهند گرفت، تاثیر میگذارد، ولی به هر حال سیاست در جامعه ایران بسیار سیال است و نمیشود به طور قطع پیشبینی کرد که در یک سال آینده چه اتفاقی رخ میدهد.
مبلغ همچنین در پاسخ به این سؤال که آیا اصلاحطلبان امکان حضور اثرگذار و توانمند در انتخابات 1400 را خواهند داشت؟ اظهار کرده است: این مساله به شرایط جامعه برمیگردد، باید دید که در ماههای آینده شرایط سیاست و مسائل مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی چه روندی را در پیش گرفته و طی خواهد کرد. یعنی اگر سیاستهای به شدت متصلبانه که متاسفانه در بخشی از جریانهای حاکمیت در حال اعمال شدن است، ادامه پیدا کند و گشایشهای جدی رخ ندهد خب طبیعی است که سرخوردگی مردم هم ادامه پیدا کرده و سرمایه اجتماعی بازتولید نمیشود، در نتیجه فرصت سازندهای برای جامعه و به تبع آن اصلاحطلبان هم فراهم نمیشود که بخواهند با یک کنش سازنده و فعال در مسائل مهم ملی حضور پیدا کنند، لذا باید منتظر روزهای آینده باشیم تا ببینیم آیا آن بخش از حاکمیت در خصوص سیاستهای غلط و آسیبساز خود تجدیدنظر خواهد کرد یا نه!؟ [3]
*در کنار مبلغ، صادق زیباکلام نیز در بخشی از یک مصاحبه با اعتمادآنلاین پیرامون احتمال حمایت چپها از آقای لاریجانی برای انتخابات سال 1400 گفته است: مهمترین مشکل آقای لاریجانی برای ریاست جمهوری آن است که پایگاه اجتماعی معلوم و مشخصی ندارد. حتی اگر آقای خاتمی از آقای لاریجانی حمایت کند هیچ شانسی برای پیروزی آقای لاریجانی در انتخابات 1400 به وجود نمی آید. [4]
از مزاج صحبتهای مبلغ نیز اینطور بدست میآید که او هم مثل تعدادی دیگر از رجال جریان چپ به شیرینی تجربه رفتار "تحریم انتخابات مجلس یازدهم" از جانب اصلاحطلبان میاندیشد و برای تکرار این رفتار منافقانه که به کاهش حضور مردم در انتخابات انجامید؛ بیمیل نیست!
پیش از مبلغ، "علی صوفی" از وزرای دولت اصلاحات نیز گفته بود: معرفی کاندیدا در انتخابات به هر قیمتی دیگر برای جریان اصلاحات نباید تکرار شود و اگر امکان حضور نامزد اصلی وجود ندارد، میتوانند کنار مردم بمانند. - و انتخابات را تحریم کنند -[5]
عبدا... ناصری، دیگر رجل جریان چپ، پای خود را از این هم فراتر گذاشته و پیشنهاد کرده اصلاحطلبان محکومان فتنه 88 را برای انتخابات 1400 معرفی کنند! [6]
این اظهارات در حالی بیان میشود که برخی از چهرههای جریان چپ در بحث احتمال حمایت کسانی از اصلاحطلبان از دکتر لاریجانی؛ انگشت اتهام را به سمت حزب کارگزاران دراز کردهاند.
اصلاحطلبان همچنین در حالی از تحریم انتخابات سخن میگویند که همزمان بصورت کاملا سلیس و شفاف اعلام کردهاند که به سمت رادیکالیسم حرکت میکنند [7]. و همچنین به نظر میرسد که آنها گوشهچشمی هم به احتمال وقوع "فتنه اقتصادی" دارند.
این آنارشیستزدگی صریح چپ ایرانی در سال چهل و یکم از عمر انقلاب اسلامی در کنار کارنامه مشحون از ناکارآمدی آنها؛ میرود تا اکنون و آینده اصلاحطلبان را با مشکلات بزرگی مثل طرد شدگی همیشگی از ساحت مردم و نظام اسلامی مواجه کند.
این نکته بدیهیست که جریانی که دست به منافقانهترین رفتار سیاسی یعنی "تحریم انتخابات" بزند و سودای تکرار آن را داشته باشد؛ در هیچ حکومتی و به دست هیچ جامعهای تحمل نخواهد شد.
***
1_ http://www.armanmeli.ir/fa/print/main/289581
3_ https://www.ilna.news/fa/tiny/news-922306
4_ https://etemadonline.com/content/409788