موقعیتهای که خوب از آب درآمده است
قتل و قصاص، روایت چندان نا آشنایی در سینمای ایران نیست و در سالهای اخیر دستمایه بسیاری از آثار سینمای ایران گشته است، بیشک نباید فراموش کنیم که ملتهب بودن این قسم سوژهها اصلیترین دلیل گرایش فیلمسازان به این مقوله است.
جاندار نیز همچون بسیاری از آثار سینمایی ساخته شده با این مضمون از کلیشه های رایجی رنج می برد که قابل بررسی است و البته نقاط عطفی نیز در آن شکل گرفته است که می تواند تا اندازه ای فیلم را به اثری متفاوت تر از نمونه های قبلی خود تبدیل کند.
طبق کلیشه رایج این نوع روایت، قصه با یک فضای شاد، مفرح و پرنشاط آغاز میشود و از همان آغاز فیلمساز با نوع حرکت دوربین، دکوپاژ و میزانسن مخاطب را برای یک شوک ناگهانی به فیلم آماده می سازد و در همان ابتدا مخاطب به خوبی در می یابد که این شادی دیری نخواهد پایید.
دوربین در سکانس آغازین فیلم اگرچه قرار است تصویر پرنشاطی از یک جشن عروسی صمیمی را به تصویر بکشاند و همه چیز را خوب و معقول جلوه دهد اما موفق نیست و التهاب نهفته در زوایا و حرکت های آن خیلی زود همه چیز را لو می دهد و به سرعت صحنه قتل پی ریزی شده و طبق معمول جشن به عزا تبدیل می شود. در ادامه نیز ماجرا برای مخاطب چندان پیچیده و ناآشنا نیست و قصه قصاص و تلاش برای بخشش، بخش دیگری از فیلم را رقم خواهد زد.
اما آنچه که جاندار را همانطور که در ابتدا به آن اشاره شد تا اندازه ای به اثری متفاوتتر نزدیک میکند، خرده روایتها و گره افکنیهایی است که به تدریج به فیلمنامه اضافه شده و به آرامی مخاطب را در موقعیتهای مختلفی قرار میدهد که تصمیمگیری را برای آن سخت میکند.
بدون تردید اصلیترین نقطه قوت جاندار را باید در همین موقعیتهایی دانست که نویسندگان اثر برای کاراکترهای خود خلق می کنند و به دنبال آن مخاطب خود را نیز به چالش کشیده و پیش بینی های او را دچار تزلزل می کنند.
آنچه که شاید موقعیت های خلق شده در مسیر روایت فیلم را تا اندازه ای برای مخاطب باورپذیر می کند این است که صاحبان اثر در ایجاد این موقعیت ها چندان زیاده روی نمی کنند و با فضاسازی های لازم، به اندازه و به دور از زیاده گویی، تنها به خلق موقعیت دراماتیک پرداخته و در تنش های طراحی شده در فیلم نامه، غرق نمیشوند. اما هر اندازه که جاندار در خلق موقعیتهای فیلم موفق نشان می دهد، در شخصیت پردازی و پایان بندی فیلم دچار ضعف و لکنت است.
شاید اگر بگوییم هیچ کدام از کاراکترهای فیلم از پختگی و درون مایه لازم بر خوردار نیستند چندان حرف گزافی نزده باشیم و بیشتر تنش ها و التهاب داستان است که فیلمنامه را به پیش می برد تا کاراکترها و شخصیت های بازی. فیلم در پایان نیز با یک نریشن، ساده و ناباورانه همه چیز را به پایان می برد و انگار تنها قصد دارد فیلم تمام شود و پرونده آن در همان سالن سینما بسته شود.
جاندار به لحاظ بازیگری اما از لول نسبتا خوبی برخوردار است و بازیگران آن اگرچه در لحظاتی با فاصله از هم به ایفای نقش پرداخته اند اما در یک پکیج کلی می توان گفت موفق عمل کرده و به خوبی همدیگر را پوشش می دهند.
حامد بهداد و فاطمه معتمد آریا، اگرچه پرفروغ نیستند اما نسبت به دیگر بازیگران فیلم بسیار موثر بازی کرده و به خوبی از ایفای نقش برآمده اند، هر چند از جواد عزتی خلاق در این فیلم اصلا خبری نیست و یک بازی کاملا معمولی و در سطح را از آن شاهد هستیم.
در پایان باید گفت جاندار اگر چه از مضمونی کهنه و تکرار شده در سینمای ایران رنج می برد اما به شدت سرشار از موقعیت هایی است که مخاطب خود را تکان می دهد و از این رو اثری قابل تامل است.
*س_برچسبها_س*