یک‌شنبه 5 مرداد 1404

می خواهید بلندگو را جای اینترنت بگذارید؟ واقعا که!/ نمی‌توان با بلندگو، سکوت مردم را پُر کرد

وب‌گاه اقتصاد نیوز مشاهده در مرجع
می خواهید بلندگو را جای اینترنت بگذارید؟ واقعا که!/ نمی‌توان با بلندگو، سکوت مردم را پُر کرد

اقتصادنیوز: روزنامه هم میهن با انتقاد از اظهارات یک عضو شورای شهر تهران نوشت: نمی‌توان با بلندگو، سکوت مردم را پُرکرد و نام آن را اطلاع‌رسانی نهاد. روزگار، روزگار دانستن است و دانایی، پشت بلندترین دیوارها هم راه خود را پیدا می‌کند.

به گزارش اقتصادنیوز، روزنامه هم میهن نوشت: یک عضو شورای شهر تهران، در واکنش به اختلال اینترنت در جریان جنگ 12 روزه اخیر، راه‌حل خجسته‌ای ارائه داده که بیش از آن‌که راهگشا باشد، نشانه‌ای ا‌ست از نوعی ذهنیت واپس‌گرا در مواجهه با جامعه و فناوری.

این عضو شورای شهر، اعلام کرده است: «باتوجه به قطعی اینترنت، باید از بلندگو برای اطلاع‌رسانی عمومی استفاده کنیم.» و افزوده است: «تعدادی از بلندگوهای اعلان عمومی در میادین اصلی شهر نصب شده و در حال توسعه است».

این اظهارنظر، نه‌فقط از جنس یک سیاست اجرایی که واجد ابعادی جامعه‌شناختی، رسانه‌ای و حتی فلسفی است که نمی‌توان از آن به‌سادگی گذشت. برخی مقامات، گویی همچنان در ستیزی دیرپا با فناوری گرفتار مانده‌اند؛ ستیزی نابرابر، بی‌ثمر و غیردرخور زمانه. در ذهن آنها، هرچه سنتی‌تر، ایمن‌تر؛ و هرچه مدرن‌تر، خطرناک‌تر. گویی بلندگو از جنس صداقت و اینترنت از جنس فریب است.

این هراس از فناوری، نه پدیده‌ای طبیعی که نوعی بیماری مزمن فکری است؛ بیماری‌ای که ریشه در ترس از ارتباط دوسویه دارد، در بی‌تابی از گفت‌وگو و در اشتیاق به فرمانبرداری بی‌چون و چرا. آنان ارتباط را تنها وقتی مطلوب می‌دانند که یک‌سویه، کنترل‌شده و از بالا به پایین باشد، اما جبر فناوری، مدتی ا‌ست که این ساختارها را از کار انداخته؛ جهان دیگر پذیرای فرمان‌های بی‌گفت‌وگو نیست.

نمی‌توان با بلندگو، سکوت مردم را پُرکرد و نام آن را اطلاع‌رسانی نهاد. روزگار، روزگار دانستن است و دانایی، پشت بلندترین دیوارها هم راه خود را پیدا می‌کند. آن‌قدر فناوری پیش رفته که اگر در را به روی حقیقت ببندید، از پنجره ذهن‌ها وارد می‌شود. راه، نه در حذف رسانه‌ها، که در بازسازی اعتماد و مسئولیت‌پذیری است. به‌جای هراس از فناوری، باید آن را فهمید و با آن زیست.

در نقد این اقدام باید گفت، اولاً توسعه بلندگو در شهر، حامل نوعی عقبگرد مفهومی، تکنولوژیک و جامعه‌شناختی است. رسانه، صرفاً ابزار انتقال پیام نیست، بلکه حامل الگوی ارتباطی و شکل‌دهنده به ماهیت رابطه قدرت و جامعه است. بلندگو، رسانه‌ای یک‌سویه، از بالا به پایین، فاقد ظرفیت تعامل، پالایش و بازخورد است.

اینترنت اما، گرچه ساختاری پیچیده و بعضاً نابرابر دارد، دست‌کم امکانی برای چندصدایی، مشارکت، جست‌وجو، انتخاب و بازنگری فراهم می‌آورد. جان‌گفته مارشال مک‌لوهان اینجا بار دیگر مصداق می‌یابد: «رسانه، همان پیام است». آن‌گاه که به‌جای اینترنت، از بلندگو استفاده می‌کنیم، پیام فقط در محتوای آن خلاصه نمی‌شود، بلکه در نحوه ارسال، چینش صدا، جهت‌داری گوینده و سکوت شنونده نیز نهفته است.

ثانیاً آن‌که، از منظر جامعه‌شناسی ارتباطات، چنین تصمیماتی نشان‌دهنده نوعی ذهنیت اقتدارگرا در مواجهه با جامعه است؛ ذهنیتی که به‌جای تقویت زیرساخت‌های ارتباطی، آموزش سواد رسانه‌ای، مقابله هوشمندانه با اختلال‌های احتمالی و اعتمادسازی اجتماعی، به تکنولوژی‌های فرمان‌محور پناه می‌برد. درواقع، بلندگو به‌جای اینترنت نه‌فقط انتخاب یک ابزار است، بلکه ترجیح یک نوع رابطه با مردم است؛ رابطه‌ی از بالا، بی‌پرسش، بی‌پاسخ و بی‌مسئولیت.

ثالثاً، بلندگو نه نماد توسعه ارتباطی است و نه حتی نشانه آمادگی برای شرایط بحرانی. تجربه جهانی مدیریت بحران، چه در ژاپن زلزله‌زده، چه در اوکراین جنگ‌زده، بر تقویت سامانه‌های ارتباطی دیجیتال، پلتفرم‌های مشارکتی، پیام‌رسان‌های امن و شبکه‌های هشدار هوشمند تأکید دارد، نه بازگشت به بلندگوهایی که بیشتر یادآور فضای امنیتی دوران جنگ جهانی دوم‌اند.

ما در کشوری هستیم که بیش از 90 درصد خانواده‌ها دسترسی به تلفن هوشمند دارند و زیرساخت‌های اطلاع‌رسانی فوری می‌تواند با طراحی سامانه‌های محلی، منطقه‌ای و ملی، کارآمد و سریع باشد. در این شرایط، سرمایه‌گذاری بر بلندگو، نوعی انکار واقعیت دیجیتال است. رابعاً، این تصمیم‌گیری حاوی یک خطر پنهان دیگر نیز هست؛ نهادینه‌سازی سکوت اجتماعی. اگر مردم در زمان بحران به‌جای جست‌وجو، تحلیل و تعامل، فقط شنونده پیام‌های بلندگو باشند، به‌تدریج احساس بی‌قدرتی، انفعال و بی‌معنایی در آن‌ها شکل می‌گیرد. این همان چیزی است که هابرماس از آن به‌عنوان «کالبد بی‌جان حوزه عمومی» یاد می‌کند؛ جایی که مردم نه مشارکت‌کننده، که فقط مصرف‌کننده اطلاعات دستچین‌شده‌اند.

آیا ما در سال 1403، در کلان‌شهری چون تهران، که بیش از 8 میلیون نفر جمعیت فعال دارد و با بحران‌هایی چون آلودگی، فرونشست، مهاجرت، خشکسالی، تورم و از همه مهم‌تر بحران اعتماد روبه‌روست، می‌توانیم با نصب چند بلندگو، رابطه مدیریت شهری و مردم را بازتعریف کنیم؟ یا بهتر است بپذیریم که اختلال در اینترنت، هشداری است برای تقویت پایداری زیرساخت‌های ارتباطی، نه جایگزینی آن با فناوری‌های یک‌سویه و آمرانه؟ آنچه ما را از جوامع استبدادی، تبلیغ‌زده و ناپایدار متمایز می‌کند، فقط در داشتن فناوری نیست، بلکه در نوع بهره‌گیری از آن، در اعتماد به مردم، در پذیرش نقد و در حقِ دانستن و انتخابِ شهروندان است. باید به‌جای نصب بلندگو، گوش‌های خود را برای شنیدن جامعه تنظیم کنیم.

همچنین بخوانید ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید