نقش راهبر اجتماعی در فرآیند توسعه اجتماعی / وقتی مفهوم بومی پارادایم توسعه را تغییر می دهد
به گزارش خبرگزاری فارس، در برنامه زاویه شبکه چهارم سیما با حضور دوتن از پژوهشگران دانشگاه سازمانی توسعه اجتماعی، به بررسی یک الگوی توسعه ارایه شده در کشور ایران و براساس شرایط اجتماعی و اقتصادی کشور ایران پرداخته شد. الگوی توسعه اجتماعی رسالت مدلی از توسعه مردم محور برپایه همیاری اجتماعی است که در این برنامه با حضور محمد رضایی مدیر این دانشگاه و علیرضا نفیسی از پژوهشگران دانشگاه به نقد و بررسی گذاشته شد.
در ابتدای برنامه علیرضا نفیسی پژوهشگر، سابقه واژه توسعه را بیش از 100 سال ذکر کرد و تاکید داشت: توسعه به مفهوم امروزی آن پس از جنگ جهانی دوم و با هدف انتشار تجربه های غرب به سایر کشورهای جهان طی برنامه هایی مانند اصل چهارم مارشال ترومن کلید زده شد. این مدل بیشتر نسخه های توسعه اقصادی و توسعه شهرنشینی را در برداشت.
وی افزود: این مدل توسعه اقتصادی کاملا صنعتی و بر محور افزایش بی رویه حجم تولیدات صنعتی بود و روی محیط زیست تاثیرات جدی منفی داشت. این مدل همچنین به دلیل اینکه کاملا در خدمت سرمایه داری بود به نابرابری های اجتماعی و افزایش فاصله طبقاتی منجر شد به طوری که امروزه به همین دو دلیل یعنی آثار عدالت اجتماعی و آثار زیست محیطی مورد انتقاد گسترده در خود جوامع غربی قرارگرفته است. متاسفانه همین مدل به عینه در ایران نیز اجرا شد و همین آثار نیز در زمینه محیط زیست و عدالت اجتماعی در کشور ما نیز محقق شد. برای مثال تاسیس هفتاد سد در حوزه آبریز دریاچه ارومیه طبیعتا نتیجه ای جز تغییر اقلیم این دریاچه نمی توانست داشته باشد. دخالت بیش از حد دولت در روستاها بعد از اصلاحات اراضی که ساختار های اجتماعی ایلیاتی و عشایری و روستایی را بدون توجه به آثار سوء اجتماعی به هم ریخت و سبب توسعه شهر نشینی و کاهش جمعیت مولد روستایی شد.
در ادامه محمد رضایی مدیر دانشگاه توسعه سازمانی رسالت اظهار داشت: در ادامه سیر تطور توسعه که جناب نفیسی اشاره کردند باید تاکید کرد که توسعه رفته رفته دچار تحول مفهومی شد به طوری که جوزف استیگلیتز برنده نوبل اقتصاد تاکید می کند دیگر نمی توان GDP را ملاک توسعه اقتصادی دانست. نهایتا این تفکرات به شاخص های یازده گانه OECD برای زندگی بهتر منجر می شود بدان معنا که توسعه یافتگی را معادل مفهوم بهتر شدن زندگی و سبک زندگی می گیرند.
وی افزود: اینجا این سوال مطرح می شود که زندگی بهتر به چه معناست؟ و این خود اصل ماجراست. پاسخ این سوال در گستره فرهنگی غرب جهان تا شرق جهان به مانند یک طیف تغییر می کند. پاسخ یک آمریکایی به این سوال کاملا فرد گرایانه و مبتنی بر رفاه فردی است در حالی که ممکن است پاسخ یک ژاپنی به همین سوال به دلیل فرهنگ خاص جمع گرایی در این کشور جمع گرایانه و مبتنی بر رفاه جمعی و عمومی باشد در حالی که پاسخ پدر بزرگ های ما به این سوال در عدم نیازمندی اقتصادی و رضایت خداوند خلاصه می شد. پس وقتی پاسخ ها به این سوال در گستره جغرافیای فرهنگی جهانی یکی نیست چگونه می توان انتظار داشت با یک مدل و نسخه توسعه بتوان همه این جوامع متفاوت را به مفهوم توسعه اجتماعی و زندگی بهتر رساند؟
آیا الگو های وارداتی می تواند غایت توسعه را برای جامعه ایرانی محقق کند؟
وی تاکید کرد: طبیعتا یک الگوی وارداتی توسعه با یک پیوست فرهنگی برآمده از مبانی فکری و ارزشی کشور مبدا همراه است که به هنگام اجرای آن در کشور به صورت ناخواسته این مبانی فرهنگی را در کشور خود ترویج می کنیم.
امروز جامعه یمن از کمترین امکانات اقتصادی و توسعه آموزشی برخوردار است اما رفتار مردم همین جامعه در روز قدس نشان می دهد که این ملت در عین همه کمبودهای اقتصادی و اجتماعی به حدی از فرهیختگی رسیده که در حمایت از یک ملت مظلوم و به اسارت گرفته شده راهپیمایی می کنند نشاندهنده این است عملا از مراحل پایین هرم مازلو عبور کرده و بر راس آن جای گرفتته اند. آیا با ادبیات امروز جهانی توسعه به این ملت توسعه یافته گفته می شود؟ پس باید بپذیریم که مدل های وارداتی و واژگان رایج حوزه توسعه به صورت جدی و بر اساس تغییر کشورها قابل بازبینی هستند.
نفیسی پژوهشگر دانشگاه سازمانی توسعه اجتماعی رسالت در ادامه رشد فردی و پایداری رو به رشد بودن اجتماع را دو شاخص اصلی توسعه دانست و تاکید کرد: اصلی ترین غایت نظام های توسعه، پاسخ گویی به نیاز های اصیل مردم و جامعه است.
وی تاکید کرد: در مدل های جدید توسعه هرچند نیازهای انسان بیشتر مورد توجه قرار گرفته اما باز هم حال خوب انسان ملاکی برای بهتر حرکت کردن چرخ های توسعه اقتصادی از طریق بهتر زندگی کردن نیروی انسانی است اما در مدل توسعه اجتماعی مدنظر ما انسان خودش غایت است نه حرکت اقتصادی.
برای مثال قرآن کریم می فرماید فمن اعرض عن ذکری فان له معیشتا ضنکا؛ یعنی کسی که از ذکر خدا روی بگرداند علاوه بر مسائل معنوی حتی معیشت مادی اش هم حال خوبی ندارد. یعنی رشد واقعی انسان با سبک زندگی دینی محقق می شود که هم رشد مادی را در بر دارد و هم رشد معنوی.
رضایی در ادامه اظهاراتش گفت: نظام کاپیتالیسم تعریف خاصی از بنگاه داری دارد و اصل را بر بیشینه کردن سود می داند. در مقابل چنین نگاهی ما مدل کارآفرینی اجتماعی را داریم که با مدل نگاه سرمایه داری و کاپیتالیستی تعارض پارادایمی دارد.
در نگاه سرمایه داری همه چیز رنگ و بوی بهره وری اقتصادی دارد اما وقتی جلوتر آمدند در تجربه توسعه به این نتیجه رسیدند که انسان حقیقا چیزی بیشتر از یک پیچ و مهر درون سیستم چرخ دنده های یک خط بزرگ تولید است. چیزی که در فیلم تاریخی چارلی چاپلین هم در نقد عصر صنعتی به خوبی نشان داده می شود.
وی افزود: لکن وقتی ما از توسعه اجتماعی و الگوهای بومی توسعه اجتماعی سخن می گوییم باید انسان را به مثابه موجودی دارای جایگاه خلیفه اللهی ببینیم. جهان بینی های مختلف که انسان را در نسبت به هستی و خالق در نسبت های متفاوتی می بینند منجر به مدل های مختلفی از توسعه می شوند.
وقتی غربی ها پذیرفتند که با انسانی بیش از جسم مادی مواجه هستند به مباحث توسعه انسانی و مدیریت منابع انسانی روی آوردند. مثلا آقای پورتر مفهوم خلق ارزش مشترک را عنوان می کند. اگر بنیان این نگاه را بررسی کنیم بازهم خود پورتر اشاره می کند که این ورژن جدیدی از کاپیتالیسم است زیرا بن مایه این تفکر هم بیشینه سازی سود است!
رضایی تاکید کرد: حال، مدل های توسعه اجتماعی غربی نیز در بنیان خود نوعی از ترویج کاپیتالیسم است و ما در مدل توسعه اجتماعی بومی خودمان باید انسان را با همه ابعاد وجودی اش در نظر بگیریم و او را خلیفه الله ببینیم و مبتنی بر نظام فکری وبومی و زیست بوم خودمان به او نگاه کنیم.
علیرضا نفیسی در ادامه اظهار داشت: نقد های موجود به مدل های توسعه بیشتر در عرصه دانشگاه است و در تعاریف کلان رشد فردی و حال خوب سخنان همه پسندی می زنند اما وقتی به شاخص ها میرسیم همچنان همان نگاه اولیه حاکم است.
وی گفت: به طور عام معتقدم که فرهنگ توسعه در اکثر کشورهای جهان انتظارات مردم را بالا برده و سطح انتظار از زندگی و رفاه را بسیار تغییر داده برای مثال در کتاب انسان شناسی یاری گری دکتر فرهادی تجربه ده ها ساله خود در اجتماعات مردمی ایران را اشاره می کند که چقدر این جمع های مردمی کارآمدی دارند و در حل مشکلات مردم موثر و مفیدند ولی ما اینها را از بین برده ایم و با بروکراسی ناکارآمد جایگزین کرده ایم که نه در سطح ملی و نه در سطح مردمی کارآمد نیست.
وی افزود: ساختارها باید مبتنی بر سرمایه اجتماعی و پیوند های اجتماعی تشکیل شود و حرکت اجتماعی را بوجود بیاورد. هر اقدام توسعه ای باید مبتنی بر شکل دهی این جمع ها باشد چه با رویکرد آموزشی چه سلامت چه اقتصاد. مساله در این جمع ها طرح بشود و به راه حل منجر بشود و توسط همین جمع ها حل بشود. این نهاد باید تداوم داشته باشد و یادگیرنده و خود اصلاح باشد.
دولت و هر مداخله کننده دیگری باید بجای اینکه خودشان ورود کنند باید این جمع های مردمی را تشکیل دهند تا اینها مسئولیت پذیر باشند و خود را عامل توسعه ببینند و مشکل را حل کنند.
محمد رضایی مدیر دانشگاه سازمانی توسعه اجتماعی رسالت در ادامه سخنان خود تاکید کرد: مشارکت یا همیاری اجتماعی یک میراث فرهنگی ملی و بومی ماست. اما چطوری و در چه قالبی این همیاری می تواند کار کند. معمولا ما به اینها می گوئیم یک NGO ثبت کنید. بروید ثبت رسمی کنید. به محض چنین اقدامی یک سوال پیش می آید که خب چه کسی مدیر شود و اختلافات آغاز می شود. در حالی که همیاری در زندگی گذشته مردم ما وجود داشته ما این را جدا کردیم و بروکراسی برای آن وضع کردیم.
وی گفت: در حقیقت باید بجای الگویی که در آن همیاری اجتماعی تضعیف شود الگوی بومی ارائه کنیم که همیاری اجتماعی در آن تقویت شود و متناسب با ساخت فرهنگی اجتماعی کشور خودمان باشد. در مدلی که ما در دانشگاه توسعه اجتماعی به آن رسیدیم مفهومی به نام کانون همیاری اجتماعی شکل گرفت. مدلی با حداقل بروکراسی یا می توان گفت بدون بروکراسی! هیچ سنگ ثبت رسمی و اداری در برابر اعضای این کانونها قرارداده نمی شود. صرفا جمع هایی که باهم سنخیت دارند و یک هم مشترک دارند مانند اعضای یک خانواده، باغداران یک روستا، اعضای یک هیات، این کانون همیاری اجتماعی را تشکیل می دهند. از دیگر سو، در الگوی توسعه اجتماعی نیز، پلتفرم هایی طراحی و در اختیار این افراد و این کانون ها قرار میگیرد تا همیاری های اجتماعی تسهیل و تقویت شود. جمع های مردمی در این مدل خودشان احساس مسئولیت می کنند و پای کار حل مشکلات اجتماعی می آیند و با راهبری راهبر اجتماعی کانون همیاری اجتماعی این مشکلات اجتماعی خود را حل می کنند و این الگو کاملا یونیک و بومی و داخلی و کاملا مبتنی بر فرنگ اسلامی - ایرانی است هیچ مشابه خارجی ندارد که از روی آن کپی یا طراحی شده باشد بلکه قابلیت کپی برداری و اجرا در سایر کشورهای دارای فرهنگ و زیست بوم مشابه ایران را نیز داراست.
رضایی افزود: ما برای اینکه به راهکارهای توسعه اجتماعی برسیم نیاز داریم که جزئیات محلی دیده شود و ظرایف کار که دانش بومی هست مورد استفاده قرار بگیرد و معمولا این مساله در ساختارهای دولتی گم می شود و هیچ ساختار دولتی چنین امر دقیقی را بر نمی تابد. لذا جایی که رهبری تاکید می کنند برنامه ریزی مدیریت و ساماندهی کار دولت نیست؛ پس نهاد های مردمی در جایگاه حلقه های میانی باید وارد میدان شوند و این مساله را حل کنند.
وی گفت: در این میان نقش افراد بسیار قابل توجه است. روزی صدام بر اساس محاسبات علمی نظامی گفت من سه روز دیگر در تهران هستم اما فردی به نام شهید حسن باقری پیدا می شود از جنس مردم و مردم را در نهاد های مردمی مثل بسیج و سپاه سازمان دهی می شوند و الگوی بومی و نوآورانه ای از جنگ و نظامی گری به جهان عرضه می شود و تمام محاسبات صحیح علمی نطامی ارتش بعثس و مشاوران غربی اش را به هم میریزد.
همچنین فردی چون طهرانی مقدم در صنعت موشکی کشور این مدل را تکرار می کند. در مسائل امنیت منطقه حاج قاسم شهید هست که باز همین الگو را تکرار می کند و در زمینه وسیع تری اجرا می کند و به خلق الگوی جدید و منحصر به فرد می انجامد. همچنین فردی مثل محمد حسین حسین زاده در توسعه اجتماعی، در شرکتهای هواپیمایی عرب نژاد پیدا می شود و...
رضایی تاکید کرد: دقیقا در توسعه اجتماعی به همین الگو بر می خوریم وقتی در مناطق مختلف کشور حضور می یابیم افرادی را می بینیم که عرق خاصی به منطقه خود و به حل مشکلات اجتماعی از طریق همیاری دارند، نگاه جامع و سیستمی به مشکلات منطقه پیرامونی خودش دارند. همچنین ظرفیت بالایی در همراه کردن و بسیج مردمی برای حل مشکلات منطقه را دارل هستند.
با این خاستگاه تاریخی و با این تجربه میدانی می بینیم مفهوم راهبری اجتماعی در الگوی توسعه اجتماعی که قرار است بومی کشور ما باشد؛ یک مفهوم کاملا کلیدی و اصیل است. در الگوی توسعه اجتماعی رسالت این اتفاق افتاده و یک انسان شاخص به عنوان راهبر اجتماعی در هر منطقه محور این الگوی بومی توسعه اجتماعی است.
وی در پایان تاکید کرد: اینجاست که براساس نقش راهبر اجتماعی در این الگوی توسعه اجتماعی بومی، استراتژی خروج و اگزیت پلن اصلا معنی نمی دهد و به طور کلی پارادایم عوض می شود. این فرد نسل به نسل در همان منطقه است و افرادی همچون خود را می سازد و مهمتر از آن فرهنگی که این فرد را پرورش داده افرادی چون اورا مجددا پرورش خواهد داد و فرهنگ ملی و منبع سرشاری از تولید چنین انسان های ذاتا راهبر و مشکل گشایی است که می توانند همچون حسن باقری ها و حاج قاسم ها در ابعاد بزرگ و کوچک؛ ملی و محلی، محور های یک الگوی توسعه اجتماعی ایرانی اسلامی باشند.
انتهای پیام /