نوری: از حجازی عذرخواهی نکردم، اخراج شدم
تهران - ایرنا - «محمد نوری» درباره دلایل جداییاش از استقلال در دهه 70 گفت: یکسری از دشمنان و افرادی که دلشان نمیخواست من در استقلال باشم به ناصرخان حرفهایی زده بودند که حقیقت نداشت و متاسفانه او آنها را باور کرده بود.
نوری یکی از بهترین مدافعان استقلال در دهه 70 محسوب میشود، بازیکنی که سالها در خط دفاعی آبیپوشان به میدان رفت.
او در مصاحبه با خبرنگار ورزشی ایرنا حرفهای جالبی درباره روزهای حضورش و البته جداییاش از جمع آبیهای پایتخت به زبان آورد.
اولین باری که پیراهن استقلال را پوشیدید به خاطر دارید؟
سال 72 بود. البته باشگاه استقلال از سال 66 بدنبال من بود و میخواست مرا جذب کند اما باشگاههای راهآهن، دارایی و گسترش تحت هیچ شرایطی حاضر به صدور رضایتنامه من نشدند و حضورم در جمع آبیپوشان با چند سال تاخیر صورت بگیرد.
کدام بازی بود؟
استقلال با گچ خراسان در ورزشگاه طرقبه بازی داشت، در این مسابقه برای اولین بار پیراهن استقلال را پوشیدم و البته جنجال بزرگی به همراه داشت.
همان مسابقه که در اواخر بازی نیمه کاره به پایان رسید؟
بله، یک بر یک مساوی بودیم، دقیقه 80 من توپ را از وسط زمین گرفتم و چند بازیکن حریف را دریبل زدم و با بد شانسی توپم به تیرک خورد؛ چند دقیقه بعد و پس از اینکه بازیکنان حریف رفتارهای خشنی انجام دادند و هواداران گچ خراسان اشیایی را به داخل زمین پرتاپ کردند یکی از هواداران 2 آتیشه استقلال به داخل زمین پرید و اتفاقاتی رقم خورد که باعث شد بازی نیمهکاره تمام شود. استقلال باید آن بازی را با پیروزی به پایان میرساند.
خیلیها میگویند چون استقلال تا دقایق پایانی موفق به پیروزی نشده بود هوادار استقلال به داخل زمین آمد تا بازی نیمهکاره به پایان برسد؟
نه این طور نبود. جو خیلی بدی در ورزشگاه حاکم بود؛ ضمن اینکه استقلال توپ و میدان را به طور کامل در اختیار داشت و در 18 قدم حریف خیمه زده بود. اگر آن اتفاق نمیافتاد به طور حتم به گل میرسیدیم اما در نهایت بازی با رای کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال سه بر صفر به سود استقلال اعلام شد.
چند سال در استقلال حضور داشتید؟
7 سال برای استقلال با جان و دل بازی کردم و روزهای خوبی را با پیراهن آبی پشت سر گذاشتم که برایم فراموش نشدنی است.
چطور شد از استقلال رفتید؟
زمان مرحوم ناصرخان حجازی بود که از استقلال رفتم.
چرا؟
او مرا نخواست.
دلیلش چه بود؟
برای اولین بار است که این حرفها را بر زبان میآورم؛ ناصر خان مرد بزرگی بود که هیچ وقت او را فراموش نمیکنم و در قلبم جایگاهی ویژه دارد اما یکسری از دشمنان و افرادی که دلشان نمیخواست من در استقلال حضور داشته باشم نزد او رفته و حرفهایی را زده بودند که حقیقت نداشت، متاسفانه ناصرخان باور کرده بود.
بعد چه اتفاق افتاد، او حرفی به شما زد؟
ناصر خان قلب مهربانی داشت اما این حرفها تاثیر منفی روی او گذاشته بود و باور کرده بود؛ میخواست من عذرخواهی کنم اما چون کاری نکرده بودم این کار را انجام ندادم. مدیرعامل استقلال علی فتحاللهزاده بود، مرا صدا کرد و گفت در استقلال بمان اما در پاسخ گفتم شخصیت من طوری نیست وقتی سرمربی مرا نمیخواهد در استقلال بمانم.
هیچ وقت در این باره با ناصر حجازی حرف نزدید؟
سالها از این اتفاق گذشت و زمانی که او سالهای پایانی عمرش را پشت سر میگذاشت مرا در ورزشگاه شهید کشوری دید، به من گفت من بعدها فهمیدم تو ظاهر و باطنت یکی است و دربارهات اشتباه فکر میکردم. ناصر خان من را بوسید و گفت هیچ وقت رنگ عوض نکردی و این برایم قابل احترام است.
پاسخ شما به این حرفها چه بود؟
گفتم ناصر خان گذشتهها گذشته و من از دست شما ناراحت نیستم و همواره به عنوان یک استاد برایتان احترام قائل هستم.
واقعا از دست وی ناراحت نبودید؟
صادقانه میگویم ناراحت نبودم و نیستم اما شاید اگر آن اتفاق نمیافتاد سرنوشت فوتبالی من به گونه دیگری رقم میخورد.
مثلا چگونه؟
من سالهای بیشتری در تیمی که عاشقانه آن را دوست داشتم بازی میکردم و به طور حتم پس از اینکه کفشهایم را میآویختم، سرمربی استقلال میشدم.
بهترین خاطره فوتبالی شما از سالهای حضور در استقلال چیست؟
بازی برگشت با نوف باخور ازبکستان بود، تازه 7 روز بود مادرم را از دست داده بود، بزرگترین غم دنیا در دلم سنگینی میکرد؛ خدا بیامرز منصور خان پورحیدری به خانهمان آمد و از پدرم اجازه گرفت تا در این مسابقه به میدان بروم، پدرم یک تاجی اصیل بود و گفت برو برای شادی روح مادرت و خوشحالی هواداران بازی کن. من در آن بازی مامور مهار بهترین بازیکن نوف باخور که بهترین بازیکن ازبکستان بود، شدم و شکر خدا بهترین بازی عمرم را به نمایش گذاشتم و اجازه ندادم او در آن مسابقه حرکتی انجام دهد. یادم میآید در دقیقه 88 و در حالی که سه بر صفر جلو بودیم و اگر یک گل دریافت میکردیم از صعود باز میماندیم مهاجم ازبکستان با بهزاد غلامپور تک به تک شد اما تکل زدم و دروازه استقلال را نجات دادم تا به مرحله بعد راه پیدا کنیم. همان شب برایم اتفاق خوبی رخ داد.
چه اتفاقی؟
اینکه محمد مایلی کهن مرا به تیم ملی دعوت کرد، عملکردم آن قدر عالی بود که شبانه به تیم ملی دعوت شدم. البته یک بازی فوقالعاده دیگر نیز برای استقلال انجام دادم.
کدام بازی؟
بازی برابر الهلال عربستان جدال مهمی بود، سامی جابر و صلاح الدین بصیر مهاجمان حریف بودند. بصیر آن زمان یک میلیون دلار از الهلال پول گرفته بود و تازه به همراهی تیم ملی مراکش از جام جهانی برگشته بود. خدا بیامرز ناصر حجازی میگفت اگر این مهاجم را استقلال داشت در هر مسابقه پنج گل به حریفان خود میزد، من مامور این بازیکن بودم و اجازه ندادم تا 90 دقیقه بازی نفس بکشد.
و بدترین بازیای که برای استقلال انجام دادید؟
بدون اغراق میگویم در تمام سالهایی که برای استقلال بازی میکردم نه بازی بدی انجام دادم و نه مهاجمی توانست در نبرد مستقیم مرا دریبل کند.
*س_برچسبها_س*