سه‌شنبه 25 شهریور 1404

نوشته غمگین و زیبای مسعود کیمیایی در سوگ دوست قدیمی اش

وب‌گاه عرشه آنلاین مشاهده در مرجع
نوشته غمگین و زیبای مسعود کیمیایی در سوگ دوست قدیمی اش

دنیا بعد تو مهری ندارد. با گلاب سنگم را شستشو کن. تنها بیا. برایم شعر بخوان اما حتما «پسر شرقی» میانشان باشد....

مسعود کیمیایی کارگردان برجسته ایران در سوگ دوست قدیمی اش احمدرضا احمدی  نوشت: دنیا بعد تو مهری ندارد. با گلاب سنگم را شستشو کن. تنها بیا. برایم شعر بخوان اما حتما «پسر شرقی» میانشان باشد. اصلا حواسم پی مرثیه‌خوانی نیست. باید رفتن را یاد گرفت. ما تا اخرین چکه عمر زنده هستیم و تو شعرت را می‌نویسی و من، اگر توانی باشد فیلم می‌سازم. اما احمدرضا شوخی‌ها تمام شده. وقت جمع کردن جل و پلاس است. نه شعرها را می‌توان برد و نه فیلم‌ها را. تا قضاوت‌ها از بی‌رحمی دور شود. از بالا دیدن چه کیفی دارد. من فقط نگران ماهور و پولاد هستم.

در تلویزیون شکل قبل از تلویزیون بودی؛ دو چشم پنهان شده پشت شعله گرم و گر گرفته و یک قیام بی‌حوصله. یک‌تنه در مقابل نقد و نقاد. تو اصلا از جوانی سیم اخر نداشتی. از همان کتاب شعر اولت به سیم اخر زده بودی که از سازت ترسید، رفت. می‌دانم وقت رفتن بعد من، دوتایی هیچ رخت چرکی نداریم. پشت ما همه‌چیز تمیز است.

احمدرضا احمدی

چه کار کنم شعری از تو بخوانم؟ تو را یاد ابر بیاندازم که از نوجوانی بر ما باریده است و ما فقط تعریف افتاب راشنیده‌ایم؟ چرا ما ریاضی یاد نگرفتیم. برای اینکه من هنوز یک سقف و اطاق از خودم نداشته باشم؟ برای این‌که چشم‌های تو را یواشکی ویراستاری کردن، پیش پرده فیلم گفتن به این زیبایی کم سو کرده است؟

حتی یاد نگرفتند به ما احترام بگذارند. البته کم هستند. چهل کتاب برای بزرگ و کودک کافی نیست این همه موسیقی را این همه ساز و صدا از بهترین‌هایش را نوار کردی. از کویر تا سال‌های سی امدی. شعرها نوشتی و نثرها. هیچ‌کدام هم نه شهرستانی بود نه کویری. شیش دانگ مال خودت بود.

نمی‌دانم برایت چه بنویسم. از این حرف‌های ما گذشته است. چقدر در تلویزیون شاعر بودی و جنگنده و خسته. اما پیر نبودی. ان کس که نداند شعرهای تو شبیه شعرهای هیچ شاعری نیست تقصیری ندارد. تقصیر با همان ریاضی است. من استعداد سینما دارم اما استعداد زندگی ندارم. بلدی می‌خواهد. در جوانی جامی به جامت زدم و تا پیری مست ماندم. من بلد نیستم برای تو «زیبا» بنویسم. افتاب لب بام است و ما هنوز سردمان نیست

هم اکنون دیگران می خوانند -->

بیشتر بخوانید

نوشته غمگین و زیبای مسعود کیمیایی در سوگ دوست قدیمی اش 2
نوشته غمگین و زیبای مسعود کیمیایی در سوگ دوست قدیمی اش 3