نویسنده موفقی که "راه نفوذ به دلها" را پیدا کرده است
یکی از 5 نویسنده پرفروش نمایشگاه کتاب میگوید که "راه نفوذ به دلها" را پیدا کرده است و کتابهایش به واسطه اینکه به "زبان مشترک مردم جهان" سخن میگوید، بدون اینکه خودش اقدامی کند در خارج از کشور نیز مخاطبان بسیاری دارد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی تسنیم، حجتالاسلام محسن عباسی ولدی یکی از پنج نویسنده محبوبی است که در بخش فروش مجازی نمایشگاه کتاب امسال، مخاطبان از کتابهای او استقبال زیادی کردند. عباسی ولدی را غالباً با برنامههای تلویزیونی و مشاور خانواده میشناسند اما چند سالی است که او تمرکز اصلیاش را بر نوشتن گذاشته و کتابهای این نویسنده در سالهای اخیر در انتشارات آیین فطرت با استقبال چشمگیری مواجه شده است.
آمار جدید نمایشگاه کتاب 1401 از پرفروشترین نویسندگان / اقبال مردم به "نویسنده محبوب رهبر انقلاب"در ادامه به مناسبت استقبال مخاطبان از کتابهای حجتالاسلام محسن عباسی ولدی، گپ و گفتی با این نویسنده داشتهایم که در ادامه میخوانید:
کتابهایی بر اساس "سبک زندگی کاملا دروندینی"
جناب آقای عباسی ولدی لطفاً در ابتدا توضیحی درباره حوزه نوشتاری و کتابهایتان بدهید.
نوشتههای من همانطور که از کتابهایم پیدا است همه درباره سبک زندگی به معنای عام آن است و به سبک زندگی با رویکرد کاملاً دروندینی میپردازم. من روی کلمه "کاملاً "حساس هستم چون بر اساس اعتقادی که دارم کتابها را مینویسم.
این اعتقاد بر چه مبنا است؟
اعتقاد دارم در حوزه تربیت و سبک زندگی، دنیای امروز، تشنه شنیدن حرفهای ماوراء مادی است. یعنی مکتب مادی حرفهایش را زده و در ابعاد مختلف ایدههایش در حوزه سبک زندگی را ارائه و دنیا این ایدهها را تجربه کرده و این تجربهها به بن بست رسیده است و در نتیجه سبک زندگی مادی آرامش به دست نیامد.
استحکام بنیان زندگی با آن رویکرد تربیتی مادی به دست نیامد. رابطه پدر و مادر با بچهها خوب نشد. رضایت از زندگی به معنای واقعی کلمه بالا نرفت و امروز دنیا به نقطهای رسیده است که باید یک حرف ناب و نو به آن ارائه داد و حرف نو هم چیزی جز ارائه مفاهیم وحیانی که خالق انسان در قاموس کتاب و وحی و کلمات اهل بیت علیهم السلام بیان کرده، نیست.
استفاده از "ادبیات دینی غیر مخلوط با مفاهیم و علوم غربی" راه نفوذ به دلها است
عدهای معتقد بودند ادبیات دینی امروز ادبیات مورد اقبالی نیست اما با توجه به اینکه از ابتدای کار تمام دغدغهمان این بود که ذرهای از ادبیات وحیانی فاصله نگیریم و مفاهیممان را قاطی مفاهیم علوم غربی نکنیم، بعد از حدود حداقل 12 سال حضور مستقیم در عرصه نشر با همین ادبیات اتفاقاً به این نتیجه قطعی رسیدیم که نه تنها دنیا و مردم ما تشنه این مفاهیماند، بلکه اتفاقاً اگر ما بخواهیم راه نفوذ به دلها پیدا کنیم راهش همین است.
به عنوان مثال کتاب تا «ساحل آرامش» که یک کتاب پر آیه و پر روایت است در همین بازار نشر کتابی که تا حدود سال 1396 پنج جلدی بود و در یک بازنویسی و ویرایش مجدد چهار جلدی شد، چیزی در حدود 60 بار چاپ خورده است. چاپها هم حدود 2500 و 3000 تایی است. کسانی که به بازار نشر آشنا هستند میدانند عدهای هزار تا چاپ میزنند و یک تیراژ حساب میکنند. این تیراژ و تجدید چاپ یک رقم قابل توجه است و البته با آرمانهای ما خیلی فاصله دارد. توجه کنید کتابی که رمان و شعر نیست، کتاب آشپزی و خیاطی هم نیست، ادبیات روانی دارد و همه فهم است و با این وجود 60 بار چاپ میخورد. یا کتاب «من دیگر ما» یک کتاب تربیت فرزند است که تاکنون 13 جلد از آن منتشر شده و جزو کتابهای بسیار پر استقبال ما است. جلد یک آن از حدود سال 91 که اولین چاپ آن منتشر شد، تا الان حدود 50 بار تجدید چاپ شده است و همه این کتابها با تیراژ 2500 یا 3000 نسخه بوده است. این قضیه نشان دهنده یک اتفاق جدید است و پیامی همراه خودش دارد.
مردم تشنه این محتوا هستند
در این بازار نشر و وضعیت اقتصادی که فروش کتاب پایین است، چه اتفاقی باعث شده از کتابهای شما این قدر استقبال شود؟ تبلیغ کردهاید؟
انتشارات آیین فطرت تا همین چند سال پیش اصلاً انتشارات معروفی نبود. ما به هیچ کجا هم وابسته نیستیم. البته این را هم بگویم که بخشی از این چاپها برای وقتی است که کتابهایم را به انتشارات جامعهالزهرا دادم و تا حدود سال 1394 انتشارات جامعهالزهرا کتابهایم را منتشر میکرد. اما بعداً مستقل شدیم و انتشارات مستقلی به نام انتشارات آیین فطرت شکل دادیم.
انتشارات را خودتان تأسیس کردید؟
انتشارات متعلق به یک مجموعه است که با هم کار میکنیم و مدیر و صاحب امتیاز انتشارات یکی از اعضای مجموعه است که به صورت اختصاصی آثار بنده را منتشر میکند. اما ببینید در حوزه نشر، ناشرها برای فروش کتاب در تیراژ بالا راهکارهایی دارند. اما ما نه تبلیغ آن چنانی کردیم و نه سراغ این راهکارها رفتیم.
پس چرا این اتفاق میافتد؟
دلیل اصلی این است که مردم تشنه این محتوا هستند. کتاب دوازدهم و سیزدهم «من دیگر ما» که امسال چاپ کردیم درباره دختران و همسری و مادری است. این کتاب در این وضعیت اقتصادی چاپ شده و یک کتاب خالص دینی است و اتفاقاً در این کتاب میگوییم که ای پدرها و مادرها دخترانتان را زود آماده ازدواج کنید. یعنی وقتی دخترتان 16 -17 سالش شد، آماده ازدواج باشد! این ادبیات الان ادبیات غریبی در جامعه ما است و همه انتظار دارند واکنشهای منفی تولید کند اما ما به صراحت میگوییم وظیفه اصلی این دختر در آینده مادری کردن و همسری کردن است و وظایف دیگر باید ذیل این وظیفه تعریف شود. امروز در جامعه ما به این گونه حرفها هجمه میشود و کسی جرأت گفتنش را ندارد. اما ما این حرف را به صراحت در کتاب گفتیم این کتاب الان چاپ سومش تمام شده است و برای چاپ چهارم آماده میشود و همه اینها در عرض 3 ماه اتفاق افتاده است آن هم با تیراژ بالا.
حرفهای درگوشی را بلند فریاد زدهام
اگر تبلیغ نشده، پس مخاطبان چهطور کتاب را شناختند و پیدا کردند؟
شما تبلیغ چندانی از همین دو جلد کتاب «من دیگر ما» که گفتم، در نشریات و روزنامهها نمیبینید. در تلویزیون چیزی از کتابی به عنوان «دختران و همسری و شغل ناب مادری» که کتاب دوازدهم من است و «دختران آسمانی و سفیران مهربانی» که کتاب سیزدهم است، ندیدهاید. پس چطور در حدود 3 ماه به چاپ سوم رسید؟ آن هم در دورهای که میگویند مردم کتاب نمیخوانند و مردم به خاطر مسائل اقتصادی کتاب را از سبد خریدشان بیرون گذاشتهاند؟ در حالی که ما در این کتابها یک قدم از مفاهیم وحیانی فاصله نگرفتیم. اتفاقاً در حوزه زن حضرت آیت الله خامنهای میگوید ما از غرب طلبکار هستیم و نباید مقابل غربیها در موضع دفاع قرار بگیریم. من هم در کتاب دوازدهم و سیزدهم دقیقاً همینجور رفتار کردم و مفاهیم وحیانی را بدون تعارف و رودربایستی آوردهام و نتیجهای را که باید میگرفتم، بیان کردهام و به شدت به مفاهیم غرب هم تاختهام. یک قدم هم از مفاهیم وحیانی فاصله نگرفتهام. در جامعهای که میگویند این حرفها را در گوشی بگویید ما این حرفها را فریاد زدیم.
با چه واکنشهایی مواجه شدید؟
جالب است بدانید ما دورههای «چله مادری» گذاشتیم. این دوره با چهار کتاب برگزار شد. کتاب اول، کتاب دوازدهم مجموعه «من دیگر ما» است یعنی «دختران و همسری و شغل ناب مادری» و کتاب دوم «دختران آسمانی و سفیران مهربانی» است، ما در کتاب سیزدهم گفتهایم که چهطور دختران را برای همسری و مادری تربیت کنیم. ما یک کتاب دیگر داریم با عنوان «آسمانی بشو و آسمانی بمان» که درباره زن، خانهداری و اشتغال است و کتاب چهارم این دوره با عنوان «بانو اجازه» که یک کتاب ادبی است در حوزه سبک زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها در 14 فصل نوشته شده است. وقتی ما این دوره را برگزار کردیم که دوره مطالعاتی بود با نظرات زنان و مادران در همه اقشار مواجه شدیم که بسیار برایم جالب بود. زنان از قشرهای مختلف در این دوره شرکت کرده بودند از دانشگاهی و حوزوی و طلبه بگیرید تا خانهدار و پرستار و آنها استقبال عجیب و غریبی از این مفاهیم نشان دادند طوری که ما درصدد هستیم دوره سوم چله مادری را به زودی برگزار کنیم.
برداشت ما از خلقیات و نیازهای مردم اشتباه است
از نظر خودتان چرا اینقدر از این نوشتهها و مطالب استقبال شد در حالی که به نظر میرسد این حرفها را باید درگوشی گفت؟
نکته اول این است که ما با خودمان قرار گذاشتیم غیر از مفاهیم وحیانی چیزی نگوییم و از مکتب اهل بیت فاصله نگیریم. به همین آمار پنج نویسنده که کتابهایشان با بیشترین اقبال مواجه شده، نگاه کنید. شما میبینید آقای صفایی حائری، بنده و سه نفر دیگر که در حوزه کتابهای کودک و نوجوان هستند، کتابهایمان پر فروش شده است. همه آقای صفایی حائری را به عنوان یک کارشناس تربیت دینی میشناسند. بنده هم در فضای تربیت دینی کار میکنم. این، اقبال مردم را به مسائل دینی نشان میدهد که انگار گم شده آنها است. اتفاقاً همه حرفم این است که حتی آن سه نفری که در حوزه ادبیات کودک و نوجوان کار میکند یعنی آقایان آذریزدی و میرکیانی و فتاحی، آنها هم رویکرد دینی دارند. آنها نیامدند ادبیات عاشقانه یا اکشن و هیجانی برای نوجوانان بنویسند. این را به گوش همه مردم و نویسندگان برسانید که برداشت ما از خلقیات و نیازها و حتی فضای ذهنی مردم متأسفانه اشتباه است. امروز بعضیها فکر میکنند اگر در کتابهایشان چند جمله از روان شناسان غربی نگویند، مردم به سراغ آن کتاب نمیآیند در صورتی که استقبال از کتابهای بنده و دیگر دوستان عکس این تصور را نشان میدهد.
محبوبیت "قصههای خوب برای بچههای خوب" در قرن جدید هم ادامه داردمن ضبط صوت اهل بیتام
استقبال از مفاهیم تربیتی دینی منحصر به مردم کشور ما است؟
نه. دنیا تشنه این مسائل است. آیا میدانستید کتابهای ما به صورت خودکار در دنیا ترجمه میشود؟ چند نمونه برایتان بگویم. یک نفر از آمریکا به خانه بنده آمد و گفت ما یک مجموعه آموزشی در میشیگان آمریکا هستیم و برای دانشآموزان آنجا برنامه تربیتی میچینیم و کتابهای شما به ویژه کتاب «تا ساحل آرامش» منبع اصلی و از مراجع ما است. یک نفر دیگر از انگلیس پیام داد که میخواهد بنده را ببیند. وقت دادم و آمد. او در کار طراحی وب در لندن کار میکرد و چند ماهی هم در ایران بود. او گفت میخواستم فرزندم را بر مبنای دین تربیت کنم وقتی این کتابها را دیدم متوجه شدم بدون ذرهای اتکا به مکاتب روانشناسی غربی دقیقاً به من میگوید چه کار کنم، به همین دلیل شیفته کتاب شدم. چون این کتاب کاربردی ولی دروندینی است. بعد از من پرسید که چه کار میتواند بکند که همه از این مطالب استفاده کنند؟ نکته جالب اینکه این فرد به قصد ترجمه طلبه شد و شروع به ترجمه کتابهای «من دیگر ما» کرد. جالب اینکه تمام اتفاقها بدون اطلاع بنده روی داد و من دنبال ترجمه نرفتم. من فقط مثل یک ضبط صوت هستم که صدای مکتب اهل بیت را پخش میکنم.
کتابهایتان به زبانهای دیگری هم ترجمه شده است؟
بله از این موارد زیاد است. یک بار دیگر یک تاجر پاکستانی دست دو طلبه پاکستانی را گرفت و به خانه ما آمد که هم زبان فارسی میدانستند هم زبان اردو. او گفت: من بچههای خودم را با کتابهای «من دیگر ما» تربیت کردم. من یک تاجر هستم و در امارات کار میکنم و نمیتوانم خودم کتاب را ترجمه کنم ولی میخواهم زکات این اتفاق خوب را بدهم که در زندگیام افتاده است و هزینه ترجمه را میدهم، مترجم هم آوردهام تا این کتاب ترجمه شود. البته آن موقع مجمع ناشران زحمت ترجمه اردو را تقبل کرده بودند. یا یکی از دوستان بحرینی که بعد از این ماجرا من با او دوست شدم و در فضای سیاسی کار میکرد و اصلاً در فضای تربیتی نبود، با من تماس گرفت و گفت: یک بار خانمم کتاب «من دیگر ما» را به من داد تا بخوانم. آن را خواندم و محو آن شدم. و نتیجه این شد که کتابهای ما الان به زبان عربی خلیج ترجمه میشود و کتاب «نیمه دیگرم» به عربی خلیجی منتشر شده است. یا یک بار کسی به من اطلاع داد یک طلبه آذربایجانی دنبال من است. تماس گرفت و گفت مدتی جامعه المصطفی درس خواندم و آنجا با کتابهای شما آشنا شدم. آن چیزی که ما الان به آن نیاز داریم همان کتاب «من دیگر ما» است. کتاب را بدون اطلاع من ترجمه کرده بود و منتظر بود قبل از چاپ من را پیدا کند تا اجازهاش را بگیرد. الان چهار جلد کتاب «من دیگر ما» به زبان آذری توسط استاد آذری آذربایجان با طرح جلد بسیار زیبا ترجمه و منتشر شده است. یعنی این کتاب راه خودش را در دنیا پیدا کرده است. یا یک نفر دیگر که در آلمان زندگی میکند به من گفت میخواستم به جوانهایمان بگوییم که چطور ازدواج کنند همه کتابها را گشتم و به کتابهای «نیمه دیگرم» رسیدم که موضوعش مهارتهای انتخاب همسر است و شروع به ترجمه کتاب به زبان آلمانی کردم و بعد شما را پیدا کردم. از این خاطرات بسیار زیاد است.
زبان مشترک مردم جهان، "سبک زندگی آرامشبخش" است
شما را بیشتر به عنوان یک مشاور در حوزه امور تربیتی میشناسند. از چه زمانی احساس کردید که نیاز به نوشتن وجود دارد و به نوشتن کتاب روی آوردید؟
حدود 26 سال پیش به عنوان یک طلبه جوان، رویکرد من در ارتباط با جامعه یک رویکرد کلامی بود. بعد از مدتی که هم در مدرسه بودم و هم در دانشگاه و هم بین مردم بودم، با جمع دانشآموز و دانشجو هم عجین شده بودم، به این یقین رسیدم که امروز زبان مشترک ما و مردم چه در ایران و چه در خارج از کشور زبان سبک زندگی است. اگر ما بتوانیم به دنیا بگوییم، دینی که از آن حرف میزنیم، خدایی که داریم او را اثبات میکنیم، به تو میگوید که چه طور زندگی کن که آرام باشی، به سمت این خدا و دین جذب میشود.
چه طور؟
چون آرامش گم شده انسانها است. هر چیزی که به انسان آرامش بدهد چه در زندگی مشترکش، چه در تربیت فرزندش، چه در ازدواجش و کلاً در این دنیا به لحظه لحظه زندگیاش آرامش هدیه بدهد، انسان بنده او میشود. من به این نتیجه رسیدم که اگر ما نتوانیم این سبک زندگی را به صورت کاملاً عینی و عجین شده با زندگی به مردم معرفی کنیم، هر چقدر از این دین دفاع کلامی کنیم به نتیجه که باید، نخواهیم رسید. یک مثال میزنم. کتاب «تا ساحل آرامش» به زبان بوسنیایی ترجمه شده و نمیدانم تاکنون چند بار تجدید چاپ شده است. چون قاعده بنده در ترجمه این است که دنبال پول نیستم فقط دو نسخه ترجمه شده کتاب را میگیرم و هیچ مبلغی به عنوان واگذاری حق ترجمه در میان نیست. این کتاب بدون این که یک مرجع غربی داشته باشد ترجمه و منتشر شده است.
میخواهم مردم بدانند که با دین میشود زندگی کرد
یک بار به بوسنی برای سخنرانی دعوت شدم. در این سفر در 10 روز 30 جلسه سخنرانی داشتم. بیشتر سخنرانیها در یک کالج بود. روز دهم مسنترین استاد که 60 سال سن داشت بلند شد و گفت من 60 سال سن دارم و سالهای سال است که پای سخنرانیهای مختلف نشستهام، ولی در این سخنرانی احساس نکردم ثانیهای از وقت من تلف شده است.
دقت کنید این تعریف از بنده نیست. خودش دلیلش را این میگفت که این سخنرانیها همهاش از قرآن بود و دیدم که ما چه گنجینهای داریم و چقدر محروم هستیم. حرف من این است وقتی شما به بوسنی میروید و قرآن را ارائه میدهید، وقتی به هلند، آلمان، بحرین، آمریکا میروید و در کشورهای مختلف قرآن و کلام اهل بیت علیهم السلام را ارائه میدهید، چون مطابق با فطرت است، حتماً استقبال میشود. وقتی به این باور رسیدم، تمام زندگیام را صرف این کردم که به مردم بفهمانم با دین میشود زندگی کرد. این تمام حرفم است که بگویم چرا وارد نوشتن شدم و از کی و چرا نوشتن را شروع کردم. نزدیک بیست و یکی دو سال است که شبانه روزم صرف نوشتن و تحقیق در این زمینه شده است و به لطف خداوند تا به حال به هیچ وجه نیازمند مفاهیم مکاتب مادی نشدهام.
هرچقدر بیشتر پیش میروم بیشتر به این نتیجه میرسم که اگر بنا است اتفاقی در دنیا بیفتد و ما در این پیچ تاریخی که مقام معظم رهبری دربارهاش مفصل صحبت کردهاند، اتفاقی را تولید کنیم، حتماً باید متکی به مکتب وحی و مفاهیم اهل بیت علیهم السلام باشیم.
آرمان من عالمگیر شدن سبک زندگی بر اساس وحی است
میان صحبتهایتان گفتید که فاصله زیادی با آرمانهایتان دارید، آرمان شما چیست؟
بنده الان حدود 65 عنوان کتاب دارم که دربازار موجود است. وقتی از انتشارات خبر فروش کتابها را میگیرم و میفهمم که چقدر از آن استقبال شده، از بنده میپرسند خوشحال نشدی؟ میگویم چندان خوشحال نشدم چون نمیتوانم به راه طی شده نگاه کنم. من به راه باقی مانده چشم میدوزم. راه باقی مانده ما خیلی طولانیتر از راه رفته است. آرمان من این است که اولاً بتوانم این هندسه سبک زندگی را از منظر وحی، مکتب قرآن و اهل بیت علیه السلام کامل کنم. نمیدانم عمرم کفاف میدهد یا نه. راه خیلی دشوار و طولانی است. در قدم دوم آرمانم این است که هیچ کسی در دنیا نباشد که بخواهد با مکتب وحی آشنا شود و زندگیاش را بر اساس مکتب وحی مدیریت کند ولی منبع دستش نباشد. یعنی عالمگیر شدن این هندسه سبک زندگی آرمان دوم من است و طبیعتاً فاصله تا این نقطه بسیار زیاد است. متأسفانه کسانی که اعتقاد داشته باشند به اینکه با مکتب وحی میشود همه مسائل تربیتی را مدیریت کرد کماند. امروز خیلی از افرادی که در حوزه سبک زندگی کار میکنند، سبک مختلط را به عنوان اصل پذیرفتهاند. یک مقدار از روانشناسان غرب میگویند یک مقدار از سنت خودمان و یک مقدار از قرآن و معتقدند که دین به اندازه کافی مطلب ندارد. البته اینها بحثهای فنی است، اما چون این حوزه، حوزه بکری است و کار زیادی انجام نشده، خیلی کار داریم تا انجام دهیم و نمیتوانم به کارهای انجام شده خیلی خوشبین باشم. راهی که رفتهایم در برابر راه باقی مانده هیچ است.
پرفروش ترین کتابهای نویسنده "حکایتهای کمال"مصاحبه و تنظیم: مهناز سعیدحسینی