نگاهی به مستند کودک سرباز؛ شاید یک فیلم تخیلی ضعیف
حکایت عجیبی است که مستند پگاه آهنگرانی ما را به یاد فیلمهای تخیلی میاندازد و اگر مخاطب هیچ شناختی از حقیقت دفاع مقدس نداشته باشد میتوان این مستند را به عنوان یک فیلم تخیلی البته ضعیف اکران کرد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم؛ کارگردانان فیلمهای علمی و تخیلی برای تولید این آثار یک قواعدی را رعایت میکنند که برای همه کارگردانان سینما آشناست، از جمله فضاسازیهایی که روایت اصلی در آن روی میدهد و روابط علت و معلولی باورپذیر هر چند که در ژانر تخیلی باشد. به عنوان مثال استیون اسپیلبرگ فیلمساز شناخته شده آمریکایی در کنار آثار مشهور خود مانند «آروارهها»، «ئی تی موجود فرازمینی»، مجموعه فیلمهای ایندیانا جونز و «نجات سرباز رایان» یک اثر قدیمی و البته شناخته شده دارد به نام «برخورد نزدیک از نوع سوم».
تمام جهان فیلم در حال فروپاشی و تحت تاثیر ورود فضاییها است. هرج و مرج شهر را فرا گرفته و تمام کاراکترها هم طبیعتا در تناسب با این پدیده کنش و واکنش دارند. در نهایت ضمیر ناخودآگاه آنهایی که با فضاییها مواجه میشوند به ترسیم یک نقطه مشترک منجر میشود به سمت این مکان جغرافیایی حرکت میکنند.
گویا کارگردان مستند کودک سرباز هم فراموش کردهاست که برای ساخت یک اثر تخیلی هم نیاز به فضاسازی و رعابت روابط علت و معلولی وجود دارد. اما او با یک نگاه ابژکتیویته به کودک سرباز، آن را محصول شرایط تبلیغاتی جنگ میداند، غافل از این مفهوم جنگ در هشت سال دفاع مقدس محاط بر سایر مفاهیم اجتماعی است و خواه، ناخواه تمام اقشار جامعه از جمله کودکان تحت تاثیر این مفهوم غالب قرار میگیرند. اغلب مردم یا میخواهند به جنگ بروند و یا به جنگ کمک کنند؛ نگرانند دشمن به کشورشان ورود کند و جان و مال و ناموسشان در معرض خطر قرار بگیرد. شما فیلم هم که میخواهید بسازید اول باید جهان فکری حاکم بر اجتماعش را برای مخاطب درست ترسیم کنید و بعد پدیدهها را در تناسب با این فضاسازی تعریف کنید.
به این شکل روایت اگر مخاطب را یک آدم فضایی از آدم فضاییهای فیلمهای اسپیلبرگ تصور کنیم که هیچ تصوری از فرامتن مستند ندارد نتیجه میگیرد که جمهوری اسلامی جنگی به راه انداخته است و به دنبال کاهش جمعیت کودکان و نوجوانان است و از سادگی آنها سو استفاده میکند. جریان تبلیغاتیاش هم متمرکز است بر انگارهسازیهای رویاگونه در این قشر تا گوشت جلوی توپ باشند.
قطعا حضور نه تنها کودکان که هر انسانی در جنگ پدیدهای آزار دهنده تلقی میشود اما محدود کردن یک روایت، بی توجه به فرامتن و پرداخت به دلایل ماهوی جنگ آن هم در مستندی که ادعای مستند تحقیقی را به دوش میکشد صرفا تقطیعی جهتدار از تاریخ تلقی میشود.
اینجاست که انگار زبان پگاه آهنگرانی را نمیفهمیم. اسپیلبرگ در انتهای فیلمش زبان موسیقی را برای ارتباط انسانها با فضاییها انتخاب میکند، اما انگار با موسیقی «ای ایران» که فصل مشترک اغلب ایرانیها است هم نمیتوانیم با خانم آهنگرانی ارتباط بر قرار کنیم.
آهنگرانی تلاش میکند با استفاده از آرشیوی که در اختیارش قرار گرفته سادهلوحانهترین دیالوگها را از سربازان کم سن و سال حاضر در جبهه به کار ببرد، غافل از اینکه همان دیالوگهای به زعم او سادهلوحانه هم جهانبینی محکمی را در خود نهان دارد که اگرچه با بیان ساده ارائه میشود اما هر بار و در هر زمانی که جنگی رخ دهد، همان جهان بینی است که در درون آدمها نمود بیرونی پیدا خواهد کرد. کارگردان اما تلاش میکند این جهان بینی را هم نتیجه دستگاه تبلیغاتی نظام جلوه دهد در صورتی که فراموش کرده است در اوایل انقلاب و زمان جنگ اغلب امور به خصوص در حوزه تبلیغات و سازماندهیهای تبلیغات به صورت مردمی اداره میشد و آنچه اتفاق میافتاد خاستگاه مردمی داشت تا فرآیندی دستوری!
سوال اصلی اینجاست که چه کسی از جنگ دفاع میکند و اصلا چرا در ادبیات تاریخی کشور عنوان دفاع مقدس به کار میرود؟ چرا باید به یک مستند تحقیقی ناقص که بیشتر شبیه تقطیع تاریخ است ضریب رسانهای داده شود در صورتی که در پاسخ دادن به سوالات اساسی وا مانده و نسبت به آن بیتوجه است.
خانم آهنگرانی، دنیای ترسناکی داری!در دروس اولیه ساخت مستند وقتی کارآموز قصد ساخت مستندی برای معرفی یک بنا را دارد اولین سکانسها با نمای کلی بنا شروع میشود که اصطلاحا به آن نمای معرفی میگویند، سپس به بنا ورود میکند و جزئیات آن را واکاوی میکند. اما مستند کودک سرباز بی توجه به نمای لانگ شات جنگ یه کلوزآپ مغرضانه از سه رزمنده آن دوران میگیرد و با همین سه نفر به نتیجه میرسد.
جالبتر اینکه یکی از این رزمندگان که با مشکلات ناشی از سلاحهای شیمیایی دست و پنجه نرم میکند در آلمان تحت درمان است، چرا هیچ اشارهای به ارسال سلاح از آلمان به عراق نمیشود، حداقل در حد یک جمله به موضوعات کلان جنگ نمیپردازد، شاید خانم کارگردان از کرخه تا راین را هم ندیده باشد! مرسوم است که مستندسازان به خصوص در حوزه مستندهای تحقیقی با بیان حداقل یک جمله به اثر خود ارزش افوزده میدهند تا متهم به بیتوجهی نشوند، اما این میزان بیتوجهی در مستند کودک سرباز جای تعجب دارد.
آهنگرانی در مصاحبه خود با بیبیسی اعلام میکند که در ابتدا قصد ورود به چنین سوژهای را نداشته است و صرفا با دیدن آرشیو مستندها و تعداد نوجوانان در جنگ جا میخورد و به ساخت این مستند فکر میکند. کاش کمی هم با دیدن جنایاتی که در غزه رخ میدهد جا میخورد و واکنشی هم در حد یک جمله در فضای مجازی از خود نشان میداد!