شنبه 26 آبان 1403

هفت سناریوی ترسناک برای جنگ اوکراین!

وب‌گاه اقتصاد نیوز مشاهده در مرجع
هفت سناریوی ترسناک برای جنگ اوکراین!

تهاجم گسترده نظامی روسیه و خسارات مادی و تلفات انسانی ناشی از آن برای بسیاری از تحلیل‌گرانی که خوش‌باورانه اعتقاد داشتند سال‌های پس از جنگ سرد دوران صلح پایدار بشری است، امری نابهنگام می‌نماید.

به گزارش اقتصادنیوز نیل فرگوسن، تحلیل‌گر و نظریه پرداز برجسته روابط بین‌الملل با انتشار یادداشتی در خبرگزاری بلومبرگ با عنوان «هفت بدترین سناریوها برای جنگ اوکراین» ضمن نقد دیدگاه‌هایی که باور داشتند با آغاز دوران «صلح طولانی»، جهان شاهد جنگ‌های کم‌تر و کم خسارت‌تری خواهد بود، از مخاطرات چنین دیدگاهی پرده برداشته و نتیجه جنگ اوکراین را منوط به یافتن پاسخ به هفت پرسش دانسته است. اکوایران این مقاله را دو بخش ترجمه کرده که بخش اول آن در ادامه منتشر می‌شود:

جنگ سرد دوم یا جنگ جهانی سوم؟

پیش از این استدلال کرده بودم که شرایط جهانی کنونی بیش از هر زمان دیگری مشابه دهه 1970 است. وضعیت ما چیزی شبیه به یک جنگ سرد جدید است. ما پیش از این مشکل تورم داشتیم. جنگ در اوکراین مانند حمله کشورهای عربی به اسرائیل در سال 1973 یا حمله شوروی به افغانستان در سال 1979 است. تأثیر اقتصادی جنگ بر قیمت انرژی و مواد غذایی خطر رکود تورمی را ایجاد می‌کند.

اما اگر به مانند شان مک میکین فرض کنید اکنون سال 1979 نیست، بلکه 1939 است چه؟ البته که موقعیت اوکراین بسیار بهتر از موقعیت لهستان در سال 1939 است. سلاح‌های غربی به اوکراین ارسال شده اما پس از تهاجم آلمان نازی آن‌ها به دست لهستان نرسیدند. اوکراین تنها با تهدید روسیه مواجه است، اما لهستان بین هیتلر و استالین تقسیم شد.

بحران های ژئوپلتیک سه‌گانه

از سوی دیگر، اگر جنگ جهانی دوم را با انبوهی از جنگ‌های مختلف به خاطر بیاوریم، این تئوری محتمل‌تر به نظر می‌رسد. در این شرایط ایالات متحده و متحدانش باید نه یک، بلکه سه بحران ژئوپلیتیکی را در نظر بگیرند، که همگی می‌توانند به سرعت اتفاق بیافتند - درست همان‌طور که جنگ در اروپای شرقی هم زمان با جنگ ژاپن علیه چین آغاز شد و پس از آن جنگ هیتلر علیه اروپای غربی در سال 1940 رخ داد و در پی آن جنگ ژاپن با آمریکا و امپراتوری‌های اروپایی در آسیا در سال 1941 به وقوع پیوست.

حال اگر چین در سال آینده به تایوان حمله کند و جنگی بین ایران و رقبا و دشمنان منطقه‌ای‌اش که به طور فزاینده‌ای در حال هم‌سو شدن‌اند - کشورهای عربی و اسرائیل - آغاز شود، ممکن است خوب باید شروع به صحبت در مورد جنگ جهانی سوم کرد، و نه صرفاً جنگ سرد دوم.

فاجعه در نزدیکی است؛ تازه در آغاز یک تراژدی بزرگ‌تر قرار داریم؟

اگر به طور جدی خیال می‌کنید که جنگ‌جهانی سوم نزدیک است، چه احساسی خواهید داشت؟ در نوجوانی، سه گانه سارتر را درباره روشنفکران فرانسوی در آستانه و شروع جنگ جهانی دوم مشتاقانه خواندم. جلد اول این سه‌گانه «عصر خرد» نام دارد. به خاطر می‌آورم که مسحور احساس اضطراب وجودی شدم که شخصیت‌های داستان را در بر گرفته بود. (به عنوان استعاره‌ای به طور به یاد ماندنی از نیهیلیسم پاریس قبل از جنگ، اولین چیزی که به فکر ماتیو قهرمان داستان از باردار بودن معشوقه‌اش مارسل رسید این بود که چگونه می‌توان سقط جنین کرد) تابستان سال 1938 بود و عذاب قریب‌الوقوعی همه را فرا گرفته بود.

سال ها بود که آن کتاب‌ها را به خاطر نمی‌آوردم. اما پس از حمله روسیه به اوکراین در 24 فوریه بار دیگر به سراغ من آمدند، زیرا من با لرز آن احساس نزدیک شدن به فاجعه را تشخیص دادم. حتی اکنون، پس از شش هفته جنگ و مقاومت جانانه و قهرمانانه مدافعان اوکراینی در برابر مهاجمان روسی، هنوز نمی‌توانم کاملاً از شر این احساس خلاص شوم که این صرفاً شروع یک تراژدی بسیار بزرگ‌تر است.

آخرین باری که در کی‌یف بودم، در اوایل سپتامبر سال گذشته، با استیون پینکر روانشناس هاروارد شرط‌بندی کردم. من روی این شرط بسته بودم که «تا پایان این دهه - یعنی 31 دسامبر 2029- یک جنگ متعارف یا هسته‌ای حداقل یک میلیون نفر را قربانی خواهد کرد». من مشتاقانه امیدوارم که شرط را ببازم. اما آشفتگی من ناشی از یک اضطراب غیرمنطقی هست و نیست. همان‌طور که در کی‌یف نشسته بودم و در مورد نیات احتمالی ولادیمیر پوتین و آسیب‌پذیری اوکراین فکر می‌کردم، می توانستم شاهد وقوع جنگ باشم. و جنگ در اوکراین سابقه بسیار خونینی دارد.

صلح بیش‌تر؟

از زمان انتشار کتاب پینکر در سال 2012 با عنوان «فرشتگان بهتر طبیعت ما»، من و او در مورد این‌که آیا جهان در حال صلح‌آمیزتر شدن است یا خیر بحث کرده‌ایم - به‌طور دقیق‌تر، آیا روند معناداری برای کم‌تر شدن و کاهش مرگ‌باری جنگ وجود دارد؟ داده‌هایی که او برای آن کتاب (در فصل‌های 5 و 6) استخراج می‌کند، مطمئناً آن این مسئله را تائید می‌کند.

پینکر ادعای دوگانه دارد. اول، از حدود سال 1945 یک «صلح بلندمدت» بین قدرت‌های بزرگ وجود داشته که به طور قابل توجهی در تضاد با دوره‌های قبلی درگیری‌های مکرر قدرت‌های بزرگ قرار دارد. دوم، یک «صلح جدید» نیز وجود دارد که با «کاهش کمی در جنگ، نسل‌کشی و تروریسم» مشخص می‌شود که از زمان پایان جنگ سرد به‌طور ناگهانی آغاز و ادامه یافته است.

به طور خلاصه، پینکر استدلال می کند که «کاهش قابل توجهی در خشونت اتفاق افتاده است... که ناشی از شرایط سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیک است». او حتی پیش‌بینی می‌کند که «احتمال وقوع یک دوره خشونت‌آمیز بزرگ در دهه آینده - درگیری همراه با مرگ 100000 در سال یا یک میلیون مرگ در کل - 9.7 درصد است.» بدیهی است که من معتقدم که احتمال و میزان آن بالاتر از این است.

آمارها کافی نیستند

دانشمندان علوم سیاسی زیادی وجود دارند که با این نظر پینکر موافقند که خشونت در جهان بسیار کم‌تر شده و بالاخص کم‌تر مستعد جنگ در مقیاس بزرگ است. مایکل اسپاگات و استین ون ویزل در مقاله‌ای که در جلد اخیر منتشر شده توسط نیلز پتر گلدیچ از مؤسسه تحقیقات صلح اسلو منتشر شده، با استفاده از مجموعه داده‌ای از جنگ‌های بین ایالتی و داخلی از سال 1816، تلفات جنگ را به ازای هر 100000 نفر از جمعیت جهان محاسبه می‌کنند.

او در پژوهش خود یک شکست (انفصال) ساختاری را در سال 1950 شناسایی کرده‌اند که پس از آن جهان اساساً صلح‌آمیزتر از یک قرن و نیم پیش از خود شده است. مشکل تمام چنین رویکردهایی (همانطور که پینکر اذعان می کند) واضح است. حتی اگر درست باشد که جهان از سال 1950 کم‌تر مستعد جنگ‌های بزرگ شده، اما آمارها نمی‌توانند تضمینی برای ادامه این روند باشند.

افسانه «صلح طولانی»

بله، جهان پس از جنگ جهانی دوم نسبت به نیمه اول قرن بیستم یا قرن نوزدهم خشونت کم‌تری داشت. اما، همان‌طور که کلوزت می گوید، «یک دوره طولانی صلح لزوماً دلیلی بر تغییر احتمال وقوع جنگ‌های بزرگ نیست.... احتمال یک جنگ بسیار بزرگ [به بزرگی جنگ جهانی دوم] هم‌چنان وجود دارد».

به طور خلاصه، خیلی زود است که بگوییم آیا «صلح طولانی» تغییری اساسی را خواهد دید یا نه. ما نمی‌توانیم تا زمانی که این صلح تا پایان این قرن ادامه داشته باشد، احتمال وقوع جنگ جهانی سوم را قاطعانه رد کنیم.

یکی دیگر از روش‌های تاریخی‌تر تفکر درباره این موضوع این است که بگوییم با نامیدن این دوران به «صلح طولانی»، جنگ سرد نادیده گرفته می‌شود که در آن چقدر جهان بیش از یک بار به آرماگدون هسته‌ای نزدیک شد، ان هم فقط به این دلیل که جنگ جهانی سوم - مثلاً در سال 1962 یا 1983- آغاز نشد، که آن هم بیشتر ناشی از ان بود که شانس آورد تا به خاطر پیشرفت بشر. در دنیایی که حداقل دو کشور کلاهک هسته‌ای کافی برای نابودی همه بشریت دارند، صلح طولانی تنها تا زمانی ادامه خواهد داشت که رهبران آن کشورها از آغاز جنگ هسته‌ای خودداری کنند.

همچنین بخوانید
هفت سناریوی ترسناک برای جنگ اوکراین! 2