هفت هزار سال سکوت
هر سنگ شخصیت خودش را دارد یکی ریش دارد یکی چانه، یکی دو شمشیر دارد یکی شش انگشتی است و یکی یک چشم دارد. این نشان میدهد آن فرد شش انگشتی بوده یا یک چشم داشته یا بزرگ طایفه بوده و ریش داشته و از این قبیل.
چرا تندیسهای «پیر ازمیان» اردبیل دهان ندارند؟
روزنامه ایران نوشت: «تنها یکی از میان 280 نفر دهان دارد و تنها اوست که حق دارد سخن بگوید. بقیه، هزاران سال است که در سکوتی ابدی فرورفتهاند. کسی دقیقاً نمیداند که هستند. آنطور که اهالی روستای پیر ازمیان مشگینشهر میگویند شاید کودکان مدرسه یا پیروان آیینی باستانی در معبد؟ شمشیرها در غلافند و کسی قصد جنگ ندارد. همه تمیز و پاکیزه خود را در حمام زیر معبد شسته و دهان را به آب داده و به راز و نیازی ابدی ایستادهاند. یکی چشم ندارد، یکی شش انگشتی است، یکی کوتاه است، یکی بلند. اینجا در معبد و آرامستان هفتهزارساله پیر ازمیان، هر سنگ افراشته شخصیتی دارد واقعی که زمانی بر دماغه سنگی ساحل قرهسو میزیسته است.
از مشگین تا به پیر ازمیان که برسیم از میان تاکستانهای وسیع لاهرود یا له رود میگذریم. میگویند زمانی رودخانه با خود گلولای فراوانی به شهر میآورده و همه چیز را درهم فرومیکوفته و له میکرده و همین هم به غنای خاک افزوده است. پیر ازمیانیها هم در ساحل قرهسو تاکستان دارند اما با رشد جمعیت، اغلب راهی تهران شدهاند و در این سالها با توسعه گردشگری آرامآرام در حال بازگشتند.
این را هم بگویم که در اردبیل اماکنی با پیشوند پیر و شاه فراوان است. پیر همان مرشد و مراد عرفان و طریقت است و شاه، پیری است از نسل سادات. مثل پیر شمسالدین و شاه صفی. حتی محلات خود اردبیل هم به عنوان پایتخت عرفان و تشیع، اغلب این دو پیشوند و پسوند را دارند؛ محلههایی مثل اقلیمشاه، چراغعلیشاه، کلبعلیشاه، رحمانشاه، سلیمانشاه، عبداللهشاه، معصومشاه، زینالشاه یا پیرزرگر، پیرعبدالملک، پیر شمس الدین، پیر مادر، پیر سحران، پیر ابوسعید و....
باد عطر سنجد را به هر طرف میپراکند و آرامآرام سنگ و صخره از میان مخمل سبز تپه ماهورها پیدا میشود. میگویند هزاران سنگ افراشته در منطقه شناسایی شده و جمعکردنشان کار راحتی نیست. اهالی از کسی نام میبرند که چند سنگ افراشته را به عنوان مصالح ساختمانی در دیوار حیاط خانهاش کار گذاشته بود که میراث فرهنگی مداخله کرد و مجسمههای باستانی را از لای سنگ و آجر و سیمان بیرون کشید. آنها خیلی وقت نیست که به ارزش تاریخی و تمدنی محل زندگی خود پی بردهاند.
حمید عبداللهی که بهتازگی از شهرری به پیر ازمیان برگشته میگوید: «خانه ما آخرین خانه روستا و نزدیکترین خانه به اینجاست. من بچه که بودم شاید حدود 50 سال پیش، با بچهها میآمدیم دور و بر مجسمهها بازی میکردیم. اهالی گوسفندهایشان را برای چرا میآوردند اینجا. حتی یادم هست یکی غار پایین معبد را که الان میگویند حمام بوده و چشمه داشته، طویله کرده بود و شب با چند تا سگ، گلهاش را اینجا نگه میداشت. کسی خبر نداشت چه ارزشی دارد.
خوب یادم هست که دو طرف قرهسو دو تا قلعه خرابه بود که به یکی میگفتند قلعه دختر و به آن یکی میگفتند قلعه پسر. یکبار یک تختهسنگ را آن طرف کوه برگرداندیم دیدیم مثل همینها مجسمه آدم است. یک شمشیر داشت [با دست به چند متر جلوتر اشاره می کند] از اینجا تا آنجا. بعد نفهمیدم شکستند، بردند، ول کردند... خبر ندارم.
قبل از انقلاب مردم سواد نداشتند، اینجا فقط پدر من خواندن و نوشتن بلد بود. یک روز آمدند سراغش گفتند تو که سواد داری چرا گذاشتهای سنگها را بشکنند؟ یکی آمده بود چند تا از این مجسمهها را شکسته بود و برده بود برای پی خانهاش. پدرم گفت کسی چیزی به من نسپرده من هم نمیدانستم که این سنگها ارزشمند است. از این اتفاقها زیاد افتاده.»
محوطه باستانی پیر ازمیان با مساحتی بالغ بر 200 هکتار روی دماغهای سنگی و یال یک تاقدیس صخرهای در یک و نیم کیلومتری روستای پیر ازمیان قرار گرفته و دارای سه بخش متفاوت معبد و گورستان و قلعه است. کاوشها نشان میدهد تاریخ ساخت بخشهای متفاوت، یکی نیست و به احتمال زیاد بخش قلعه یا دژ نظامی که حالا جز پی و پایههای سنگی آن چیزی باقی نمانده، جدیدتر از دو بخش دیگر است. باستانشناسان میگویند این تمدن میتواند متعلق به جوامع نیمه کوچنشین و دوره نخست تمدن بشر یعنی پیشاکشاورزی و دوره شکار و جمعآوری غذا باشد. بر این اساس برخی سابقه تمدن پیر ازمیان را هفت هزار و برخی تا 11 هزار سال پیش برآورد کردهاند. اما سنگهای افراشته انسانریخت، که در گورستان و معبد مورد استفاده بوده، به احتمال زیاد باید متعلق به دوره مهرپرستی و نزدیک به چهار هزار سال قبل باشد.
پژوهش دیگری میگوید نشانههایی از قرارگرفتن سنگهای افراشته با ستاره خوشه پروین وجود دارد که نشان میدهد معبد پیر ازمیان متعلق به دلمنهای ستارهپرست بوده است. یکی از مشخصههای دلمنها دفن اجساد در میان تخته سنگ است که مشابه آن را میتوان در ویلکیج نمین اردبیل و نقاطی از اروپا بویژه انگلستان یافت. در گوشهای از معبد، غار دستسازی وجود دارد که عبادتکنندگان پیش از ورود، خود را در چشمه آن میشسته و نذرشان را روی سکوی کنار دروازه معبد، قرار میدادهاند. همچنین نشانههایی از هدیه منجوق و مروارید در پای سنگهای افراشته کشف شده که نشان میدهد جمعیت بزرگی در تمدن باستانی پیر ازمیان میزیستهاند.
یادم میآید روز قبل نرسیده به خلخال در قدیمیترین حمام جهان یعنی حمام سنگی گیوی که هنوز هم با سه چشمه سرد و گرم و ولرم در گوشه غاری مشتری روزانه دارد، کوهی را آن طرف گیوی رود نشانم میدهند و میگویند نام آن درختهای نزدیک قله «زنجیر و پیر» است. داستان را که میپرسم، میگویند زنی از دست متجاوزی گریخته و آنجا به پیری پناه برده و نجات یافته است. حالا خانمها میروند نیت میکنند و روسریشان را به درخت دخیل میبندند. متوجه میشوم نام اصلی باید زنگیر و پیر بوده باشد؛ بویژه اینکه در اردبیل هنوز هم واژه زن و زنان رایج است.
از حمام گیوی و زنگیر و پیر برمیگردم به حمام پیر ازمیان و از رحیم رسولیان مسئول و راهنمای موزه صحرایی پیر ازمیان میپرسم شب در میان معبد و گورستان خوف نمیکنی؟ میگوید: «برعکس خیلی هم جای آرامشبخشی است. من با خانواده اینجا زندگی میکنم و آنها هم همین حس را دارند. قبلاً تهران بودیم، خیلی سال، بعد برگشتیم پیر ازمیان و از آن موقع همین جا کنار معبد هستیم. جای محشری است.»
میگویند رحیم تکتک مجسمهها را میشناسد و سر حال که باشد درباره شخصیت هر کدام حرف میزند: «چهره زنها و مردها فرق دارد. از آن مهمتر اندازه مجسمههاست که خیلی متفاوتند. به نظرم هر شخص پس از مرگ بسته به موقعیت اجتماعی که داشته سنگ افراشتهای کوچک یا بزرگ برایش تراشیدهاند. شمشیرها هم جنبه آیینی دارد و نمیشود گفت مجسمهها سربازان آماده نبردند چون هیچ کدام دست به شمشیر نیستند و هیچ شمشیری هم از غلاف بیرون نیست.
نقطه اشتراک همه این است که دهان ندارند جز یکی که به احتمال زیاد پیر معبد بوده است. هر سنگ شخصیت خودش را دارد یکی ریش دارد یکی چانه، یکی دو شمشیر دارد یکی شش انگشتی است و یکی یک چشم دارد. این نشان میدهد آن فرد شش انگشتی بوده یا یک چشم داشته یا بزرگ طایفه بوده و ریش داشته و از این قبیل. هنوز کسی روی شخصیتشناسی این سنگهای افراشته کار نکرده است.»
رحیم که طی چند سال کار در معبد پیر ازمیان و شنیدن حرفهای کارشناسان مختلف خود به کارشناسی زبده تبدیل شده، معتقد است این معبد و گورستان باید متعلق به پیروان گوری نظیر گوریهای شناختهشده در چهارمحالوبختیاری باشد. گوریها مادهای زرتشتی هستند که مردگان خود را در میان صخرهها دفن میکردهاند. اگر پیر ازمیان متعلق به گوریها باشد، آن وقت میتوان موی بلند و یونانیمآب تندیسها را نشانهای از تعلق آنها به دوره اشکانیان در دو قرن پیش از میلاد مسیح دانست.
آیا واقعاً هر سنگ متعلق به یک مرده بوده است یا الههای برای ارتباط با ستارگان خوشه پروین؟ همه اینها رازهایی است که هنوز گشوده نشده اما تنها چیزی که با یقین میتوان از آن حرف زد این است که پیر ازمیان قطعاً یکی از کهنترین تمدنهای بشری در شمالغرب ایران است. قدیمیترین تمدن بشر با جادهای پردستانداز و تاکستانهایی زیبا و عطر سنجد و مردمانی آرام و مهربان.»
تماشاخانه