همسر شهید رهنما؛ «سیف الله» عازم اربعین بود

آستانه اشرفیه - «سیفالله رهنما» تنها 7 روز پس از بازنشستگی و در حالی که آماده سفر زیارتی به کربلا میشد توسط رژیم صهیونیستی به شهادت رسید.
آستانه اشرفیه - «سیفالله رهنما» تنها 7 روز پس از بازنشستگی و در حالی که آماده سفر زیارتی به کربلا میشد توسط رژیم صهیونیستی به شهادت رسید.
خبرگزاری مهر، گروه استانها - هما اکبری: شهید سیفالله رهنما متولد دوم مرداد 1347 در روستای لشکام از توابع شهرستان آستانهاشرفیه بود مردی متعهد، فداکار، خانوادهدوست و عاشق وطن که تمام عمرش را در مسیر خدمت گذراند. پدری مهربان که دخترانش در آغوش مهرش آرام میگرفتند.
«سیف الله رهنما» پس از 30 سال خدمت صادقانه در نیروی انتظامی تنها 7 روز پس از بازنشستگی و در حالی که آماده سفر زیارتی به کربلا میشد در حمله رژیم صهیونیستی به زندان اوین تهران به شهادت رسید.
«زهرا قربان نیائی دهکاء» همسر شهید رهنما در گفتگو با خبرنگار مهر، از اخلاق و شخصیت او چنین روایت میکند: سیفالله مردی باگذشت، فداکار و خانواده دوست بود با تعهد وارد نیروی انتظامی شد و دقیقاً 30 سال، 2 ماه و 7 روز با عشق و انگیزه به کارش ادامه داد.
شوق کار، عشق به خدمت
قربان نیائی ادامه میدهد: با اینکه مسیر خانه تا محل کار بسیار دور بود، اما از ساعت 4 صبح تا 11 شب با اشتیاق سر کار میرفت و میگفت مردم به ما اعتماد دارند، باید پاسخ اعتمادشان را بدهیم.
وی اضافه کرد: تنها یک هفته از بازنشستگی اش گذشته بود او قرار بود برای نخستینبار به زیارت کربلا برود بلیت اربعین تهیه شده بود اما دست تقدیر او را به سفری دیگر برد.
همسر شهید افزود: شب قبل از حادثه، دخترش با او درباره بلیت صحبت کرد ساعت 11:30 تماس گرفتند، اما ساعت 12 دیگر پاسخی نداد با توجه به علاقه شدید دخترم به پدرش، بارها تماس گرفت، ولی بیپاسخ ماند این رفتار برای سیفالله غیرطبیعی بود حتی تماس با همکاران هم بینتیجه بود و احساس کردم اتفاقی افتاده است.
سکوتی که خبر از حادثه میداد
قربان نیائی با صدایی آرام ادامه میدهد: تصمیم گرفتم به تهران بروم ولی به دلیل حمله به آستانه اشرفیه سفر لغو شد صبح سوم تیر راهی تهران شدیم و پس از چهار روز جستوجو و تلاش بیوقفه همکاران پیکر همسرم را یافتیم.
همسر شهید رهنما با گریزی به آخرین گفتگوهایشان میگوید: پیش از بازگشت به تهران، در جمع خانوادگی با اطمینان گفت: «من بازنشسته شدم، اما این بار شهید میشوم». به او گفتم این حرف را نزن، بچهها ناراحت میشوند اما او مصمم بود و گفت: «من حقیقت را گفتم وقتی خانه را ترک کرد».
تا دم مرگ رفت اما کرونا نتوانست شهادت را از او بگیرد
«حسن علیجانی» داماد شهید رهنما نیز از روحیات او چنین میگوید: حدود 30 سال خدمت کرد عاشق نظام و رهبری بود در دوران کرونا تا دم مرگ رفت، اما برگشت بارها گفت: من شهید میشوم.
وی ادامه داد: در روز دوشنبه به زندان اوین رفت و روز جمعه در راه خدمت به کشور و ولایت، شهید شد دعای هر روزش این بود: خدا از عمر من کم کن، ولی به عمر رهبر اضافه کن.
علیجانی همچنین میگوید: از سال 1382 این خانواده را میشناسم شهید اهل نماز و روزه بود و سفارش به اخلاق، محبت، و رعایت حقالناس میکرد. آزارش به مورچه هم نمیرسید همیشه میگفت بعد از بازنشستگی به کربلا میرود... اما زیارتش رنگ خون گرفت.
خانوادهای داغدار اما سربلند
شهید رهنما دارای دو دختر بود که به گفته مادرشان، از عشق پدر لبریز بودند پدرش در سال 94 و مادرش در سال 84 فوت کردهاند سیف الله چهار برادر و سه خواهر داشت. خانوادهاش او را فردی محبوب، شوخطبع و با روحیهای مثبت معرفی میکنند که همیشه آرامشبخش جمع بود.

