جمعه 9 آذر 1403

هنر و ادبیات انقلاب | سکوت ادبیات و هنر در برابر کشف حجاب رضاخانی

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
هنر و ادبیات انقلاب | سکوت ادبیات و هنر در برابر کشف حجاب رضاخانی

در هیچ اثر هنری هیچکس درباره کشف حجاب رضاخانی داستانی نمی‌نویسد و جز چند شعر رازآلود واکنش دیگری در ادبیات نمی‌بینیم. همه نحله‌های ادبی ما به گریزگاه پناه می‌برند و بیشتر ناله‌های رمانتیک دارند.

*س_ در هیچ اثر هنری هیچکس درباره کشف حجاب رضاخانی داستانی نمی‌نویسد و جز چند شعر رازآلود واکنش دیگری در ادبیات نمی‌بینیم. همه نحله‌های ادبی ما به گریزگاه پناه می‌برند و بیشتر ناله‌های رمانتیک دارند. _س* - اخبار فرهنگی -

خبرگزاری تسنیم، سعید تشکری 

هنر و ادبیات انقلاب گفت نهم:

قبل از به حکومت رسیدن رضاخان قلدر، هنر در حوزه موسیقی، ادبیات نمایشی و ترجمه، رشد بسیار بالایی داشت، اما در شعر، رشد فوق‌العاده‌ای داشتیم، و اگر بخواهیم بدانیم که در کدام یک، اعتراض و آگاهی نسبت به مردم و موقعیت مردم در جامعه وجود دارد و از پس انتقال این آگاهی به مردم برآمده است، قاطعانه می‌شود، گفت تنها در شعر و نمایشنامه است که این آگاهی ظهور می‌کند و در باقی حوزه‌ها بیشتر به ترجمه علاقه‌مند و وابسته هستیم.

حدفاصل پایان مشروطه در دوره احمدشاه قاجار، تا به حکومت رسیدن رضاخان قلدر، ما با یک فضای باز روبرو هستیم که در این فضای باز، آزادی‌خواهان تلاش می‌کنند آثاری معادل آثار خارجی به‌وجود بیاورند و نتیجه این تلاش، شکل‌گیری سنت سفرنامه‌نویسی است و خلق - سفرنامه رمان - است، مثل رمان شمس و طغرا که توسط شاهزاده قجری نوشته شد. بعد از این دوران، با رسیدن به کودتای سال 1299، ما با چند تحول در حوزه داستان‌نویسی مواجه می‌شویم.

نوعی ناسیونالیست افراطی در ادبیات شکل می‌گیرد و نتیجه آن نوشتن کتاب تاریخ ایران باستان به وسیله پیرنیا، و رمان‌های تاریخی دیگر مثل دام‌گستران، انتقام‌خواهان مزدک و مانی نقاش توسط صنعتی‌زاده‌کرمانی تا سال 1304 و نوشتن آثاری مثل مظالم ترکان خاتون توسط حیدرعلی‌کمال (1309) و پهلوان زند و شهربانو به وسیله علی شیرازی یاشین پرتو، و نوشتن «آشیان عقاب» رحیم‌زاده صفوی (1310) است که در همه اینها ما با یک ناسیونالیست افراطی روبررو هستیم و در آن فرهنگ ایران باستان ستایش می‌شود و تنها راه سعادت و خوشبختی توده مردم، حضور یک شاه مقتدر به عنوان قدرت مرکزی است، تا مردم با حضور شاه مقتدر تحت عنوان رعیت‌نوازی - به آرامش و سعادت برسند. در سوی دیگر روشنفکران الگوساز ما هم به سمتی می‌روند که به شکل رنه ولک و آستن وارنیک، به نوعی رمانتیک بازی روی می‌آورند. تصور کنید در حوزه نمایش آخوندزاده آثار مولیر را ایرانی می‌کند و در همین زمان روشنفکران برای اجرا سراغ آثار رومئو و ژولیت می‌روند. در همین زمان ما شاهد شکل‌گیری یک انقلاب در روسیه تزاری هستیم و ادبیاتی که آگاهانه نسبت به اجتماعش واکنش دارد و بافتی به شدت تهییجی دارد و آدمی مثل ماکسیم گورکی اثر تولید می‌کند و این در زمانی است که ما هنوز درگیر ناسیونالیسم افراطی هستیم و آن را تقویت می‌کنیم که این ادبیات هیچ پاسخی برای نیازهای جامعه ندارد و تنها حکم تخدیری دارد، نوعی مخدر تا رابطه فرد تحصیل‌کرده با جامعه تحت ظلم را قطع کند و برای تحصیل‌کرده ای ما یک جامعه ذهنی می‌سازد که تنها یادآور عظمت تاریخی است، که این گذشته‌های باستانی را با نوعی لذت‌جویی، کامیابی و اروتیسم در داستان‌هایمان داریم.

هنر و ادبیات انقلاب 7/ ادبیات شعاری؛ محصول حرکت ایران دوره رضاخان به سمت مدرنیته هنر و ادبیات انقلاب 6| ادبیات داستانی پس از مشروطه غرق ناامیدی و انسداد هنر و ادبیات انقلاب 5 | نقالی؛ ادبیات پیشرو در اعتراض به دوره رضا شاهی هنر و ادبیات انقلابی3/ اپرت‌های نمایشی بزرگترین میراث انقلاب مشروطه برای هنر هنر و ادبیات انقلاب 2 / اپرت‌های انقلابی تا شبه داستان و گزارش‌نویسی در مشروطه

ناسیونالیست افراطی سرآغاز جنبشی می‌شود، که می‌گوید اگر ما به ایران باستان برگردیم عشاق بهتری داریم، پادشاهان بهتری داریم و قاجار مظلمه تاریخی دارد.

بیایید این طور به ماجرا نگاه کنیم، در دوره قاجار چند رخداد مهم داریم. 1- مشروطیت 2- تحریم تنباکو توسط عالمی چون میرزای شیرازی، ترور ناصرالدین شاه توسط میرزارضا کرمانی 3- جنبش سیدجمالالدین اسدآبادی 4- به توپ بستن حرمرضوی توسط ردکوی روسی، جنبش بزرگ بازگشت به مذهب توسط محمداقبال لاهوری.

حالا کدامیک از این رویدادهای مهم در ادبیات زمان جز شعر انعکاس داشته است؟ ادبیات در این دوره شمایلی دارد، انگار که در این دوران هیچ چیز نداریم، نه استقلال پاکستان نه انقلاب بزرگ هندوستان و گاندی، نه هیچکدام از رخدادهایی که پیش از این به آن اشاره کردیم، در عوض نوعی ادبیات تخدیری را در جامعه رواج می‌دهیم. آخرین ضربه روشنفکری ایت است که مسئول برگزاری هزاره فردوسی به دستور رضا خان آدمی خودفروخته مثل تقی زاده فرماسونر، که به جنبش مشروطه و توده‌های مردم پشت می‌کند، جامه روحانیت را کنار می‌گذارد و به تشکیلات فراماسونی می‌پیوندد، می‌شود.

از آن طرف ننگین‌ترین قرارداد تاریخ را با انگلیس امضا می‌کنیم، قرداد 1299 که واگذاری بخش اعظمی از سلطه نفتی ما به انگلستان است و هیچ نمودی در ادبیات ما ندارد و در هیچ داستانی گفته نمی‌شود، تا سالها بعد که جلال آل احمد می‌آید و درباره آن صحبت می‌کند.

در این دوران، نوعی قصه‌نویسی جدید هم شکل می‌گیرد، که حاصلش یک سری داستان کوتاه بود، سفرنامه‌نویسی و توریستگرایی مفرط، که در آن فقط عقب‌افتادگی‌های ایرانیان ترسیم می‌شود! در همه این آثار، تخیل و مستندنگاری‌ها تبدیل می‌شود به هنری در دست پیران دست از فرهنگ ایرانی شسته و در سوی دیگر جوان‌ها به نمایش و شعر روی می‌آورند، تا بیشتر با توده مردم ارتباط برقرار کنند و جنبش نمایشی و شعر ما به پشتوانه رفرنسی به نام داستان‌های شاهنامه و پهلوانی، گسترش بیشتری دارد.

در این دوره، اخلاق و آداب غربی در کشور ما تبدیل می‌شود به نوعی رفتار تجددخواهانه، اما این تجدد از چه راهی می‌آید؟ از راه ترجمه و تفکری که از ترکیه به دست ما می‌رسد. رضاخان با پلیدی به قدرت می‌رسد و می‌خواهد مدل آتاتورک را در ایران اجرا کند، در اولین تلاشش، واقعه کشف حجاب رخ می‌دهد، روشنفکران در برابر این واقعه، کنار روحانیون و مردم می‌ایستند، اما بعد از مدتی جایشان را عوض می‌کنند و مردم را تنها می‌گذارند. مردم در خانه‌ها از ترس ناموس خود، خودشان را حبس می‌کنند، زنان محبوس می‌شوند، تاجایی که خودکشی با تریاک تبدیل به رفتاری اعتراضی می‌شود. وبا به ایران می‌آید و در نبود بهداشت عمومی، از کشته‌ها پشته می سازد. اما در هیچ اثر هنری هیچکس درباره این ظلم جدید به زن‌ها، داستانی نمی‌نویسد و جز چند شعر رازآلود واکنش دیگری در ادبیات نمی‌بینیم. همه نحله‌های ادبی ما به گریزگاه پناه می‌برند و بیشتر ناله های رمانتیک دارند. شاعرانی چون افراشته و لاهوتی به شوروی و آلمان مهاجرت می‌کنند.

این دوره تا سقوط رضاخان در جنگ جهانی دوم، ادامه دارد، که در این سقوط ما با شنیع‌ترین نوع قتل‌های سیاسی و اعدام‌ها از سوی حکومت رضاخان مواجه هستیم، نوع وحشتناکی از دشمنی با منتقدین را شاهدیم، مثل دوختن لب فرخی یزدی، کشتن میرزاده عشقی و افراشته و محمد مسعود و خیلی‌های دیگر. اینها کسانی هستند که در دوره رضاخان، در روزنامه‌ها و مجلات با تفکر بلشویکی روسی، ظاهرا حرفی برای گفتن در تبدیل تفکر ایرانی و نه دینی، گرایش به جنبش سوسیالیستی یافته دارند، اما این نوشته‌ها چندان به دست توده مردم نمی‌رسد و بیشتر محدود به ادبیات شهری است و ادبیات داستانی کماکان در روستاها جایگاهی ندارد و قیام‌های محلی در روستاها، وارد ادبیات ما نمی‌شود.

با پایان دوره رضاخان در جنگ جهانی دوم، و تبعیدش به ژوهانسبورگ در آفریقای جنوبی، یک دوره باز ایجاد می‌شود که نویسندگان بسیار جدیدی ظهور می‌کنند و برخلاف نویسندگان دوره قبل، هدفمند هستند و تولید ادبیات ملی را به عهده می‌گیرند که در بحث بعدی به آن می‌پردازیم...

ادامه دارد....

انتهای پیام /