یک‌شنبه 4 آذر 1403

وحدت پایدار؛ ضرورتی ماندگار

خبرگزاری دانا مشاهده در مرجع
وحدت پایدار؛ ضرورتی ماندگار

وحدت در لغت به انسجام و پیوستگی معنا شده که در مقابل تفرقه و کثرت قرار می گیرد. ادیان الهی خصوصا دین مبین اسلام نیز براساس ذات توحیدی خود بر وحدت بین امت واحده بنیان نهاده شده است؛ یعنی هرجمعیتی فارغ از قوم و نژادی که دارند می توانند حول یک اندیشه مشترک اتفاق و اتحاد داشته باشند.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از کردتودی، در باب اهمیت وحدت همان بس که در 50 آیه در قرآن بدان اشاره شده و 65 بار واژه امت تکرار شده است و همچنین در احادیث معتبر از جامعه مسلمانان به امت محمد (ص) یادشده است و بارها از زبان پیامبر اسلام (ص) "امتی" به معنی امت من وارد شده است که بیانگر اساس ضرورت یکپارچگی پیروان دین مبین اسلام است. آن امین وحی الهی همه مسلمانان را امت خود دانسته و استثنائی برای احدی از اقوام قائل نبوده است. همان کتابی که در متون آن هیچ اختلافی در بین فرق مسلمان وجود ندارد در آیه 64 ال عمران، اهل کتاب را نیز مستوجب وحدت می‌داند و می‌فرماید: قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله.... بگو ای اهل کتاب بیائید از آن کلمه حق که بین ما و شما است پیروی کنیم و بجز خدای یکتا نپرستیم و شریکی برای او قرار ندهیم. از این آیه برمی آید که وحدت کلمه در یک نگاه وسیع تری وجه مشترک همه ادیان الهی است. بر اساس این آیه وحدت بین جامعه مسلمانان واجب عینی است و پیرو این نگاه در آیه 285 سوره بقره، آمن الرسول بما انزل الیه من ربه والمو منون کل آمن بالله و ملائکته وکتبه و رسله لا نفرق بین احد من رسله... پیامبر به آنچه که از سوی پروردگارش نازل شده ایمان آورده و مومنان همگی بخدا وفرشتگان و کتب و فرستادگانش ایمان آورده و گفتند ما میان هیچکدام از فرستادگانش فرق نمی گذاریم... بنابراین در جایی که قرآن جواز وحدت بین پیروان ادیان الهی را صادر نموده چگونه می توان گفت در وحدت بین جامعه مسلمانان بی تفاوت است. در اصول و اعتقادات مسلمانان همانند توحید و نبوت و معاد و نماز و روزه و قبله واحد و سنت وسیره رسول گرامی اسلام (ص) و بسیاری از اشتراکات دینی جزو بنیادی ترین پایه های وحدت بین همه مذاهب اسلامی هستند. پس با این همه پیوستگی بهانه ای بر تفرقه و اختلاف در اصول باقی نمی ماند که با دیدگاه های واهی تکفیر جامعه مسلمانان را درآتش تفرقه بسوزانند در حالی که از دیدگاه عمده متکلمین پدیده کفر در صورت کتمان اصول دین محقق می شود بنابراین کسی را بصرف پایبندی به فروع در یک مذهب نمی توان تکفیر نمود ضمن اینکه در قرآن و احادیث واژه‌ای به نام تکفیر وجود ندارد بلکه هم ریشه واژه های کفر و کافر می باشد که نخستین بار توسط خوارج بکار برده شده است و این اختلافات بنیان کن تصنعی و ناشی از فهم ناصحیح از معارف دینی است. اشتراکات پرشمار بین مذاهب اسلامی می تواند پایه های وحدت را مستحکم تر نماید و اگر مذهبی به صرف داده های مبتنی بر فروع دین یا خوانش های مذهبی خود وحدت مسلمین را نشانه گرفت نمی تواند معیار داوری در دین باشد چون هر مکتب و مذهب کلامی، برخی از مسائل را به عنوان شعار و وجه تمایز خود انتخاب کرده و آن را راهبرد مذهب خود، قرار می دهد به طوری که هر کس از آن اعراض کند از جرگه متدینین به آن مذهب خارج شده و جزو افراد قائل به آن مذهب به شمار نمی آید. البته لازم نیست که این مسایل حتما از مسایل اصلی و اساسی باشد و بیشتر مواقع مسایلی به عنوان شعار و پرچم مکاتب کلامی انتخاب می‌شود که نه تنها در مرحله اعتقاد از مسایل حاشیه‌های و کم ارزش هستند بلکه در مرحله عمل نیز چندان اهمیتی ندارند. همانند قرآئتی که برخی مذاهب از برخی مسائل اعتقادی دارند اولا باید گفت قرائت هر مذهب از متون اعتقادی صرفا درحوزه علمی مطرح می باشد چون آنچه که جامعه را به پیش می برد ملموسات و ملحوظات اجرائی دین می باشد خداوند سبحان دین را در آسانی آفریده است و در آیه 286 بقره بصراحت هرکس را به اندازه خودش مکلف به دینداری نموده است و در آیه 185 بقره می فرماید یریدالله بکم الیسر ولا یردبکم العسر. خدا دین را برای آسانی آفرید نه برای عسر و زحمت. البته پرداختن به مسائل تخصصی اعتقادی وظایف علمای دین و مذاهب می باشد و جایز نیست مسائل پیچیده و غامض به درون عامه جامعه کشیده شود به عنوان مثال می توان به مسایلی که برخی نحله های فکری در برخی مذاهب به عنوان شعار خود انتخاب کرده و آن را معیار شرک و توحید می دانند اشاره کرد در حالیکه طرح مسائل تخصصی اعتقادی دردی از جامعه عامه را دوا نمی‌کند بهتر آن است که مسائل اختلاف برانگیز در حوزه های علمی بررسی گردد تا جامعه با آرامش خود طعم رحت اللعالمینی نبی گرامی اسلام (ص) را با تمام وجود درک کنند و از انوار خوش معرفت الهی بهره مند گردند و بر اساس همان اشتراکات دینی حس همبستگی و اتحاد دربین مسلمانان تقویت شود و از "تنازع و ستیز" به" تعایش و همزیستی" سوق داده شوند. فلسفه شعار وحدت و تقریب و تعایش در این است که همه مذاهب با هویت خود درکنارهم به پاسداری از دین بپردازند و هیچ مذهبی با تعارض با مذهب دیگر نه به اسلام خدمت نموده و نه موجب پیشرفت مذهب خود است. به درستی تمامی اختلافات و نقاط تنازعی متوجه برخی عالمان انحصارنگر دینی که کمترین اطلاع میدانی از فضای جوامع مذهبی را دارند میباشد وگرنه عامه مردم درکنار دین آسان که قرآن فرموده است زندگی خود را سپری میکنند و این اندیشه های متکثر در درون برخی مذاهب است که بدون توجه به اشتراکات گسترده موجبات تفرقه و گسست جوامع را رقم می زنند. بارها در بین محققان و پژوهشگران دیده شده که به دنبال کوچکترین تشابه لفظی و شباهت نوشتاری در بین آداب و سنن و زبان اقوام و جوامع مختلف اند که از این طریق بین دو تمدن کهن ارتباط برقرار کنند و حتی به صرف قرابت چند کلمه در دو زبان دو تمدن را همانند زبان هندو اروپائی بهم متصل می کنند و یا محققان علوم اجتماع در جوامع بدوی به دنبال کوچک ترین نشانه و اثری از قرابت و شباهت رفتاری در دو جامعه مانند آریائی اروپائی میباشند که دو جامعه را ولو در دو قاره ای به هم متصل کنند. حال با این همه اشتراکات و تشابهات بیشمار معنوی بین مذاهب اسلامی چگونه می توان آنها را نسبت بهم بیگانه دانست؟ با وجود مشترکات کثیری که در بین مذاهب اسلامی وجود دارد اثبات انفصال آنان بمراتب دشوارتر از اثبات اتصالشان میباشد و از نگاه برون دینی بحدی موضوعات دینی درهم تنیده اند که انرژی زیادی را میطلبد تا انفصال بین آنها را اثبات نمود اما متاسفانه برخی جریان های فکری بعلت کم دقتی در منابع و مصادر با کوچکترین بهانه ای بزرگترین چالشها را متوجه جامعه اسلامی می کنند. درصورتی که اصلی ترین منابع شرع از نظر همه مسلمانان کتاب خدا و سنت نبوی می باشد که بنیان های اصول اعتقادات مذاهب را تشکیل می دهد و تمامی ائمه مذاهب چهار گانه اهل سنت و شارحان عقاید آنان به صراحت به لانفکر اهل القبله (هیچ اهل قبله ای کافر نیست) معتقدند. وانگهی اختلافات فقهی در بین فرق پنجگانه مذاهب اسلامی پدیده جدیدی نیست چرا باید مذهب امامیه در مقابل چهار مذهب دیگر تصور شود در حالیکه از این دو قطبی بودن دین فتنه ها برمی خیزد. بنظر تقریب عملی می تواند دوقطبی مذهبی را حذف و با توجه به فتوای مرحوم شیخ شلتوت و فقه مقارن آیت الله العظمی بروجردی و دیدگاه های تقریب عملی امامین انقلاب اسلامی ایران بنیان پنج مذهبی جهان اسلام را متحول نماید. در اینجا می توان مواضع سیاسی را از مسائل کلامی و فقهی جدا نموده و مباحث اختلافی در مسائل فقه و کلام را در مجامع علمی و با حضور متخصصین بررسی نمود آنگاه اگر اختلافی هم بر سر فروعات دین وجود داشته باشد عالمانه با آن رفتار می کنند نه اینکه مسائل پیچیده فقهی را به درون جامعه منتقل نموده که خروجی آن بجز نفرت و تکفیر چیز دیگری نخواهد بود. بنابراین اتحاد و اتفاق بین مسلمانان بحکم عقل یک ضرورت حیاتی است و هرچه تقریب بین مذاهب به واقعیت نزدیک تر باشد؛ امت اسلامی از اقتدار بیشتری برخوردار خواهد شد. همانگونه که در طول تاریخ پر فراز و نشیب اسلام دیده میشود پیروان راستین آن رسول مهربانی در هر مقطعی با درک شرایط زمانی و مکانی با اقتدا به اندیشه الهی و وحدت بخش وظیفه روشنگری خود را بجای می آورند. خصوصا در قرن معاصر اندیشمندانی فرق مسلمان رویکردی مبتنی بر تعامل و گفتگوی علمی میان مذاهب اسلامی، با تکیه بر مشترکات دینی، در عین پایبندی به مبانی مذهبی در پیش گرفته اند که با هدف همزیستی مسالمت آمیز و احترام به دیدگاه‌های دیگر مذاهب اسلامی پیگیری می‌شود. با همین تفکر بنیان مجمع جهانی تقریب مذاهب در مصر با حضور اندیشمندان متقدم مانندشیخ محمود شلتوت مصری و شیخ محمد تقی قمی ایرانی و تا شیخ جواد مغنیه لبنانی تا متاخرین آنان مانند آیت الله تسخیری و سیدهادی خسروشاهی همگی نقش برجسته ای در تقریب مذاهب اسلامی ایفا نموده‌اند. فتوای مشهورشیخ شلتوت مبنی بر جواز عمل به فقه شیعه همچون عمل به فقه مذاهب چهارگانه اهل سنت تا دیدگاه فقه مقارن آیت الله العظمی بروجردی در سال 1947 میلادی، قدم سترگی در راستای تقریب بین مذاهب اسلامی در جهان معاصر برداشته شد. شیخ محمد قمی رئیس مادام العمر دارالتقریب بین مذاهب اسلامیه در مصر افتخاری برای ایران بود که توانست با همت و اراده علمای اهل سنت این کشور بنیان وحدتی را در جهان اسلام ایجاد نماید که سیدجمال الدین اسدابادی مبلغ اندیشه اتحاد اسلامی قبلا قدمهایی را دراین سرزمین برداشته بود و شاگردانی مانند محمد عبده از یادگاران ماندگار مکتب آن بیدارگر شرق میباشد که نشان از تاثیرگفتمان تقریبی علمای مسلملن ایرانی دارد. هرچند وضعیت پایگاه جریان تقریبی در مصر بعلت فوت بزرگان آن به تدریج رو به ضعف نهاد اما پس از انقلاب اسلامی ایران با ابتکار هفته وحدت توسط امام خمیی (ره) ندای تقریب درجهان اسلام جان تازه ای بخود گرفت تا نهایت در سال 1369 بدستور رهبرمعظم انقلاب اسلامی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی تشکیل گردید و بدنبال آن دانشگاهی با همین نام تاسیس گردید وسپس معظم له با حرمت ابدی دانستن مقدسات مذاهب اسلامی گامی بلند و عملی در راستای تقریب مذاهب اسلامی برداشتند و نام او در ردیف پیشتازان برجسته و متاخرجربان جهانی تقریب مذاهب اسلامی به ثبت رسید. و اینک سی و پنجمین کنگره تقریب جهان اسلام در تهران در حال برگزاری است که جا دارد همت والای ایران اسلامی به عنوان خاستگاه وحدت را ستود. کشوری که عالمان دغدغه‌مندش در اوج غربت پای به حوزه های علمیه مصر نهاده و حرکت جهانی تقریب را بنیان نهادند اما دراین چند دهه تنها ایران بوده است که همچنان مشعل فروزان تقریب را پرتوافکنانه به دست گرفته است و جای برخی متقدمین تقریب همچنان دراین محافل خالی است. اگرچه گوش‌های حجازی در سرزمین وحی همچنان در برابر وحدت و تقریب مذاهب اسلامی ناشنوایند اما همچنان روح معنوی تفکر تقریبی شیخ شلتوت در الازهر مصر اگرچه متزلزل اما همچنان سایه افکن است که شایسته است نسل روشن بین و جهادی محمد تقی قمیها با شیخ جواد مغنیه ها، چهره شیعه هراسی را به مناره های الازهر تقریبی برسانند تا دراین شرایط حساسی که جهان اسلام در آتش تفرقه و تکفیر میسوزد آبی بر جان‌های دلسوخته وحدت بین مذاهب اسلامی بریزند.

یادداشت از محمد هادیفر

انتهای پیام /