ورود جهان به دوران دیکتاتوریهای چرخشی!
اقتصادنیوز: انتخاب یادداشتی از اکونومیست را ترجمه کرده است.
نویسندگان این کتاب، «دیکتاتورهای رعب آور» را با «دیکتاتورهای چرخشی» مقایسه می کنند. در حال حاضر مورد دوم رایج تر از مورد اول است. تقریباً یک چهارم خودکامه هایی که در دهه 1960 قدرت را به دست گرفتند، بیش از 100 مخالف را در سال می کشتند. این در حالی است که از میان افرادی که در دهه 2000 قدرت را به دست گرفتند، کمتر از یک دهم این کار را انجام داده اند.
دیکتاتورهای چرخشی وانمود می کنند که دموکرات هستند. انتخابات چند حزبی برگزار و ادعا می کنند که بیش از 90 درصد آرا را به دست آورده اند، همانند چیزی که در دهه های 1960، 1970 و 1980 در کشورهای غیردموکراتیک رایج بود.
تبلیغات دیکتاتورهای رعب آور، خام بنظر می رسید. تندیس های استالین بر روی 38 قله در آسیای مرکزی نصب شد. نشان مائو نیز به قدری تولید شد که صنعت هواپیماسازی چین را با کمبود آلومینیوم مواجه کرد. موسولینی و کیم جونگ ایل نیز ادعای طی الارض و جابجایی از نقطه ای به نقطه دیگر داشتند. این چیزها سلاحی به شمار می آمد که قابلیت رژیم برای وادار کردن مردم به تکرار مزخرفات را نشان میداد.
دیکتاتورهای چرخشی دوست دارند تصویری از شایستگی به نمایش بگذارند. نورسلطان نظربایف عادت داشت که فهرستی از سیاست های کشور را قرائت و وزرای خود را به خاطر عدم ارائه خدمات بهتر به مردم سرزنش کند. دیکتاتورهای چرخشی ایدئولوژی منسجمی ندارند، اما با به کارگیری طنز و شوخی، خود را نجیب و مخالفانشان را پست جلوه می دهند. آنها حتی سرگرمی های ناچیز را به دید سلاح می بینند.
سانسور در دستور کار دیکتاتورهاست. دیکتاتورهای چرخشی اجازه میدهند چند روزنامه مخالف با تیراژ پایین باقی بمانند تا نشان دهند آزادی بیان را محترم میشمارند. در همین حین، مطبوعات مستقل را با وضع مالیات غیر منطقی فلج می کنند و کمی بعد همین رسانه ها توسط نزدیکان رئیس جمهور خریداری می شود. منتقدان را به دلیل انتشار "اخبار جعلی" با شکایت و افترا مورد آزار و اذیت قرار می دهند و جریمه می کنند. رئیس جمهور سابق اکوادور، رافائل کورئا، به بهانه استفاده غیرمجاز از عکس خود، مستندهای اینترنتی را حذف کرد. رهبران مستبدی که به جای سانسور، رسانه ها را دستکاری می کنند، معمولاً محبوب تر از رهبران دموکراتیک هستند که به مطبوعات آزاد میدان می دهند.
هدف یک دیکتاتور چرخشی این است که به ظاهر اجازه رقابت سیاسی را می دهد اما در عمل دست و پای آن را می بندد. این دیکتاتورها مخالفان خود را به دلیل جرایم غیرسیاسی، مانند کلاهبرداری یا تجاوز جنسی زندانی می کنند. گاهی اوقات آنها را برای مدت کوتاهی حبس می کند و موجب اخلال در کارشان می شوند. احزاب مخالف را درگیر تشریفات اداری می کنند یا آنها را با جریمه و شکایت ورشکست می سازند. برای مبرا کردن خود از سرکوب، وظیفه جهمنی کردن زندگی مخالفان را به یک شبه نظامی جوان یا ارتشی از ترول های آنلاین برون سپاری می کنند و از این طریق مخالفان را جری و آدرس و عکس های خصوصی شان را منتشر کنند.
از نظر آقای گوریف و تریزمن، جهان آزاد باید با دقت بیشتری به دنبال نشانه هایی باشد که نشان می دهند رهبران در حال تضعیف نهادها هستند. جهان آزاد حتی در دیکتاتوری ها باید از مدرنیزاسیون استقبال کند، زیرا توسعه اقتصادی و اجتماعی در نهایت ممکن است مطالبات بیشتری برای آزادی ایجاد کند. باید از کمک به دیکتاتورها و پولشویی آنها دست بردارد و شکایت علیه مخالفان تبعیدی را مهار کند.
متأسفانه، زرادخانه های فریب در حفظ رهبران در قدرت بسیار مؤثر است، شاید به همین دلیل است که دموکراسی جهانی در دهه گذشته در حال پسرفت بوده است. اگر این رهبران برای مدت طولانی در قدرت بمانند، اغلب سرکوبگرتر می شوند. آقای پوتین ممکن است به اندازه استالین بیرحم نباشد، اما در دهه سوم ریاستجمهوری خود به شدت از «چرخش» به «ایجاد رعب» تغییر جهت داده است. شی جین پینگ که او نیز نشانه ای از بازنشستگی سیاسی نشان نمی دهد، چین را به یک کشور پلیسی تبدیل کرده است. در بسیاری از کشورها مردم نه می توانند به حاکمان خود اعتماد کنند و نه می توانند از آنها پنهان شوند.
همچنین بخوانید