یک‌شنبه 4 آذر 1403

وقتی ریلیتی شو را با «دورهمی‌بازی» اشتباه می‌گیرند / «جوکر» حتی مسخره‌باز هم نیست!

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
وقتی ریلیتی شو را با «دورهمی‌بازی» اشتباه می‌گیرند / «جوکر» حتی مسخره‌باز هم نیست!

ظاهرا سازندگان «جوکر» دچار سوءبرداشت درباره مفهوم «ریلیتی شو» شده‌اند و همه چیز را بیش از حد به بداهه و شیرین‌کاری شرکت‌کنندگان سپرده‌اند.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق - در دورانی که صدا و سیمای جمهوری اسلامی از دوران اوج خود در دهه 1380 فاصله آشکار و معناداری گرفته و متاسفانه دفع‌الوقت و روزمرگی در تولیدات سیما خود را به رخ می کشد و احتمالا همگان (در خود ساختار سازمان) منتظر روشن شدن برنامه‌های رییس جدید سازمان و اجرایی شدن برنامه‌های او هستند، پلتفرم‌ها تا حدی فضا را بی رقیب می‌بینند تا با استفاده از اقبال قابل توجه مخاطبان به سریال‌ها و شوهای ساخته شده در بخش خصوصی، اصطلاحا میخ خود را محکم بکوبند و تثبیت شوند.

در چنین فضایی، سریال پشت سریال و شو پشت شو از تنور در می آید تا تجربه‌ی ابرپلتفرم‌های سرگرمی‌ساز چون نتفلیکس، در مقیاسی بسیار کوچک‌تر در فضای وب ایرانی تکرار شود. با این حال، به نظر می رسد که شتاب و تعجیل یا بهتر بگوییم هول و ولای پلتفرم‌ها برای ساخت و تولید، به مانند همیشه گردنی نازک‌تر از «کیفیت» برای بریدن نیافته است. تازه‌ترین مصداق این تعجیل و «شلختگی» در تولید، شوی کمدی موسوم به «جوکر» است که توسط فیلیمو تولید می شود و چند قسمتی از آن منتشر شده است.

«جوکر» یک ریلیتی شو به کارگردانی احسان علیخانی و حامد میرفتاحی با میزبانی سیامک انصاری است که در هر سری خود، جمعی از پایوران حوزه طنز (نویسنده، بازیگر، دابسمش‌کار! و...) را گرد هم می آورد که قرار است به مدت چند ساعت در کنار هم تجربیاتی خنده‌دار را از سر بگذرانند و البته «نخندند» و هر کسی که استقامت بیشتری در نخندیدن به خرج دهد و تا پایان در گردونه رقابت بماند، جایزه نقدی را که در چند کیف جای گرفته به دست خواهد آورد.

اصل این ایده که جمعی که پیشه‌ی آن‌ها طنز و خنداندن است، در یک جا جمع شوند و تلاش کنند با خنداندن بقیه همکاران خود، آنان را وادار به خندیدن کنند و خود نخندند تا برنده شوند، جالب و هوشمندانه است و البته در جذابیت آن برای یک ریلیتی شو، تردیدی نیست، اما...

در علم منطق، وقتی یک گزاره، پیش‌فرض گزاره‌های بعدی قرار می گیرد، نباید گزاره‌های بعد در تضاد با گزاره پیش‌فرض قرار بگیرد، چون با زیر سوال رفتن مبنا، کل ساختار فرو می ریزد. وقتی ایده اصلی یک برنامه شامل این پیش‌فرض است که جمعی «طناز» که طنز، پیشه آن‌هاست، قرار است با هم رقابت کنند، در صورتی که شرکت‌کنندگان یا بخش قابل ملاحظه آنان اصولا طناز نباشند، کل ساختار برنامه سست و لرزان می شود.

با همین تعریف، «سهیل مستجابیان» با چه تعریفی طناز است؟ هنر (در واقع شیرین‌کاری) که او بلد است، لب زدن به جای شخصیت‌های دیگر است که به اسم «دابسمش» شهرت یافته است. به عبارت دیگر، ذات کار او وابسته به دیگران است و او در همان شیرین‌کاری که بلد است، نه مهره اصلی، که مهره مکمل است. حال ابزار کار او، یعنی قطعات صوتی بامزه دیگران را برای لب زدن، از او بگیرید: نتیجه همان نمایش بی‌مزه و خنکی است که در قسمت دوم می نویسد و اجرا می کند.

امیر مهدی ژوله شاید در نوشتن قطعات طنز کوتاه برای وله‌های تلویزیونی تبحری داشته باشد و بتواند تیپ خنده‌دار یا موقعیت طنز بنویسد، اما فی‌نفسه چه اندازه طناز است؟ تقریبا هیچ. امین حیایی، بازیگر توانمندی است که در سابقه خود کار طنز هم دارد، آن هم عمدتا با تکرار یک تیپ مشخص که کمابیش همان «بیژن مرتضوی» فیلم اخراجی‌ها است، اما امین حیایی با تعبیر فنی، بازیگر طنز نیست.

سام درخشانی را هم با هیچ متر و معیاری نمی توان بازیگر حرفه‌ای طنز در نظر گرفت. آن‌چه که در سال‌های اخیر از طنازی او به مخاطبان القاء شده، محصول زوجی است که با پژمان جمشیدی در «ساختمان پزشکان» تشکیل داد و به واسطه علاقه مفرط اداره‌کنندگان اصلی سینما به تکرار مکرر یک تجربه نسبتا موفق و دیده شده، با فیلم‌های چون «خوب، بد، جلف»، امتداد یافت و به وادی کلیشه افتاد. درخشانی یک بازیگر طناز نیست و شخصیتا هم (چه به لحاظ فیزیک بدنی، چه لحن و چه حاضرجوابی لازم برای طنازی) گزینه استانداردی برای خنده گرفتن از مخاطب نیست.

شاید درست‌ترین و مناسب‌ترین انتخاب برای چنان شو و رقابتی، «هومن حاجی عبداللهی» است که هم سوابق بازیگری، هم خصوصیات فیزیکی و کلامی و هم هوش و حاضرجوابی لازم برای طنازی را دارد و البته شاهدیم که هم در موقعیت‌سازی طنز و هم خنده گرفتن از همه موفق‌تر است.

خود «سیامک انصاری»، به عنوان میزبان شو، در همه این سال‌ها کجا تیپ طنز مستقل و ماندگاری خلق کرده است؟ قرار گرفتن او در حلقه «طنازان» سینمای ایران، بیش از آن که محصول خلاقیت و بداعت خود باشد، محصول روابط و رفاقت او با مهران مدیری است که در شوها و سریال‌های مختلفی که توسط مدیری ساخته شد، سیامک انصاری عمدتا تیپ انسان فرهیخته‌ای را بازی کرده که در جمع مشتی انسان نامتمدن و بی‌کلاس گیر افتاده و به مرور برای بقا، مهارت‌های تعامل با آن جمع را می آموزد. بگذریم از این که به گواه ویدیوهای پشت‌صحنه کارهای مدیری، سیامک انصاری مرتب با عدم کنترل روی خنده خود و حرفه‌ای نبودن در اجرای موقعیت‌های طنز، کارگردان را وادار به برداشت‌های چندگانه می کند. در واقع برداشتی که از حضور انصاری در همه این کارها می شود، این است که او به واسطه رفاقت با مولف یا مولفان اثر، بیشتر در حال تفریح کردن در یک فضای شاد و شنگول است تا اجرای جدی و حرفه‌ای یک کاراکتر طنز.

این فقدان یا کمبود آشکار عنصر طنازی در بیشتر شرکت‌کنندگان سری اول رقابت، به روشنی خود را در «جوکر تایم» و طراحی‌های صورت گرفته توسط شرکت‌کنندگان برای خنده گرفتن از رقیبان، به رخ می کشد، چرا که محصول کار آن‌ها عمدتا بی‌مزه، خنک و بعضا حتی کسالت‌بار از کار درآمده است (به طور خاص ایده‌ی ژوله برای خنداندن دیگران که خود او به بی‌مزه بودنش اذعان کرد، یا کمدی‌نویسی مستجابیان و از همه بدتر شعبده‌بازی رضا نیکخواه)

اما در سه قسمتی که از شوی «جوکر» منتشر شده، عملا شاهد هستیم که سازندگان اثر، زحمت چندانی برای پردازش ایده‌ی نسبتا جذاب اولیه، شوخی‌نویسی و طراحی دقیق و اثرگذار مراحل مختلف مسابقه‌ای با این مختصات، نکشیده‌اند. ظاهرا سازندگان «جوکر» دچار سوءبرداشت درباره مفهوم «ریلیتی شو» شده‌اند و همه چیز را بیش از حد به بداهه و شیرین‌کاری شرکت‌کنندگان سپرده‌اند و اصولا نمی دانند جایگاه «طراحی» و «دکوپاژ» در این سنخ برنامه‌ها چیست. این که انسان نسبتا سن و سال‌دار و موسفیدکرده‌ای چون «غلامرضا نیکخواه»، که علی‌رغم بی‌ادعایی و دیده نشدن، هنر طنازی خود را در مجموعه‌های تلویزیونی چون «بزنگاه» و «مرد هزار چهره» نشان داده، بخواهد با حرکات موزون و تقلید بریک دنس خنده بگیرد، بیش از آن که خنده‌دار باشد، ترحم‌انگیز است. یا اوج مثلا خلاقیت سازندگان که وارد کردن «ایرج ملکی» به شو بود (چهره‌ی نسبتا مشهور سال‌های قبل‌تر در فضای مجازی که با ویدیوهای مثلا اخلاقی اما به شدت مضحک خود تبدیل به سوژه خنده شده بود) که آن هم بیش از آن که شیرین و خنده‌دار باشد، کلافه‌کننده از کار درآمد و هم شرکت‌کنندگان و هم تماشاگران را معذب می کرد.

ایده‌هایی چون سخن گفتن با لب‌های به هم چسبیده هم بیش از آن که ایجاد موقیعت طنز کند، به یک مسخره‌بازی کشدار و بی‌مزه تبدیل شد که بازیگر حرفه‌ای چون امین حیایی آشکارا در آن معذب بود و می خواست زودتر تمام شود چرا که بیش از آن که خوشمزه باشد، «جفنگ» و «ابزورد» بود. یا فلسفه غذا درست کردن سام درخشانی اصولا چه بود و قرار بود از دل آن چه بمب خنده‌ای منفجر شود؟

به هر روی، چنین به نظر می رسد که در دوران فترت تولید در صدا و سیما، و احساس مفرط «بی‌رقیبی» پلتفرم‌ها، «دورهمی - بازی» و «دورهمی - سازی» به سکه رایج تولید سرگرمی این روزها تبدیل شده است. این در حالی است که این احساس بی‌رقیبی توهمی بیش نیست. در این مقطع از زمان، چه بخواهیم و چه نخواهیم، انواع و اقسام تولیدات کمپانی‌های سرگرمی‌ساز دنیا، با دوبله یا زیرنویس فارسی، از قضاء از طریق همین پلتفرم‌های وطنی، در دسترس مخاطب ایرانی است و، خواه ناخواه، این مقایسه کیفی در ذهن مخاطب شکل می گیرد.

شلختگی و ولنگاری در پردازش ایده‌ها و تولید، عمدتا محصول «مستضعف فکری» دانستن مخاطب ایرانی است که نه تنها جفای بزرگی در حق مخاطب است که در آینده نه چندان دور، ضربه‌ای سنگین به کسب و کار همان سرگرمی‌سازان وطنی خواهد زد و بلایی که سر سینمای ایران آمد و قهر سنگین ایرانی‌ها با سینما را رقم زد، در انتظار پلتفرم‌ها هم خواهد بود.

وقتی ریلیتی شو را با «دورهمی‌بازی» اشتباه می‌گیرند / «جوکر» حتی مسخره‌باز هم نیست! 2
وقتی ریلیتی شو را با «دورهمی‌بازی» اشتباه می‌گیرند / «جوکر» حتی مسخره‌باز هم نیست! 3
وقتی ریلیتی شو را با «دورهمی‌بازی» اشتباه می‌گیرند / «جوکر» حتی مسخره‌باز هم نیست! 4
وقتی ریلیتی شو را با «دورهمی‌بازی» اشتباه می‌گیرند / «جوکر» حتی مسخره‌باز هم نیست! 5