سه‌شنبه 6 آذر 1403

«ویولون زن روی پل» معامله من با خدا بود / آبرو چه می‌شود؟

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
«ویولون زن روی پل» معامله من با خدا بود / آبرو چه می‌شود؟

نویسنده کتاب ویولون زن روی پل گفت: با نوشتن خاطرات خودم از ابتدای درگیر شدن تا ترک خواستم راه رهایی از ظلمت و تباه شدن را به دیگران نشان دهم و نتیجه معامله با خدا استقبال مردم از کتاب شد.

نویسنده کتاب ویولون زن روی پل گفت: با نوشتن خاطرات خودم از ابتدای درگیر شدن تا ترک خواستم راه رهایی از ظلمت و تباه شدن را به دیگران نشان دهم و نتیجه معامله با خدا استقبال مردم از کتاب شد.

به گزارش خبرنگار مهر، در ایران سالانه نزدیک به 4 هزار نفر بر اثر مصرف مواد مخدر فوت می‌کنند. بر اساس اعلام سازمان ملل سالانه 450 هزار نفر در جهان بر اثر مواد مخدر جان می‌دهند. همین آمار نشان دهنده عمق فاجعه مفهومی به نام «اعتیاد» است.

مفهومی که با 6 حرف آغاز می‌شود اما با 3 حرف (مرگ) تمام می‌شود. در تعاریف امروزی مفهوم اعتیاد فقط به موارد مخدر خلاصه نمی‌شود و دایره معانی آن گسترده‌تر از گذشته شده است. افراد با این خیال که می‌توانند از افسردگی یا مشکلات شخصی وارد دنیای در لحظه زندگی کردن بشوند در لحظه‌ای به خیال خودشان مصرف کننده مواد می‌شوند. از سیگار شروع و بعد به جاهای دیگر می‌رسند. اما آنهایی که درگیر شدند افسوس می‌خورند که ای کاش درگیر نمی‌شدند. آنهایی هم که در این دنیا نیستند دستشان کوتاه است.

خانواده‌های این افراد نیز همیشه استرس و نگرانی دارند. ترس برای از دست دادن عزیزانی که دوستشان دارند. شاید این حرف‌ها تکراری به نظر برسد اما شمارشگر اعلام فوتی‌ها و بستریان بیمارستان توقف ندارد.

به همین خاطر همزمان با پویش مطالعاتی و مسابقه «زندگی به سبک کتاب» کاری از مرکز رسانه کتاب پنج و هفت با خسرو باباخانی نویسنده کتاب ویولن‌زن روی پل اثر موفق نشر جام‌جم صحبت کردیم. خسرو باباخانی، نویسنده سرشناس که برنده کتاب سال و جوایز دیگری هم بوده است، خود نزدیک سی سال درگیر اعتیاد بوده است. هرچند دیر اما او در نهایت از اعتیاد خارج می‌شود و در کتاب روایت رهایی از اعتیاد را برای ما تعریف می‌کند. او برای نجات دیگران آبرو خود را با خدا معامله کرده است.

* ابتدای صحبت کمی از خودتان بگویید.

خسرو باباخانی متولد 1338 در تهران متولد شدم. به خاطر تبعید پدرم به آبادن چند سالی در آبادن زندگی کردم. دیپلم ریاضی فیزیک گرفتم. انقلاب فرهنگی و دفاع مقدس باعث شد دانشگاه نروم با اینکه هوش و استعداد خوبی در ریاضی داشتم و در دانشگاه جندی شاپور قبول شده بودم. در سال 58 از نامزدی اعتیاد وارد ازدواج با اعتیاد شدم.

از سال 65 نوشتن داستان برای گروه سنی نوجوان را شروع کردم. و سعی کردم کوشا و قوی در این عرصه فعالیت کنم و خداراشکر همان سال‌ها کتاب‌هایم پر فروش و موفق به دریافت جایزه شد.

* مجموعه کتاب مثل دست‌های مادرم یکی از موفق‌ترین کارهای شما در همان سال‌های اولیه بود؟

بله فکر کنم اولین مجموعه‌ای بود که از من چاپ شد. بسیاری از منتقدین آن زمان اگر تعریف از خود نباشه اظهار کردند که ادبیات نوجوان به قبل و بعد از این مجموعه تقسیم شد و خیلی تاثیر گذار بوده است. پس از همان ابتدا کار موفق داشتید و کتاب ویولن‌زن روی پل بی دلیل موفق نشده است.

* با اطلاع از اینکه ممکن است آبرویتان از دست برود و مشکلاتی پیش بیاد! چرا کتاب ویولن‌زن روی پل نوشته شد؟

از همان سال‌ها که درگیر اعتیاد شده و مجبور بودم از دیگران مخفی کنم، برای تهیه مواد و بعدتر برای ترک آن بسیار اذییت شدم و مورد تحقیر قرار گرفتم و زمان به سختی برایم طی می‌شد. تقریباً تمام زندگیم را دادم و به باخت رسیده بودم تا اینکه تا سال 89 با یک سازمان مردم نهاد آشنا شدم و تصمیم به رهایی از این بلای خانمان سوز شدم. اعتیاد مثل عروسی است که خودش را برای گول زدن ما به بهترین شکل آراسته اما روز بعد از ازدواج متوجه می‌شوید که این آرایش فقط برای گول زدن ما بوده است. در اصل یک عجوزه‌ای بوده که از آن خبر نداشتیم.

بعد از درمان شدن خودم راهنمای دیگران شدم و تا امروز این راهنمایی ادامه دارد و ان شا الله ادامه خواهد داشت. تصمیم گرفتم خاطراتی که درباره خودم داشتم را یادداشت کنم. هفته‌ای یک بار یادداشت خود را می‌نوشتم با اینکه مرور آن خاطرات و سختی‌ها کار راحتی نبود اما به هر حال نوشتم و در سایتی قرار می‌دادم. استقبال افراد برای خواندن این خاطرات زیاد شد و آمار سایت بالا رفت. این خاطرات پراکنده بود به خاطر همین بعد از این استقبال تمصیم گرفتم کتاب را به صورت منسجم‌تر بنویسم.

* آبرو چه می‌شود؟

ابتدای کتاب هم گفتم. آبروی من برود بهتر از این است که عمر و طراوات یک آدم تمام بشود. به همین خاطر با نوشتن خاطرات خودم از ابتدای درگیر شدن تا ترک خواستم راه رهایی از ظلمت و تباه شدن را به دیگران نشان دهم. با خدا معامله کردم. و جواب این معامله استقبال خوب مردم برای خرید این کتاب بود که هنوزم ادامه دارد و ترک کردن افرادی که فکر می‌کردند قادر به ترک نیستند.

* این کتاب فقط برای افراد معتاد مناسب است؟

خیر. این کتاب فقط برای افراد معتاد و مصرف‌کننده‌ها نیست. این کتاب مناسب چند گروه و دسته است. برای اطرافیان فرد معتاد خواندن این کتاب واجب است. این کتاب به صورت خاص فقط برای مفهوم اعتیاد نیست. این کتاب برای رهایی از صفات بد هم می‌تواند باشد. ممکن است فردی معتاد نباشد اما درگیر عادت بدی باشد و این کتاب چون انگیزشی نیز می‌باشد بدرد این افراد نیز می‌خورد. شاید با این کتاب اهمال کاری افراد نیز کاسته شود. و همه کسانی که انگیزه برای تغییر عادت‌های اشتباه دارند. شاید شخصی بخواهد سبک زندگی خودش را تغییر بدهد و به نقطه خوبی برسد این افراد نیز می‌توانند این کتاب را بخوانند. در نهایت این کتاب برای افرادی است که می‌خواهند از ظلمت به سمت روشنایی بروند. ظلمت من اعتیاد بود. ظلمت شخصی می‌تواند دروغ یا... باشد.

* پیشنهاد شما به دستگاه‌ها و نهادهای فرهنگی و مرتبط با این موضوع چیست؟

نمی‌خواهم تعریف و تمجدید زیاد از خود بکنم و داد بزنم آی بیایید کتاب منو بخرید. اما نباید استقبال مخاطب و فروش این کتاب در عرض یک سال را نادیده بگیریم. وقتی مخاطب برای خرید کتاب علاقه نشان می‌دهد و انس می‌گیرد این یعنی کتاب برایشان کارساز بوده است. پیشنهاد خودم به عنوان یک دغدغه‌مند که در زندگی شخصی از این مفهوم آسیب دیده است و خواستم خودم را سپر بلای دیگران بکنم این چند مورد است. دستگاه‌های فرهنگ و آموزشی مثل آموزش و پرورش می‌توانند این کتاب را بدست دانش‌آموزان خود برسانند و حتی در زنگ‌های پرورشی این کتاب را مطالعه بکنند. جوانان و نوجوانان درگیر در کشور ما کم نیستند. دستگاه‌هایی مثل امور زندان‌ها و مراکز قضایی می‌توانند برای هدایت و جلوگیری از اعتیاد این کتاب را تهیه و در گسترش مطالعه آن تلاش کنند. کمپ‌های ترک اعتیاد و مراکز مشاوره نیز می‌توانند در کنار راهکارهای درمانی که دارند این کتاب را به افراد مصرف کننده و خانواده‌هایشان پیشنهاد بدهند. آقا این آمار و ارقام مرگ و مریضی کم نیست.

* پادکست زندگی به سبک کتاب که در 10 قسمت اول به موضوع کتاب شما پرداخته است چه کمکی به مخاطب می‌کند؟

من 4 قسمت مهمان بودم. دوست خوب و پادکسترم امیرحسین و تیمی که این پادکست را ساختند چون هم دغدغه رسانه و هم دغدغه مسولیت اجتماعی را دارند، در تلاش هستند با صحبت‌های صمیمانه‌ای که با من و سایر مهمانان دارند در آگاه سازی مخاطب کمک بکنند و با محور قرار دادن این کتاب زوایا و نکات مفیدی را به مخاطب انتقال بدهند. به نظرم این تلاش ستودنی و قابل تقدیر است و ای کاش همان دستگاه‌هایی که اشاره کردم به ترویج این پادکست نیز کمک کنند. یعنی در زکمپ‌های ترک اعتیاد و دستگاه‌های فرهنگی ما بیست دقیقه زمان خالی برای شنیدن این محتوا پیدا نمی‌شود. شنیدن این پادکست کمک می‌کند مخاطب بعدها برای درمان کردن خودش هزینه زیادی ندهد. به نظرم بحث کتاب و صحبت‌های ما با فرمی مثل پادکست به رشد مخاطب کمک می‌کند.

* نکته و توصیه دیگری برای علاقه‌مندان کتاب ندارید؟

آدم‌ها و خواننده‌های این مصاحبه فکر نکنند چون من دوران زیادی معتاد بودم نمی‌توانم راه درست را بهشون نشان دهم. من باختم و تلاش کردم با این کتاب جلوی باختن دیگران را بگیرم. قرار نیست کتاب من تحول بزرگی را ایجاد کند اما حداقل کار این کتاب ایجاد اینگیزه و جرقه برای تحول دیگرانی است که ممکنه ابتدای مسیر اشتباهی باشند. امیدوارم با این کتاب این اتفاق مبارک بیفتد.