پارادوکس نقدینگی در اقتصاد امروز ایران
پرسش جدیای در بین فعالان اقتصادی مطرح است که چرا با وجود رشد 35درصدی نقدینگی، تولیدکنندگان، تجار و سایر فعالان اقتصادی همچنان از کمبود نقدینگی گلهمند هستند؟ چرا بانکها اینقدر برای تامین اعتبار دچار مضیقه نقدینگی هستند؟
پاسخ برمی گردد به رشد سریع نرخ ارز در بازار آزاد و مهمتر از آن حذف ارز 4200 کالاهای اساسی و جایگزین کردن آن با ارز 28500تومانی. همچنین در مرحله خلق نقدینگی، بخشی از همان نقدینگی جدید خلقشده نیز برای رفع نیاز بنگاهها اختصاص نمی یابد. بر اساس آخرین آمار در دسترس، ارز 4200 تامینشده در سال 1400 در حد 18میلیارد دلار بوده است که با حذف و جایگزین کردن آن با ارز 28500، نیاز نقدینگی اضافی برای تامین سرمایه در گردش بنگاهها به نحو چشمگیری بالا رفته است. این امر علاوه بر فشاری است که امروز برای پرداخت تسهیلات تکلیفی و نیز برای خرید اوراق منتشرشده توسط دولت برای تامین کسری بودجه به بانکها تحمیل میشود.
معادل دلاری حجم نقدینگی کشور در سالهای 95 و 96 در حد 320 تا 340 میلیارددلار بود، در حال حاضر، حجم نقدینگی با وجود رشد بالای30درصدی نقدینگی در سالهای اخیر، با محاسبه دلار بازار آزاد معادل 125میلیارد دلار و با دلار نیمایی (حواله ای) معادل 210میلیارد دلار است. یعنی در واقع از نظر میانگین وزنی، حجم نقدینگی برحسب دلار، درحد 60درصد میزان سالهای قبل از شروع تحریمهای دولت ترامپ و فشار حداکثری است.
یکی از دلایل افزایش نرخ بهره بازار نیز همین فشار ناشی از نیاز نقدینگی است. بهنظر می رسد با روند موجود خلق نقدینگی و نیز نحوه توزیع آن در بین بخشهای مختلف اقتصاد که عمدتا بهدلیل انتظارات تورمی موجود، سر از سفتهبازی درمی آورد، یا باید نرخ ارز کاهش یابد یا باید نقدینگی افزایش یابد. البته موضوع پیچیده تر از آن است که بشود اینگونه حکم صادر و در شرایط فعلی آن را بهسادگی حل کرد. خصوصا که دولت و تیم اقتصادی آن نشان داده است نه تنها برنامه ای برای حل آن ندارد، بلکه با تصمیمات غلط روزمره خود کلاف آن را پیچیده تر می کند. از یک طرف هرگونه افزایش بیشتر نقدینگی قطعا موجب شتاب گیری بیشتر تورم فعلی کشور میشود و ادامه وضع موجود نیز موجب ایجاد رکود بیشتر در فعالیتهای اقتصادی حقیقی بهخاطر کمبود نقدینگی در آن بخشهای تولیدی میشود.
البته بخش مهم مشکل تولید، تنگنا های طرف عرضه ناشی از تحریمها است و بنابراین کنش های پولی در بخش تقاضا نمیتواند همه مشکل عرضه را برطرف کند، بلکه با افزایش سطح و نوسان تورمی به رقم های بسیار بالا در اقتصاد ایران، کسبوکارها و برنامههای سرمایه گذاری با موانع جدی روبهرو شده است. تورم به شکل بی سابقه ای در حال لطمه زدن به بخش حقیقی اقتصاد است. آمارهای پولی منتشرشده این تصور را ایجاد می کند که حجم پول نسبت به شبهپول به حد 24درصد رسیده است؛ درحالیکه بررسی عمیق تر مشخص می کند، بسیار بیشتر از این هست. خیلی از آمارهای ارائهشده توسط بانکها در خصوص شبهپول در واقع سپردههای بلندمدتی هستند که مشتریان مجاز به برداشت و واریز روزانه به آن هستند. بنابراین در واقع همان پول هستند و نه شبهپول.
بنابراین سهم واقعی پول در نقدینگی بیش از آنی است که از آمار پولی برداشت میشود. بنابراین انتظارات تورمی بالا، موجب شده است تکانههای پولی بلافاصله روی تورم تخلیه شود و اثری بر رشد حقیقی اقتصاد نداشته باشد و با افزایش تورم و به تبع آن نرخ ارز، نیاز بنگاهها به منابع بیش از گذشته میشود. البته اگر ناترازی بانکها نبود، فشار ناشی از نیاز نقدینگی موجب افزایش نرخ بهره میشد و شاید این امر یعنی افزایش قابل توجه نرخ بهره میتوانست مهارکننده شتاب تورم باشد؛ ولی در وضع فعلی بانکها، متاسفانه بالا رفتن نرخ بهره عمدتا موجب تشدید ناترازی مالی بانکها و خلق بیشتر نقدینگی و نیز متاثر کردن بازار سرمایه خواهد شد. باید پذیرفت شرایط سختی است و این همان موضوعی است که همواره تاکیدم بر آن بوده و هست که راه حل بنیادی، باز کردن هرچه سریع تر گره توافق هسته ای و تلاش برای توسعه تعامل با جهان است. امری که از نتایج کوتاهمدت آن افزایش میزان صادرات نفت، توسعه مبادلات بانکی و تجاری، کاهش هزینههای مبادلات بینالمللی و مهمتر از همه توقف رشد غیرمنطقی نرخ ارز و تعدیل آن خواهد بود.
منبع: دنیای اقتصاد
همچنین بخوانید