چهارشنبه 7 آذر 1403

پنج دشواری در راه نوشتن اپرا براساس زندگی دراماتیک حافظ

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
پنج دشواری در راه نوشتن اپرا براساس زندگی دراماتیک حافظ

شیراز - بهروز غریب‌پور، نویسنده، کارگردان تئاتر و خالق اپرای حافظ به تشریح پنج دشواری موجود در راه نگارش اپرای حافظ پرداخت.

شیراز - بهروز غریب‌پور، نویسنده، کارگردان تئاتر و خالق اپرای حافظ به تشریح پنج دشواری موجود در راه نگارش اپرای حافظ پرداخت.

به گزارش خبرنگار مهر، غریب‌پور چهارشنبه شب در اولین نشست تخصصی یادروز حافظ که به صورت مجازی برگزار شد، درباره نخستین دشواری گفت: اولین دشواری، نوشتن درباره موضوع یا شخصیت واقعی بود؛ حافظ را همه می‌شناسند و با شخصیت و شعرش آشنا هستند؛ حتی اگر این شناخت عمق چندانی نداشته باشد. این آشنایی توأم با ارادت و قداست که کمتر از ارادت به قدیسان نیست، دشواری قابل تأملی است که بر سر راه یک درام‌نویس قرار می‌گیرد تا زندگی حافظ را به اثری دراماتیک تبدیل کند.

وی افزود: البته، در زندگی حافظ، اصالت با چالش‌های دراماتیک و به‌عبارتی، نبرد میان خیر و شر، بد و خوب و زشت و زیباست و به‌عنوان عناصر اولیه و پیش‌نیازهای پدیدآوردن یک اثر دراماتیک محسوب می‌شود؛ اما وجود این عناصر، به‌خودی‌خود، کافی نیست. این موضوع آنجایی پیچیده‌تر می‌شود که درام‌نویس مایل باشد از این عناصر به نفع استنباط خود بهره بگیرد و تمام هم‌وغمش این باشد که زندگی و اندیشه حافظ را به‌درستی ترسیم کند و بخواهد اثری بیافریند که آشنایی‌زدایی هم کند و هزاران مخاطب، آن را ببینند و بپذیرند و بپسندند.

استاد نمایش عروسکی ایران درباره دشواری دوم گفت: دست‌به‌دست‌شدن دیوان اشعار حافظ، طی زمان، سبب پدیدآمدن نسخ متفاوتی شده و من باید از ابیاتی به‌عنوان دیالوگ‌ها یا اساسا، روند درام اپرایی استفاده می‌کردم که کمتر محل تردید و منازعه باشند یا در همه نسخ، کمابیش، یکسان باشند.

غریب‌پور، انتخاب زبان مناسب برای اپرای حافظ را سومین دشواری این کار برشمرد و در این باره گفت: دشواری دیگر این است که زبان زیبا و فاخر و تراشیده و آفریدن هر غزل براساس یک معماری درخشان و بی‌نهایت کارآمد حافظ را نمی‌توان به نثر تبدیل کرد و انجام چنین تصمیمی جز ابتذال و نابودکردن زبان حافظ، نتیجه‌ای را در بر نداشته و نخواهد داشت.

وی ادامه داد: اراده کرده بودم که زبان اثر، زبان خود حافظ و انتخاب ابیات، با درنظرگرفتن ساختار داستانی باشد. پیامد اتخاذ این روش که زبان و موسیقی کلام محفوظ بماند نیز، انتخاب «ژانر» اپرا بود؛ زیرا فقط در اپراست که موسیقی کلام، زیبایی اندیشه و خشم نهفته در ذهن حافظ، به زبان خود او قابل بیان است.

غریب‌پور افزود: نکته فوق‌العاده مهم‌تر این است که حافظ، به‌صورت ظاهر، قصه و داستان نگفته است تا ابیات، قابلیت تبدیل‌شدن به دیالوگ را به سرعت و آسانی داشته باشد؛ اما دیوان غزلیات حافظ یک خط داستانی دارد که ممکن است وقایع، پس و پیش ارائه شده باشند؛ اما می‌توان برای آن‌ها تقدم و تأخری سازمان‌دهی کرد که «داستان» پنهان‌شده در آن آشکار شود.

خالق اپرای عروسکی حافظ، درباره چهارمین دشواری خلق اثرش گفت: دشواری بعدی این بود که از کدام روایت معتبر، برای بیان زندگی و اندیشه این شاعر بی‌همتا استفاده کنم؟ نکاتی در ذهن من شکل گرفته بود که درصورت دنباله‌روی از هریک از شرح‌حال‌نویسان، می‌توانست ترکیب ناهمگونی از تصورات آن‌ها و من به وجود آید و استنباطم دستخوش افکار دیگران قرار بگیرد؛ ازاین‌رو، مطلقا، به این راه نرفتم.

وی ادامه داد: با مراجعه به دیوان‌های مختلف کوشش کردم که با بررسی بسامد واژگان و نام‌ها و مکان‌ها، به عمق حوادث، افکار، ترس‌ها، خشم‌ها و باورهای حافظ دست یابم و به همین دلیل، در جست‌وجوی ابیاتی بودم که اختلاف‌نظرها درباره صحت و سقم آن‌ها، حداقلی و فی‌المثل، متوجه توالی‌شان باشد؛ اما در رابطه با اصالت بیت یا مصراع، تشکیکی صورت نگرفته نشده باشد. بی‌شک، در این رابطه خود را از پژوهش تاریخی محروم نکردم و حوادث تاریخی در دوره‌ی زندگی حضرت حافظ را در حد توانم دنبال می‌کردم تا مبانی تاریخی، مخدوش نشوند. برخی از داستان‌ها در رابطه با زندگی او را نیز، از نو مرور کردم تا به‌شکل واقع‌گرایانه‌تری در متن اپرا بگنجانم.

غریب‌پور درباره پنجمین دشواری در نگارش اپرای حافظ گفت: برای خلق یک اثر دراماتیک، وجود کاراکترهای مختلف که دارای نقاط متمایزکننده از دیگران باشد، یک ضرورت انکارناپذیر است و کشف آن‌ها اگر نزدیک به واقعیت زندگی حافظ نمی‌بود، همه‌ی مردم ایران مدعی و معترض من می‌شدند.

وی درباره راه‌حل برطرف‌کردن این دشواری گفت: ازطریق بسامد نام‌ها و عناوین، حوزه‌ی نفوذ و تأثیر آن‌ها در زندگی حافظ را مشخص کردم و با بررسی تاریخی، حوزه نفوذ و تأثیر آن‌ها را در زندگی مردمان شیراز یافتم و به‌تدریج، هریک از آن‌ها، مختصات یک شخصیت را به دست آوردند.

نویسنده اپرای حافظ، مختصات شخصیت‌های این اثر را چنین برشمرد: ویژگی‌های شخصیت‌ها و سیمای ظاهری آن‌ها؛ رفتار و کردار و منش هر شخصیت؛ زبان و کلام هر نقش؛ مشخص‌کردن دامنه حوزه نفوذ آن‌ها در جهان اطراف و به‌خصوص، میزان توافق یا تخالف آن‌ها با باورهای حافظ و میزان تأثیرشان بر روند داستان؛ قطب‌های دراماتیک که شامل افراد (دوستان و دشمنان حافظ) و افکار موافق و مخالف با او می‌شود و این مجموعه در پدیدآوردن فضای خوف و رجا بسیار مؤثر بودند؛ بیان اندیشه‌های او، بی‌حدس و گمان و بدون توسل به خرافه‌ها و افسانه‌ها و بیان هر آنچه قابل اثبات و قابل قبول باشد.

غریب‌پور تصریح کرد: من در بررسی‌هایم و به نظر خودم، به نفع آفریدن فضایی دراماتیک، به این نتیجه رسیدم که با کنارهم‌نهادن غزلیات حافظ، خواننده، انگار که یک روایت را مرور می‌کند. او می‌تواند داستان زندگی انسانی خلاق، مسلط به دین و علوم و معانی، چیره‌دست در انتخاب واژگان تاریخی، آشنا با اسطوره‌های قومی و مبانی عقیدتی پیش از اسلام و گریزان از قیدوبندهای مستبدان، از هر جنس و از هر قماش را ببیند که گاه، مأیوس است، گاه، شادمان؛ زمانی، قصد هجرت می‌کند و زمانی، گرد شهر می‌چرخد تا انسان به معنی واقعی را بیابد؛ اما بالاخره، از دیو و دد ملول می‌شود و آفرینش انسانی تمام‌عیار را آرزو می‌کند.

وی افزود: بنابراین، دیوان غزلیات حافظ، اشعاری غیرمرتبط نیستند؛ بلکه هر غزل، پاره‌ای از داستان اصلی کتاب و سندی بر تاریخ زمانه‌ای است که طی قرن‌ها، در ایران متداول بوده است؛ اما حافظ از رمزنویسی عبید زاکانی یا رمزی‌نویسی به‌شیوه‌ی چندین قرن بعد از خودش پرهیز کرده و به‌جای آن، شیوه‌ای را برگزیده است که من آن را داستان‌گویی در لفافه‌ی ابیات تغزلی می‌نامم و قصیده‌ای پراکنده، پوشیده در قالب غزل.

استاد نمایش عروسکی ایران، ادامه داد: آنچه شعر حافظ را متفاوت و متمایز می‌کند، همین خرده‌داستان‌ها و نقدها و پیوستگی ساختاری غزلیات است و آفریدن داستانی که باید کشف بشود؛ هرچند که معانی آن‌ها به‌صورت مستقل هم، قابل درک‌اند؛ نتیجه آنکه، نمایش‌نامه یا لیبره‌توی اپرای حافظ می‌بایست دو نکته را بدون هیچ تردیدی رعایت می‌کرد که شام اول زبان فاخر و موزون و مقفا و موسیقی نهفته در دیوان غزلیات و دوم اجرای دیالوگ‌ها با آواز یا لحن رسیتاتیو (Recitative) [نوعی خط آوازی‌گفتاری است که باسرعت، ولی شمرده بیان می‌شود] که به ساختار اپرایی ختم می‌شد که شد.

غریب‌پور تصریح کرد: من دیوان غزلیات حافظ را شرحی از تمام بیم و امیدهای مردم ایران می‌دانم که مدت‌ها پیش از حافظ، آغاز شده و تا زمانه‌ی ما ادامه داشته و دارد و چندین بار و به مناسبت‌های مختلف گفته‌ام که بسامد واژگان آشنای فرهنگی و توصیف اوضاع اجتماعی در میان ابیات حافظ، مخزن و حافظه‌ی تاریخی ماست و به ملکول دی‌ان‌ای دئوکسی نوکلئیک (Deoxyribonucleic Acid) ایرانیان می‌ماند.

وی ادامه داد: در ساختار متن اپرایی و اجرایی، تمام تلاشم این بوده که این ارزش بی‌مانند اشعار حافظ را به نمایش گذاشته و چنان کنم که مخاطب، خود را با پدیده‌ای تاریخی و بایگانی راکدشده روبه‌رو نبیند؛ بلکه تماشاگران همان حالی را داشته باشند که انگار، حافظ، انسانی از روزگار آنان است و به نقد همان نکاتی می‌پردازد که موضوع و مسأله‌ی آن‌هاست و این جد و جهد، نه با تحمیل، بلکه به اعتبار خود اشعار دیوان حافظ انجام شد.

خالق اپرای حافظ در پایان سخنانش گفت: من در این اپرا، تا دم مرگ، با حافظ پیش رفته‌ام و تاآنجاکه توانسته‌ام، کوشیده‌ام اوج و فرود زندگی سرشار از هیجان حافظ، مبارزه‌اش برای پرده‌برانداختن از روی ریاکاری و ریاکاران، عشق عمیق او به انسان، هوشمندی او در راه کشف بیان حقیقت، احترام به گذشته‌ی ایران و هر آنچه را که عاشقانه است، اما صرفا عشق به محبوبی انسانی نیست، نشان بدهم و دی‌ان‌ای‌بودن فرهنگ و تاریخ ابیات حافظ را به اثبات برسانم.