چرا با گذشت چهل سال هنوز توجه به آثار ونظرات علامه اهمیت دارد؟
آیت الله رمضانی، دبیر کل مجمع جهانی اهل بیت (ع) گفت: مرحوم علامه طباطبائی نسبت به معرفی اسلام بسیار جامع، دقیق و عمیق عمل کرده است.
آیت الله رمضانی، دبیر کل مجمع جهانی اهل بیت (ع) گفت: مرحوم علامه طباطبائی نسبت به معرفی اسلام بسیار جامع، دقیق و عمیق عمل کرده است.
به گزارش خبرگزاری مهر، پانزدهمین قسمت از برنامه تلویزیونی سوره، سهشنبه شب 25 آبان ماه میزبان آیتالله «رضا رمضانی» دبیر کل مجمع جهانی اهل بیت (ع) و نماینده استان گیلان در مجلس خبرگان رهبری بود.
دیانی در ابتدای برنامه مطرح کرد که چهل سال است که از درگذشت علامه طباطبائی می گذرد و این پرسش مطرح است که آیا علامه همچنان دارای اهمیت است یا خیر؟
رمضانی گفت: من پیش از پاسخ به این پرسش باید بگویم که شخصیت ایشان بسیار ممتاز است و چه بسا ما نتوانیم به درستی به شخصیت ایشان بپردازیم و شاید بهتر باشد با افرادی که مستقیم شاگرد ایشان بودند مثل علامه مصباح یزدی و علامه جوادی آملی در اینباره گفتگو شود با اینحال باید بگویم که مرحوم علامه طباطبائی نسبت به معرفی اسلام نگاه جامعی داشتند. من سه تعبیر در اینجا به کار میبرم. جامع، دقیق و عمیق.
وی افزود: وقتی که جامعی را به معنای جامع دنیا و آخرت، فرد و اجتماع مطرح می کنیم و نگاهی که اسلام در حوزه های فردی از جمله توسعه ارتباطات در ابعاد مختلف میتواند داشته باشد؛ برخی دین را به برخی از ارتباطات اختصاص میدهند مثلا ارتباط انسان با خدا. اما وقتی مجموع آثار علامه طباطبایی مثل المیزان را نگاه کنیم حداقل به چهار نوع ارتباط اشاره می کند، رابطه انسان با خدا برای رسیدن به نظام و حقیقت توحیدی، ارتباط انسان با خود، ارتباط انسان با انسان یعنی در حوزه اجتماعی و نهایتا رابطه انسان با طبیعت یا رابطه پیرامونی.
دبیر کل مجمع جهانی اهل بیت (ع) اضافه کرد: البته انسان را از آن جهت که موجود خاص است و دارای تعریف خاص در پدیده های هستی و پدیدارشناسی است به صورت مجزا مطرح می کنیم، ضمن اینکه تقسیمات دیگری نیز در حوزه ارتباطات مطرح است چه بسا در آثار مرحوم علامه اشاره شده باشد مثل رابطه در عرصه بین الملل و نگاه جهانی که علامه دارد و رابطه ولایی که در «رساله الولایه» به صورت عمیق به آن پرداخته شده است؛ لذا علامه وقتی که اسلام را مطرح میکند فقط به حوزه ارتباط انسان با خدا اکتفا نمی کند بلکه میگوید انسان یک دین جامع از این جهت است، نگاه علامه به دین نگاه تمامعیار است یعنی به ساحت های مختلف مربوط می شود و این هم بستگی به نوع نگاه علامه به انسان و تعریف انسان دارد.
وی با بیان اینکه نگاه علامه طباطبایی به انسان چندساحتی است، گفت: بر این اساس یعنی حداقل در یک تقسیم بندی که برخی هم اشاره می کنند انسان را می توانیم به انسان حسی، عقلی و شهودی تقسیم کنیم که البته انسان وقتی در این عالم با آن مولفه های مادیگرایانه آمده باید تربیت شود آن هم در ساحت عقل و تفکر و البته می تواند گام های جلوتر هم برود یعنی در ساحت شهود گام بردارد.
آیت الله رمضانی تصریح کرد: وقتی که انسان را تحلیل می کنیم می بینیم که در انسان دو نوع نیاز است، یک نیاز، نیاز مادی است و مربوط به جوارح اوست و یک نیاز معنوی است که آن نیاز معنوی را می توانیم به گرایش مقدس تعبیر کنیم، مرحوم مطهری تعبیر گرایش مقدس را به کار می برد یعنی گرایش هایی که مبرای از ماده و مادیت هستند مثل حس پرستش، حس فضیلت خواهی، بندگی، عبودیت؛ لذا در تعابیری که از علامه و همین طور شاگردان مرحوم علامه وجود دارد به یان تعبیر تصریح شده است یعنی بندگی کامل ترین موجود، بندگی حق که در فلسفه تعبیر به واجب الوجوب می کنند و البته هرجا تعبیری نسبت به کاملترین وجود دارد، انبیا آمدند تا کامل ترین را به بشر معرفی کنند و اگر انسان ارتباط با کامل ترین را داشته باشد بلاشک مسیر کمال برای او هموار می شود و این نکته مهمی است که علامه در حوزه تربیتی و اخلاق، به آن مفصل می پردازد.
وی گفت: مرحوم علامه معتقد است که همه ساحات انسانی باید تربیت شود، تربیت از منظر علامه تفسیر به ترک عادات نیست چون عادات فعلی و انفعالی داریم، علامه تربیت را تفسیر به شکوفایی تمامی ظرفیت ها و استعدادها می داند.
آیت الله رمضانی افزود: باید در همین دنیا و با همین مواهب که در اختیار داریم تربیت شویم، برای مثال انسان ازدواج میکند و می تواند مسیر کمال را برای خود همراه کند. علامه جوادی آملی در این رابطه تعبیر لطیفی را در کتاب «زن در آیینه جلال و جمال» دارد و می گوید: «... جلال زن در جمال او نهفته است و جمال مرد در جلال او متجلی شده است». سکونت آرامش است، «وجعل بینکم مود و رحم». این جزو آیات و نشانه های الهی است.
وی در مورد تعابیر کمال میانی و نهایی از منظر علامه طباطبایی گفت: برای قدم گذاشتن در مسیر کمال و معرفت نیاز به شناخت داریم، شناخت کمال نهایی نیست بلکه مرحله ای از کمال است. امام حسین (ع) فرمود: «ما خلق العباد الا لیعرفوه». اولین چیزی که در دین مطرح است همان معرفت است.
عضو مجلس خبرگان رهبری گفت: «من عرف نفسه فقد عرف ربه»، شناخت انسان می تواند در عرصههای مختلف از جمله نسبت به موجودات، آثار باشد و از این شناخت برای شناخت خداوند کمک بگیرد؛ در دعای ابوحمزه می خوانیم: «بک عرفتک و أنت دللتنی علیک و دعوتنی الیک»؛ اگر خودت را به من نشناسانی پیامبرت را نخواهم شناخت.
وی افزود: وقتی انسان معرفت یابد در پی آن عبادت می کند. عبادت کمال نهایی نیست بلکه نیمه نهایی است، عبادت برای رسیدن به عبودیت است، برای بندگی است، خیلی ها عبادت میکنند اما به عبودیت و بندگی نمی رسند، بنابراین عبادت کمال نهایی نیست. معرفت، عبادت و حتی امتحاناتی که در قرآن تعبیر شده است از جمله اینکه ما شما را خلق کردیم تا شما را آزمایش کنیم و... اگر انسان در این امتحانات پیروز شود به کمال رسیده است.
آیت الله رمضانی با بیان اینکه کمال نهایی قرب الهی است، تصریح کرد: این قرب نیز قرب مکانی و زمانی نیست بلکه قرب معنوی است که انسان احساس تقرب کند و تقرب الهی یعنی تقرب به صفات الهی، باید به صفات الهی نزدیک شویم، صفت علم، حکمت، حلم؛ به این معنا که خداوند حلیم است بنابراین انسان به این صفت برسد.
وی افزود: عبادت در تعبیر مرحوم علامه طباطبایی به شکل مفصلی آمده و ایشان عبادت را به دو قسم عام و خاص تقسیم می کند. عام همین مناسک و واجباتی است که در فقه تعریف شده است اما مرحوم علامه به یک نوع عبادت بر اساس متن آیه قرآن اشاره می کند که عبارت است از اینکه انسان هر کار و حرکتی که انجام دهد می تواند عبادتی برای رسیدن به عبودیت باشد.
دبیر کل مجمع جهانی اهل بیت (ع) افزود: عبادت اگر با نگاه غایتگرایانه باشد، اگر با نگاه تقربی باشد، معنا پیدا می کند. اگر نشستن شما برای خدا باشد، اگر علم آموزی شما برای خدا باشد و حرکت من الله، الی الله و رضی الله باشد می شود عبادت؛ چه بسا این عبادت کمتر از آن نماز نباشد و اثر آن در روح و روان انسان است. امام رضا (ع) فرمود: «لیس العباد کثر الصلا و الصوم، انما العباد التفکر فی أمر الله» (عبادت، به بسیاری نماز و روزه نیست. بلکه عبادت، اندیشیدن در کار خداست).
وی در پاسخ به پرسشی در مورد مفهوم فقه اصغر، فقه اوسط و فقه اکبر گفت: برای روشن شدن این تعابیر و واژه ها باید چند مورد را اشاره کنیم؛ فقه به معنای دانایی عمیق نیز آمده است، در معنای قرآن هم آنچه که در مورد عالم تعبیر شده این است که عالم باید هجرت کند تا به تفقه برسد. بخشی از این فقه و دانایی در حوزه احکام است، بخشی در حوزه اخلاق است و یک بخش در حوزه جهان بینی است. مرحوم علامه طباطبایی متخصص و مجتهد در هر سه فقه بوده است.
آیت الله رمضانی افزود: در این سه عرصه فقهی برخی در یک حوزه صاحب استنباط هستند مثلا در فقه اصغر، لذا مجتهد و مرجع تقلید میشوند و مسیر زندگی را مشخص می کنند چراکه افعالی که مردم انجام می دهند حکمی از احکام بر آنها مترتبط است، بنابراین در جایگاه فقیه به معنای مصطلح و عرفی فعالیت می کنند که بسیار مهم است. راه رسیدن به کمال نیز توجه به همین واجبات و محرمات است.
وی گفت: در فقه اوسط انسان به مسایل مربوط به نفس می پردازد که چه چیزی برای نفس رذیلت است، به این مساله باید پرداخته شود، مرحوم علامه به صورت مفصل به بحث اخلاق پرداخته است. حوزه دیگر جهانبینی و جهان شناسی است که فقه اکبر می شود. جالب است که روایتی مرحوم شهید ثانی در کتاب «منی المرید فی ادب المفید و المستفید» روایتی را در فضیلت عالم ذکر می کند بر این معنا که «سائل العلماء و خالط الحکماء و جالس الکبراء» (از عالمان سوال کنید و همنشین حکما باشد و با بزرگان ارتباط عمیق داشته باشید.
آیت الله رمضانی در بخش دیگری از مباحث خود با اشاره به اینکه از جمله مباحث عمیق در حوزه فلسفه اخلاق رابطه بین هست و باید است، گفت: سوال آن است آنچه که هست چه رابطه ای با باید دارد؟ آیا میتوانیم رابطه منطقی را به تصویر بکشیم؟ مرحوم علامه قائل به این رابطه است. ببینید خدا هست، این هست خدا را یک وقت چون دیگران پذیرفتند دیگری هم قبول می کند اما یک وقت خود شخص یک مکتبی دارد و خودش استدلال برای اثبات و رسیدن به حق می کند، برای مثال بحث بحران وجوب را که ابن سینا نقل کرده است را نقل و نقد می کند. یک شخصی هست که نقل می کند و می گوید من همین را پذیرفتم که موجودات یا حادث هستند و باید به محدثی ختم شوند و...، اما یک وقت آن شخص خودش صاحب سبک شده و استدلال تولید می کند و خودش دلیل متقنی را برای اثبات حق ذکر می کند؛ در رابطه با بایدها نیز همین است.
عضو مجلس خبرگان رهبری اظهار کرد: ما یک سری بایدها داریم؛ خدا هست، انسان باید نماز بخواند، روزه بگیرد، این بایدها را چه قدر باید ارتباط دهیم؟ سخن این است که یک وقت این باید را دیگران گفتند که باید انجام دهید، شما نیز رجوع به کارشناس و مرجع می کنید و از او تقلید می کنید که این عقلی است چرا اصل تقلید به حکم عقل است، یک وقت اما آن باید را خود شخص استنباط می کند و این می شود مجتهد و در نتیجه دین شناسی او بسیار عمیق تر خواهد بود نسبت به کسی که در یک بخشی خودش به آن سبک و آن مشرب نرسیده باشد، این همان عمق است که شخص باید به دیگران منتقل کند. علامه طباطبایی در ارتباط میان آیات و روایات صاحب سبک بود؛ یعنی در بحث جهان شناسی و خداشناسی و هم در حوزه بایدها؛ یعنی اعم از اینکه این بایدها چه بایدهای فقهی باشد و چه بایدها و الزامات اخلاقی، خودش استدلال می کرد. وقتی به منظومه فکری علامه دقت کنیم او خود شخصیتی است که صاحب مشرب و استدلال و استنباط بود.
دبیر کل مجمع جهانی اهل بیت (ع) افزود: نکته ای که به نظرم رسیده و می خواهم دقت شود آن است که خود انسان موجودی سه طبقه متشکل از ماده، نفس، عقل است که هرکدام از آنها را علمی متکفل است. در این میان فقه انسان را تربیت می کند، وظایف و تکالیف انسان را تربیت میکند که همان فقه اصغر است، اخلاق می آید نفس را تربیت می کند، نفس به فضایل و فضیلت های اخلاقی می رسد؛ در این زمینه مرحوم علامه نگاه مهمی دارد چون اخلاقی که علامه تفسیر می کند اخلاق عرفانی است.
وی ادامه داد: در حوزه عقل نیز همین طور است، عقل باید به شکوفایی برسد، عقل ابزاری است که خدای متعال در اختیار انسان قرار داده است، تفکر و تعقل و ادراک از آثار و نتایج عقل خواهد بود یعنی انسان چون عقل را به عنوان یک ظرف دارد باید از آن بهره بگیرد. خیلی ها از عقل بهره نگرفته اند، در آیه 10 سوره انبیا آمده است «لقد أنزلنا الیکم کتابا فیه ذکرکم أفلا تعقلون» (در حقیقت ما کتابی به سوی شما نازل کردیم که یاد شما در آن است آیا نمی اندیشید)؛ علاوه بر این حدود 300 آیه در قرآن در حوزه تفکر، تعقل و مشتقات آن است. عقل انسان را به بندگی فرا می خواند، عقل فتوا می دهد که انسان در حوزه بندگی باید راه را پیدا کند، بندگی به حکم عقل است و اصلا عقل است که انسان را دعوت می کند به اینکه باید دین دار شوی. جبرئیل بر حضرت آدم (ع) نازل شد و او را انتخاب یکی از سه چیز مختار کرد؛ عقل، دین و حیا. آدم (ع) عقل را برگزید. آن وقت جبرئیل به حیاء و دین گفت: شما بازگردید اما آن دو گفتند هرجا که عقل باشد با او هستیم.
آیت الله رمضانی گفت: دین متکفل این ساحت ها است، یعنی آموزههای دینی بر اساس این ساحات تفسیر و تعبیر می شود؛ علامه طباطبایی در کتاب «نهای الحکم» تعبیری در مورد عوالم ثلاثه دارد که متشکل از عالم ماده، عالم مثال و عالم عقل است. منظومه علامه طباطبایی فقه اصغر، اوسط و اکبر بر اساس انسان شناسی است.
وی در ادامه و در پاسخ به پرسشی بر این مبنا که اهمیت و نقش جامعه در این منظومه چیست و اساسا جامعه از کدام بخش این منظومه بیرون می آید که سیاست و اخلاق در آن باشد، اظهار کرد: فرد می تواند تاثیرگذار باشد یعنی احکام فردی اشخاص هم در حوزه سلامت و هم در حوزه سعادت جامعه اثرگذار است، ارتباط تنگانگ میان سعادت فرد و جامعه است، نماز را که به عنوان امر شخصی تلقی می کنید بسیار می تواند تاثیر اجتماعی داشته باشد. علامه طباطبایی رویکرد فرد را در ساخت و ساحت جامعه موثر می داند. اعتقاد علامه این است که سنت اجتماعی اسلام ضمانت بقای اجرا دارد و آن تقوای الهی است. این درک اجتماعی از تقوا است. البته مقوله تقوا در همه حوزه ها می تواند معنا و مصداق پیدا کند. اما تمام احکام فردی از نظر علامه می توانند بازتاب اجتماعی داشته باشند و این بازتاب نه در تربیت فرد بلکه در تربیت اجتماع تاثیرگذار است و چه بسا اصلا برخی از احکام از فرد شروع میشود و به جامعه ختم می شود مثل نماز فردا، به نماز جماعت و جمعه، از فرد نماز فردا شروع شد و نماز جماعت و بعد از آن نماز جمعه، این مرحله تکاملی در حوزه اجتماعی است که در ارتباطات نیز موثر است و در حل معضلات اجتماعی نیز می تواند تاثیرگذار باشد.
آیت الله رمضانی تصریح کرد: لذا اسلامی که علامه طباطبایی مطرح میکند با نگاه حداقلی نیست بلکه حداکثری است؛ یعنی تاثیر عمیقی را می تواند در حوزه ساختار اجتماعی گذاشته و جامعه را به سمت توحید فرابخواند. اسلام علامه طباطبایی حداکثری است.
وی در ادامه گفت: مرحوم علامه معتقد است که اخلاق قابل تغییر است، در این زمینه سه نظر وجود دارد، برخی قائل اند که اخلاق قابل تغییر نیست، برخی می گوید اخلاق قابل تغییر است، برخی می گویند در برخی ساحات قابل تغییر و در برخی قابل تغییر نیست. علامه اخلاق را به ملکات تقسیم می کند، ما سه نوع تفسیر یا تعریف در مورد اخلاق داریم، البته اخلاق در لغت به معنای سجیه و عادت است که اینجا هم لطیفه ای در معنای خلق دارد که به معنای آفرینش هم آمده است. فرق بین خلق و خلق را در اینجا باید توجه داشت، خلق آفرینش غیر اختیاری است که دست ما نیست اما خلق اختیاری است یعنی اراده انسان در پدید آوردن فضیلت های اخلاقی تاثیر دارد چراکه معطوف به اراده اوست و قابل تغییر است.
دبیر کل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی افزود: ملکات نفسانی یعنی انسان حالتی با تمرین و ممارست داشته باشد، انسان تمرین می کند و به ملکه بخشش و جود می رسد، هرجا فقیر ببیند می بخشد، اگر فقیری را نبیند دنبال فقیر می رود و این برایش ملکه شده است. امیرالمومنین (ع) و اهل بیت (ع) چنین بودند.
آیت الله رمضانی افزود: اما معنای سومی که در اینجا مطرح است اخلاقی است که به دنباله آن رفتار است یعنی رفتارهایی که منشا اخلاقی دارند، مرحوم علامه این تفسیر را قبول دارد، اخلاق به معنای ملکات، بنابراین اگر رفتار خوبی از انسان بروز می کند نمی گویند انسان اخلاقی؛ انسان اخلاقی به کسی می گویند که رفتارش از آن ملکه نشات گرفته باشد، لذا اگر به یک نفر کمک کردید به شما در اصلاح اخلاقی نمی گویند منفق و انفاق کننده بلکه به کسی می گویند که این انفاق نشات گرفته از تربیت و ملکه رفتاری او باشد و این اخلاق در اصلاح جامعه میتواند نقش ایفا کند.
وی گفت: نکته دیگر قانون اخلاقی در منظر علامه طباطبایی قانون کلی است که این قانون کلی در یک زمان نمی گنجد و فرازمانی است، یعنی هر زمانی می توانی از این آموزه های اخلاقی استفاده کنی لذا به حوزه اخلاقی جهان می رسی.