چرا سریال «خط مقدم» شهریار بحرانی با موضوع برشی از زندگی شهید تهرانیمقدم موفق نبود؟
تلویزیونی که برای یک مستند سیاسی یا حتی یک مسابقه ورزشی، تبلیغات گسترده دارد به طرز عجیبی، تبلیغ خاصی برای «خط مقدم» نکرد و اصطلاحا پشت این کار نایستاد. درست است که سریال چهار قسمتی و نسبتا کمخرج بود اما سریالهای پرهزینه و ضعیف در سالهای اخیر کم ندیدیم که با انبوهی از تبلیغات هم نتوانستند گلیم خود را از آب بیرون بکشند.
البته در سال جاری این برای اولین بار نیست که زندگی یکی از قهرمانان معاصر ما به تصویر کشیده میشود و سریال «صبح آخرین روز» براساس زندگی شهید مجید شهریاری، بهار امسال از شبکه دو سیما پخش شد و مورد انتقادات جدی قرار گرفت. این سریال در مرکز زنجان تهیه شده بود و نتوانست در ارائه درست و دقیق از چهره شهید شهریاری موفق عمل کند و به نظر میرسد بیشتر از روی رفع مسئولیت ساخته شده بود و پرکردن گزارشهای آماری مدیران سیما. حالا چشممان به سریال «خط مقدم» روشن شد که اسم کارگردان و شخصیت مورد بحثش توقعمان را از یک مجموعه تلویزیونی که قرار بوده در سینماها هم پخش شود بالا برده بود. درباره آنچه ساخته و پخش شد سوالات زیادی از شهریار بحرانی داشتیم که پیگیریهایمان نتیجه نداد و مجبور شدیم بسیاری از سوالاتمان را بدون پاسخ ببینیم و برای برخی از جوابها هم به مصاحبه کوتاه وی با «تسنیم» بسنده کنیم.
با این همه اما «خط مقدم» یا «آفتاب نیمه شب» در کارنامه کاری بحرانی یک گام بلند روبه عقب است که هیچ نشانی از سازنده «ملک سلیمان» یا «مریم مقدس» در آن دیده نمیشود. البته بحرانی از پخش سینمایی سریال شده در تلویزیون خاطره خوبی دارد اما «خط مقدم» نتوانست به محبوبیت «مریم مقدس» حتی از دور هم نگاه کند چه برسد به اینکه نزدیک شود.
انتخاب اشتباه یا بیحاشیه؟
یکی از اولین نکات عجیب و البته موثر در سریال «خط مقدم» انتخاب بازیگر نقش شهید تهرانیمقدم بود. انتخابی که واکنشهای متفاوتی را در پی داشت. معمولا گفته میشود که ساختن آثاری درباره شخصیتهای معاصر به دلیل وجود عکسها و اسناد قابلتوجه آسانتر از شخصیتهای تاریخی است و انتخاب بازیگرانش هم به همین دلیل راحتتر انجام میشود. نمونه موفق آن هم «منصور» است که این روزها هم درحال اکران است و یک مورد قابل قبول است. حالا و با وجود عکسهای متعدد از جوانی شهید تهرانیمقدم، انتخاب «حسین عارف» برای بازی در این نقش کمی عجیب بود. مجید حقی، تهیهکننده درباره انتخاب عارف پیش از این گفته بود که «بازیگران زیادی دعوت به همکاری شدند که بازیگران حرفهای سینما و تئاتر بودند. با نظر تیم کارگردانی، گزینههای مختلفی کاندیدا شدند و درنهایت به حسین عارف رسیدند به این دلیل که کسی این نقش را بازی کند که مخاطب او را در نقشهای مختلف و متفاوتی ندیده باشد....» و وی نگفته بود که تکلیف شباهتهای بازیگر انتخاب شده با عکسهای موجود از جوانیهای تهرانیمقدم چه میشود؟ او همچنین نگفته بود که در وضعیت فعلی، مخاطب یک جستوجوی ساده اینترنتی میکند و متوجه تفاوتهای ظاهر بازیگر و شهید تهرانیمقدم میشود و همین، عامل فاصله گرفتنش میشود. این انتخاب عجیب و عدم شباهت آنقدر واکنش داشت که خود بحرانی هم در مقام پاسخگویی برآمد و توضیحاتی به «تسنیم» داد که ابهامات را بیشتر کرد؛ «به نظر میرسد که برای انتخاب بازیگری که بتواند نقشی چنین حساس و تاثیرگذاری را بیافریند، تشابه چهره اولویت اصلی نباشد بلکه بازیگر باید طوری عمل کند که بتواند روح آن شخصیت فداکار و از خودگذشته را در صحنه بروز دهد.» بحرانی استدلالی برای این صحبتهایش طرح نمیکند اما از اینکه کارگردانهای دیگر به این موضوع مهم توجه نمیکنند انتقاد هم کرده است؛ «این موضوع مهمی است که برخی از آن غافلند و با مقایسه میان بازیگران مختلفی که در اذهان و اعیان مردم آشنا هستند، تنها به دنبال چهره نزدیک به شخصیت مدنظر میگردند. به هرحال شما هیچوقت نخواهید توانست در میان بازیگران فردی را پیدا کنید که شبیه شخصیت اصلی شما باشد، چه برسد به اینکه دقیقأ چهره و قد و قامت و شکل ظاهری و صدای وی نیز همانند باشد.» البته نمونههای متعدد در سریالها و فیلمهای سینمایی حداقل در یک دهه اخیر وجود دارد که این ادعای آقای کارگردان را رد میکند و به آخرین آن که «منصور» است اشاره کردیم. حتی اگر این فرض یا توجیه یا دلیل جناب بحرانی را نادیده بگیریم، سوالی که مطرح میشود این است که آیا بازیگر انتخاب شده توانسته روح فداکاریها و شخصیت قابل ستایش شهید تهرانیمقدم را بروز دهد؟ شما که مخاطب این گزارش هستید و اطرافیان شما میتوانند به این سوال پاسخ دهند. یک نکته مغفول دیگر این است که این اثر قرار بوده سینمایی باشد و انتخاب یک بازیگر آن هم با هدف صرفا بروز روح فداکاری، میتوانست تماشاگر را مجاب به خریدن بلیت و آمدن به سینما بکند؟ تعداد مخاطبان این سریال در این چهار شب و بدون پرداخت هزینه، میتواند جواب مناسبی به سوال ما بدهد. بحرانی که پیش از این و در «ملک سلیمان» و «مریم مقدس» نشان داده بود انتخابهای دقیق و درستی برای بازیگران اصلی میکند این بار و به هر دلیل، نتوانست موفق باشد و یکی از ضعفهای بزرگ این سریال، انتخاب بازیگر اصلی است. صحبتهای عارف البته این ابهامات را بیشتر میکند و به نظر میرسد که نگاهش با کارگردان همسو نبوده است؛ «سعی کردم به فیلمنامه متعهد باشم. این کار برای من خیلی جذاب بود و سختی نداشت، سختی بیشتر برای وسواس نزدیک شدن به نقش بود. میخواستم همذاتپنداری مخاطب را داشته باشم و از اینکه چنین چیزی نشود میترسیدم.» حالا این همذات پنداری اتفاق نیفتاده است و مخاطب با شهید تهرانیمقدم «بحرانی» مواجه است و ظاهرا بازیگر جوان فیلم هم سختی زیادی برای ارائه شمایل جوانی شهید نکشیده و هرکدام راه خودشان را رفتهاند.
اعتراف شهریار
«این مینیسریال در حد شخصیت والا و پرقدرت شهید تهرانیمقدم نیست و درواقع باید گفت هیچ کار نمایشی قادر نیست از عهده چنین مهمی برآید. شاید به خاطر این است که تصویر و رفتار در زبان سینما محدودیت زیادی در ارائه درونیات و عمق باطنی افراد برجسته دارد.» اینها را بحرانی به «تسنیم» گفته و اصلا همین توقع هم از او میرود که وقتی کار خوب نشده یا در شأن آن شهید نیست بیاید و خودش اولین نفر آن را بگوید. البته او در ادامه راهحل هم ارائه میدهد و از وضعیت موجود انتقاد هم میکند؛ «ما فیلمسازان از رفتن به سوی موضوعات پرمحتوا گریزانیم زیرا تصور میکنیم که این زبان قادر به بازگویی محتواهای بزرگ و روحهای قوی و محکم و سازنده بشری نیست. بنده راهحل را در این میانه میدانم به این معنا که هنرمند و فیلمساز باید در گام اول از فضای موضوع محتوایی مدنظر دور نباشد، یعنی به مخاطب خویش دروغ نگوید و از ته دل و با تمام وجود به آنچه میسازد عقیده داشته باشد؛ در مرحله دوم باید قبول کند که این خلاقیت خویش را در دایرهای از تعهد و هدفمندی پیاده کند.» به نظر میرسد که بحرانی هرقدر در مرحله اول موفق بوده در مرحله دوم نتوانسته توقعات را برآورده کند. نکته دیگر شاید به انتخاب مقطع تاریخی روایت شده در سریال یا فیلم برگردد. جایی که تصویر کامل و جامعی از شهید تهرانیمقدم ارائه نمیشود و بیشتر شمایل یک چهره جوان و پرانگیزه دیده میشود تا پدر موشکی ایران. این تصویر ناقص میتواند کار را برای جا انداختن نقش شهید تهرانیمقدم سخت کند. مساله دیگر این است که اساسا تلویزیون و سنیمای ما چه میزان ظرفیت پرداختن متعدد به قهرمانهایش را دارد و آیا قرار است کارگردان دیگری، کار ناتمام بحرانی را کامل کند؟ اصلا چنین ظرفیت اقتصادی و رسانهای موجود است و بالاتر از آن، مخاطبان این همراهی را با یک موضوع تکراری خواهند داشت؟ شاید انتخاب آن مقطع برای سینما قابلپذیرش باشد اما پخش آن در تلویزیون بدون اشاره به تاثیرات وی پس از جنگ، روایت مخدوش یا دستکم ناقصی است.
خودزنی شبکه یک
یکی دیگر از موارد حاشیهای این سریال که ضربه بدی را به آن وارد کرد زمان نامناسب پخش و تبلیغات اندک و بد تلویزیون بود. تلویزیونی که برای یک مستند سیاسی یا حتی یک مسابقه ورزشی، تبلیغات گسترده دارد به طرز عجیبی، تبلیغ خاصی برای «خط مقدم» نکرد و اصطلاحا پشت این کار نایستاد. درست است که سریال چهار قسمتی و نسبتا کمخرج بود اما سریالهای پرهزینه و ضعیف در سالهای اخیر کم ندیدیم که با انبوهی از تبلیغات هم نتوانستند گلیم خود را از آب بیرون بکشند. حالا و در چنین شرایطی، تلویزیون و شبکه یک سیما ترجیح داد که خودش هم ضربه دیگری به سریالش بزند و آن را از جلوی چشم مخاطبان دور کند. بحرانی به این مساله هم واکنش نشان داده و گفته که تغییرات زمانبندی ما را محدود کرد و فرصت تبلیغ بیشتری نداد و ادامه داد: «بهتر بود که از قبل میتوانستیم بیشتر روی این کار اطلاعرسانی کنیم. البته این قبیل کارها مخاطبان خویش را پیدا کرده و خواهد کرد.»
فارغ از اینکه صحبتهای بحرانی کاملا درست است اما این «مخاطبان خویش» هم از آن دست عباراتی است که میتواند به نابودی ژانرها و سریالها و بالاتر از آن بودجههای هنگفت بینجامد. سازمان صداوسیما یا سینمای ایران از نظر مالی و لجستیکی به درجهای رسیده که میتواند آثاری برای صرفا «مخاطبان خویش» بسازد؟ آیا این نگاه با نگاهی که میخواهد شهید تهرانیمقدم را بهعنوان یک قهرمان ملی و الگو برای همه مردم ایران عرضه کند تناقض ندارد؟ مگر میشود سراغ شخصیتهای محبوب و ملی رفت و هدف از ساخت این آثار را «مخاطبان خویش» عنوان کرد؟ وظیفه فیلمساز آشنایی نسلهای تازه با چهرهها و قهرمانهای معاصر نیست؟ اینها سوالاتی است که هنوز هم برای پاسخگوییاش دیر نشده و با توجه به شناختی که از شهریار بحرانی وجود دارد منتظر جوابهایش خواهیم ماند. اما سوال اصلی از مدیران شبکه یک این است که چرا برای افزایش حتی یک مخاطب و مهمتر از آن شناساندن شهید تهرانیمقدم، کوچکترین تلاشی نکردند؟ اگر سریال خط مقدم، آنقدر ضعیف بوده که نباید از تلویزیون پخش میشده چرا تن به پخش آن دادهاند؟ اگر کمترین استانداردها را داشته و از تعداد قابل توجهی از سریالهای پخش شده بهتر بوده، چرا از آن حمایت لازم و اولیه نشده است؟ احتمالا میزان حمایت از سریالها به میزان حضور سلبریتیها در سریال و تعداد قسمتها مرتبط بوده و خط مقدم به همین دلیل از این حمایت محروم شده است. اگر هم که سریال قابل دفاعی نبوده که نباید آن را پخش میکردند. در هر دو صورت عملکرد مدیران شبکه یک در قبال این سریال مطلوب و موجه نبود. این چندمین سریالی است که با هدف معرفی و شناسایی قهرمانهای ایرانی معاصر پس از انقلاب ساخته میشوند و عاقبت بهخیر نمیشوند. دستکم گرفتن موضوع، نگاه باری به هر جهت و گاه سیاستزده، نگاه آماری مدیران به چنین آثاری و همچنین عدم اختصاص بودجه مناسب برای اینگونه آثار ازجمله عواملی است که باعث کاهش کیفیت و مخاطبان آنها شده است و تا زمانی که این عوامل حل نشوند باز هم شاهد ساخت چنین سریالهای ضعیفی خواهیم بود.