یک‌شنبه 4 آذر 1403

«چکال هارون»؛ از تشرف به تشیع تا تلاش هفت ساله برای ترجمه قرآن

وب‌گاه خبر آنلاین مشاهده در مرجع
«چکال هارون»؛ از تشرف به تشیع تا تلاش هفت ساله برای ترجمه قرآن

مبلغ نوشت: چکال هارون، مترجم قرآن به زبان رواندایی است که پس از تلاشی هفت ساله کلام الله مجید را ترجمه کرد تا متکلمان زبان رواندایی در کشور خود و دیگر مناطق آفریقا را با مضامین قرآن کریم آشنا کند.

«مبلغ» نوشت: رواندا که رسماً جمهوری رواندا نام دارد، یک کشور محصور در خشکی در دره «کافتی» بزرگ آفریقا در مرکز آفریقاست. این کشور اندکی پایین‌تر از استوا قرار دارد و با اوگاندا، تانزانیا، بوروندی و جمهوری دموکراتیک کنگو مرز مشترک دارد.

قرآن کریم در سال 1396 از سوی «چکال هارون» به زبان رواندایی ترجمه شد، وی که این ترجمه را با همکاری مؤسسه فرهنگی ترجمان وحی منتشر کرد، تاریخچه زندگی، تحصیلات و فعالیت‌های تبلیغی و فرهنگی خود و در نهایت نحوه آشنایی با مؤسسه ترجمان وحی و نگارش ترجمه قرآنش را روایت کرده که بدین شرح است:

در سال 1969 در منطقه غتاراما (گیتاراما) در جمهوری رواندا به دنیا آمده‌ام. وقتی به چهار سالگی رسیدم در جلسه قرائت قرآن شرکت کردم و در شش سالگی در مدرسه نظامیه در شهر غتاراما به تحصیل پرداختم. در سال 1979 در پایتخت رواندا یک مرکز اسلامی مشترک از سوی دولت لیبی و امارات متحده عربی تاسیس شد و من مدرسه نظامیه را ترک کردم و به آن مدرسه پیوستم. اساتید ما در آن زمان از لیبی و سودان بودند و آنها درس‌ها را به زبان فرانسه و به کمک اشاره شرح می‌دادند، چون ما زبان عربی نمی‌دانستیم و آنها هم زبان محلی ما را نمی‌دانستند.

پس از گذشت یک سال از افتتاح آن مرکز اسلامی، بخشی برای حفظ قرآن کریم، اختصاص داده شد و من در میان شرکت‌کنندگان ثبت نام کردم. هر سال در 17 رمضان مسابقه‌ای برگزار می‌شد و ما با یکدیگر رقابت می‌کردیم. من خیلی سعی کردم همه قرآن را حفظ کنم ولی فقط موفق به حفظ نیمی از آن شدم چون درس‌های دیگری هم داشتم.

در سال 1983 در این مرکز بخشی برای تبلیغ و دعوت اسلامی افتتاح شد. بیشتر مبلغان از دانشجویان این مرکز بودند. آنها به سه گروه تقسیم‌بندی شدند و برای هر گروهی مدیری تعیین شد که وظیفه داشت هر هفته گزارش تهیه کند و در اختیار شیخ محمد لیبیایی که سرپرست گروه‌ها بود بگذارد. من در این برنامه با وجود آن‌که کم سن و سال بودم مدیریت این گروه را بر عهده داشتم.

در سال 1995 به آموزشگاه اسلامی در مرکز پیوستم و در سال 1997 در لیست کسانی قرار گرفتم که به دانشکده «الدعوه الاسلامیه: تبلیغ اسلامی» در لیبی اعزام می‌شدند و من آماده اعزام بودم که مشکل بزرگی میان من و استاد عقاید، شیخ ابراهیم پیش آمد و آن وقتی بود که من سؤالاتی مطرح کردم و این سبب برآشفتگی معلمان شد و مرا به بدعت‌گذاری و خروج از مذهب سلف صالح متهم کردند و بعضی از اساتید، وجود من میان دانشجویان را تهدیدی برای عقیده سلف دانستند و از اعزام من جلوگیری کردند و من پس از آن برای پیوستن به مدارس اسلامی کشور کنیا به این کشور سفر کردم.

پس از چند سالی که در آنجا بودم جنجالی به پا شد که عالمی از علمای کنیا به نام شیخ عبدالله ناصر تبلیغ تشیع می‌کند و من از سوی مدرسه‌ای که بودم مأموریت یافتم که نزد او بروم و از او علت پیوستنش به مذهب شیعه که در آن زمان آن را خروج از دین می‌دانستیم، بپرسم. پاسخ‌های شیخ بسیار منطقی بود به گونه‌ای که مرا متأثر کرد و من بعدها به طور خصوصی پیش او می‌رفتم تا مرا به مذهب اهل بیت (ع) راهنمایی کند.

این شیخ حلقه اتصال من با یک عالم پاکستانی به نام شیخ محمد اسحاق نجفی شد و میان من و شیخ محمد اسحاق مناظراتی صورت گرفت من دیدم که او بیش از اساتید من با مذهب سلف آشنایی دارد من از اطلاعات او درباره مذهب اسلامی شگفت‌زده شدم تا بالاخره مذهب تشیع را اختیار کردم و شیخ از من خواست که به حوزه علمیه‌ای که تحت اشراف او در «ناکور» بود، بپیوندم.

یک سال و نیم در این حوزه تحصیل کردم و به تبلیغ رفتم و چون در رواندا جنگ داخلی شدیدی بود، به تانزانیا عزیمت کردم و در آنجا با یک شیخ ایرانی به نام حسن مهاجر آشنا شدم و او مرا به تدریس و تبلیغ در آنجا واداشت.

در آنجا سهم تبلیغ تشیع در رواندا به عهده من گذاشته شد و من نخستین کسی بودم که در آنجا مشعل تشیع را روشن کردم و همزمان با تدریسم در حوزه علمیه‌ای که تابع دارالهدی در دارالسلام تانزانیا بود، نماینده‌ای از سوی سازمان تبلیغات اسلامی جمهوری اسلامی ایران به آفریقا آمد و به کمک او و شیخ حسن مهاجر آماده تبلیغ شدم و تانزانیا را به مقصد رواندا ترک کردم و پس از سه ماه که در رواندا تبلیغ می‌کردم، شیخ حسن مهاجر به دیدن من آمد و ملاحظه کرد که صد نفر در کنار من شیعه شده‌اند و نظر به اهمیت موضوع، شیخ حوزه علمیه‌ای در رواندا تأسیس کرد که مرکز تبلیغ شیعه در این کشور شود.

در جنگ داخلی رواندا که حدود یک میلیون نفر کشته شدند، مردم نه تنها اعتماد خود به دولت را از دست دادند، بلکه حتی در دین خود هم به تردید افتادند و در این کشور که اغلب مردم مسیحی کاتولیک بودند، رو به اسلام آوردند و این در حالی بود که مذهب کاتولیک بیش از صد سال دین حاکم بر آنها بود و چون بیشتر کارگزاران مسیحیت در کشتار مردم دست داشتند، مردم به شدت از این دین متنفر شدند و به آغوش اسلام آمدند.

در این برهه از زمان مردم به شدت به اسلام گرویدند و بیداری اسلامی شدیدی به وجود آمد به طوری که مسلمانان علاقه زیادی به آگاهی از دینشان پیدا کردند و غیر مسلمانان هم دوست داشتند اسلام را بشناسند، این موضوع عوامل گوناگونی داشت که یکی از آنها دور بودن مسلمانان از کشتارهای وحشیانه مردم در سال 1994 در رواندا بود.

به همین دلیل مردم رواندا نیاز شدیدی به ترجمه کتاب‌های اسلامی به زبان خودشان پیدا کردند. کسانی که به زبان رواندایی حرف می‌زنند و یا آن را می‌فهمند جمعیت بسیاری هستند و علاوه بر خود رواندایی‌ها بسیاری از ساکنان «کیفوی شمالی و جنوبی» در جمهوری کنگو، ساکنان جنوب غربی اوگاندا و غرب تانزانیا این زبان را می‌فهمند. تعداد کسانی که می‌توانند زبان رواندایی را بفهمند حدود چهل میلیون نفرند.

وقتی به اهمیت ترجمه کتاب‌های اسلامی به زبان رواندا واقف شدم، به ترجمه آنها پرداختم و خدا را شکر موفق شدم که تعدادی از آن کتاب‌ها را ترجمه کنم. برخی از آنها چاپ شده است، از جمله اصل الشیعه، تاریخ محمد (ص) و خلفا، احکام مربوط به دختران، شیعه و قرآن، شیعه و حدیث، شیعه و صحابه. و برخی هم چاپ نشده‌اند مانند المراجعات، العقیده الاسلامیه، اجوبه الاستفتائات رهبر معظم انقلاب، موسوعه الامام الصادق و المذاهب الاربعه در 6 جلد، مع الخطیب فی خطوط العریضه.

مسلمانان رواندا پس از آنکه معلومات اسلامی را یا به طور شفاهی و یا با خواندن کتاب‌هایی در زبان سواحیلی و زبان‌های دیگر به دست آوردند، بسیار خوشحال شدند که کتاب‌های اسلامی را به زبان خودشان مطالعه می‌کنند، البته این تنها برای افراد باسواد و آشنا به زبان‌های دیگر ممکن بود.

شایسته است مؤسساتی که ترجمه کتاب‌های اسلامی به زبان‌های دیگر را برعهده دارند، به ترجمه کتاب‌های اسلامی بیشتری به زبان رواندایی اقدام کنند.

سرانجام در سال 1389 هنگامی که در جامعه المصطفی (ص) العالمیه در ایران مشغول تحصیل بودم با مؤسسه فرهنگی ترجمان وحی آشنا شدم و با همکاری این مؤسسه ترجمه قرآن را شروع کردم و پس از 7 سال تلاش موفق شدم این ترجمه را به انجام برسانم که از سوی مؤسسه ترجمان وحی و به همت «امیر ابراهیم» ویراستاری شد و در سال 1396 به چاپ رسید.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1803246
«چکال هارون»؛ از تشرف به تشیع تا تلاش هفت ساله برای ترجمه قرآن 2