شنبه 3 آذر 1403

چک کردن گوشی فرزند و همسر، بدترین کار است / باید اجازه اشتباه و توبه به افراد بدهیم

وب‌گاه خبر آنلاین مشاهده در مرجع
چک کردن گوشی فرزند و همسر، بدترین کار است / باید اجازه اشتباه و توبه به افراد بدهیم

مبلغ نوشت: دکتر محمدحسین شاه‌آبادی میگوید چک‌کردن گوشی بچه‌و همسر یکی از بدترین کارها در امر تربیت است و آن اتفاقی که باید می‌افتاد، این بود که من توانایی نه‌گفتن به خودم را به‌دست آورم که ما به آن مبارزه با نفس و گناه‌نکردن می‌گوییم و اگر چنین اتفاقی نیفتاد و من نتوانستم به خودم نه بگویم، پشیمان شوم و جبران کنم که ما به آن توبه‌کردن و برگشت می‌گوییم.

به گزارش «مبلغ»- دکتر محمدحسین شاه‌آبادی، کارشناس امور خانواده در گفت وگویی بیان داشت:

به‌نظر شما آسیب‌های جبران‌ناپذیر فضای مجازی برای نوجوانان چیست؟

پاسخ: بیان چنین مسئله‌ای ساده نیست. ما وقتی در محیط و فضای آموزشی قرار می‌گیریم، ممکن است این مهم‌ترین آسیب را به‌گونه دیگری نام ببریم؛ اما شاید بتوان گفت ظاهری‌ترین و عمومی‌ترین و راحت‌ترین بیانی که از آسیب‌های فضای مجازی معمولاً بیان می‌شود، تأثیر هویتی است که دارد. لذا می‌گوییم بازتعریفی که فضای مجازی از هویت می‌کند یا اختلالی که در هویت نوجوان ایجاد می‌کند، آسیبی بسیار جدی است و شاید مهم‌ترین آسیب در این بخش باشد؛ اما نکته‌ای را باید اینجا متذکر شد و آن هم این است که ما مدعیان تعلیم و تربیت در هر حالت و به هر طریقی که باشد، رسانه را اگرچه ممکن است موضوع اصلی مطالعات‌مان بدانیم، باز هم به‌عنوان درجه دو به آن نگاه می‌کنیم و در مقابل تعلیم و تربیت هیچ چیزی را در درجه یک نمی‌بینیم و تنها چیزی که درجه یک است، تعلیم و تربیت است و به هرحال رسانه ابزاری است که می‌تواند در اختیار تعلیم و تربیت یا خلاف جهت آن حرکت کند. لذا مسائل رسانه‌ای را با راهکارهای تربیتی جواب می‌دهیم. فردی می‌گوید که بچه من در رسانه با جنس مخالف ارتباط دارد و من به او می‌گویم که شما قبل از اینکه بگویید رسانه رابطه با جنس مخالف را ایجاد کرده و ما در اینجا باید چه کار کنیم، بحث رسانه و فضای مجازی را کنار بگذارید و حال دوباره این سؤال را بپرسید که بچه من با جنس مخالف ارتباط گرفته و من در اینجا باید چه کار کنم؟ یا ممکن است با جنس مخالف ارتباط بگیرد و من باید در اینجا چه کار کنم؟ شما باید موضوع را این‌گونه مطرح کنید. چرا ما باید این‌قدر راحت میان این‌ها تفکیک قائل شویم و بگوییم قبلاً اگر فضای مجازی نبود، بچه‌ها با جنس مخالف ارتباط نمی‌گرفتند و این فضا برای آن‌ها بدآموزی داشت. الان که فضای مجازی آمده، دیگر آزادانه با یکدیگر ارتباط دارند و چت می‌کنند و با هم بیرون می‌روند و بگوبخند دارند. به هر حال این امر در مسئله‌ای تربیتی ریشه داشته و شما باید در اینجا آن مسئله تربیتی را حل کنید. قبلاً شما مفهوم محرم و نامحرمی را خیلی جدی می‌گرفتید و حال در فضای مجازی مفهوم محرم و نامحرمی آسیب دیده و ما هم قبول داریم؛ اما شما می‌توانستید این مسئله را در فضای تربیتی خوب تعریف کنید و خوب جا بیندازید. حال این آدم اگر می‌خواهد گناه کند، می‌تواند این کار را انجام دهد اما بداند که دارد گناه می‌کند. لذا ما همیشه فضای مجازی و رسانه را در این درجه می‌بینیم.

نکته مهم دیگر اینکه مصرف در موضوعات آموزش‌های سواد رسانه‌ای جایگاهی دارد و قدرت آن هم محدود است؛ چه بگوییم رژیم مصرف چه آداب مصرف. من نمی‌توانم عشقی را که پسری به دختری پیدا کرده و شب‌ها خواب او را می‌بیند و روزها برای وصال به او آرزوها می‌کند و از خواب و خوراک و درس افتاده با این بحث اصلاح کنم که باید مصرف این نوجوان را کاهش دهیم یا اصلاح کنیم تا این عشق و میل و شهوتی که این فرد به آن دختر دارد، از بین برود. مصرف قدرتی دارد و ما در دهه 80 با محدودکردن ماهواره جلوی یک‌سری از آسیب‌ها را گرفتیم. حال اینکه کارمان درست یا غلط بود، بحث دیگری است؛ اما هرم و اندازه مصرف تغییر کرد. حال ممکن است در فضای مجازی هم این کار را انجام بدهیم یا انجام ندهیم که ممکن است در قالب فیلترینگ و سخت‌گیری خانواده و مدرسه و محدودکردن تجهیزات بروز کند. اما این کار اندازه‌ای دارد و ما نباید از این امر توقع معجزه داشته باشیم و با وجود فیلترشکن‌ها و اینترنت پرسرعت و با داشتن تلفن همراه چگونه می‌توانیم بچه‌ها را به‌گونه‌ای محدود کنیم که با جنس مخالف ارتباط نگیرند؟ طبیعتاً برای این کار خود خانواده‌ها باید اقداماتی انجام دهند و مثلاً فیلترشکن‌ها را محدود کنند و اینترنت پرسرعت همیشه در دسترس نباشد و نباید تلفن همراه را زیاد در دسترس بچه خود قرار دهند. حال شما ممکن است بگویید نمی‌شود، باید این‌ها را در اختیار او قرار دهم. من نیز در اینجا پاسخ می‌دهم پس شما از آن میزان محدودیتی هم که در اختیارتان بوده، فاصله گرفتید و می‌گویید من نمی‌توانم خودم را به این محدودیت‌ها مقید کنم. بنابراین مصرف شما هم خیلی در اختیار خودتان نیست و ما در اینجا باز نمی‌توانیم معجزه کنیم. مثل اینکه در عراق ماهواره آزاد بود و اما در ایران ممنوع؛ مثل دهه 80 که عراق ماهواره داشت و ایران نداشت و مثلاً خانواده‌های عراقی از ما می‌پرسند که بچه‌های ما می‌نشینند و فیلم‌های مستهجن نگاه می‌کنند. ما چه می‌توانیم به آن‌ها بگوییم؟ غیر از اینکه بگوییم ما برای شما دعا می‌کنیم که بچه‌های شما فیلم مستهجن نبینند؟ شما وقتی ماهواره را در خانه خودتان آوردید و همه‌چیز را پذیرفتید، باید در اینجا محدودیت‌هایی قرار می‌دادید. حال می‌توان این مسئله را به‌صورت جزئی بیان کرد که در بحث مصرف، چگونه باید آن را انجام داد.

با توجه به نکات و مسائلی که بیان کردید، حالت مطلوب مصرف و استفاده از فضای مجازی و کنترل آن در خانواده از لحاظ کمی و کیفی باید چگونه باشد؟ لطفاً چند شاخص اصلی را بیان کنید.

پاسخ: وقتی از مصرف صحبت می‌شود، یعنی اینکه چه میزانی و با چه وسیله‌ای و در چه محدودیت و عرصه‌ای این کار انجام می‌شود. به عبارت دیگر در آداب مصرف می‌پرسیم چه کسی، چه چیزی را در کجا و چگونه و در چه زمینه‌ای مصرف می‌کند؟ این‌ها را باید پاسخ دهیم تا مثلاً این مصرف در آخر شب نباشد و در طول روز باشد، در محیط خلوت خودش نباشد و اینترنت گوشی به چه صورت باشد و می‌توانیم برای این امور چهارچوب قرار دهیم و مهم‌ترین حرفی هم که می‌زنیم این است که خانواده باید چهارچوب و ساختار داشته باشد. خانواده آشفته و بی‌نظم و خانواده‌ای که خودش دچار ساختارشکنی است، نمی‌تواند برای فرزند خود ساختار ایجاد کند. اما در اینجا سؤال دیگری می‌پرسیم که مخاطب شما در چه سن و جنسیتی است؟ تقسیم‌بندی‌های سنی در ارزش‌گذاری‌های دینی چگونه است؟ من می‌توانم این بچه پنج ساله خودم را به استفاده از گوشی همراه بدون اینترنت محدود کنم؛ اما شاید نتوانم بچه ده‌ساله‌ام را این‌طور محدود کنم. یا اگر بچه ده‌ساله‌ام را هم بتوانم محدود کنم، بچه 15ساله خود را نمی‌توانم محدود کنم. این‌ها با هم فرق دارند و مهم است که خانواده‌ها اقتضائات سنی هر مقطع را بدانند و متوجه باشند که الان باید به این بچه احترام بگذارند یا به او دستور دهند. پس باید آداب مصرف را خوب بفهمند و همچنین باید ساختارها و نسبت‌های تربیت را در گروه‌های سنی و جنسیتی مختلف متوجه باشند. بعد از اینکه این امور اتفاق افتاد، وارد موضوع می‌شویم و می‌گوییم شما باید ببینید در این موضوع چگونه و با چه مدلی می‌توانید رفتار کنید؟ می‌گوییم شما اینجا می‌توانید ده‌ها مدل به‌کار ببرید که تقسیم می‌شود؛ یا خروجی آن درونی است یا بیرونی؛ یعنی شما نگران بودید که فرزندتان با جنس مخالف ارتباط بگیرد و گوشی تلفن را از او می‌گیرید؛ اما به محض اینکه بعد از مدتی گوشی را برمی‌گردانید و مثلاً اینستاگرام برای او آزاد می‌شود، دوباره آن مسائل شروع می‌شود. خانواده می‌تواند در این میان کارهایی به شکل بیرونی و درونی انجام دهد. آنجایی که درونی شود، ارزشمند است و انصافاً از خانواده انتظار می‌رود که کارهای درونی انجام دهد. از مدرسه و جامعه انتظار زیادی نمی‌رود و لذا می‌گوییم باید با آن آداب مصرف و ساختارهای تربیتی به خروجی درونی برسید و به خروجی درونی‌رسیدن به این معناست که کاری کنید که اگر این بچه بتواند وارد سایت مستهجن هم بشود، این کار را نکند. یا اگر بتواند با جنس مخالف ارتباط بگیرد، این کار را انجام ندهد؛ مثلاً بعضی از بچه‌ها به این شکل هستند که در خانواده خودشان سربه‌زیر و بچه‌مثبت هستند؛ اما در فضای مجازی به شکل دیگری رفتار می‌کنند و وجوه منفی از خود نشان می‌دهند و می‌توان گفت که ما درحال تجربه نفاق اجتماعی هستیم. این امر حاصل آن درونی‌نشدن است. آن بچه متوجه شده که جلوی پدر و مادرش نمی‌تواند بعضی از کارها را انجام دهد و در مدرسه و جامعه هم نمی‌تواند بعضی از کارها را انجام دهد؛ اما اگر فرصت و توانایی آن را به‌دست آورد، حتماً این کارها را انجام می‌دهد؛ مگر اینکه تا اندازه‌ای برای این امور، محدودیت‌هایی قائل شود. حال روش‌های این درونی و بیرونی‌کردن، خود بحثی مفصل و طولانی دارد که در اینجا مجالی برای صحبت از آن نیست.

از بین ویژگی‌های مطلوب استفاده از فضای مجازی درباره نوجوانان، کدام‌یک از حالات مطلوب در خانواده، بیشتر مغفول واقع شده است؟

پاسخ: روش‌های بیرونی که بسیار نادیده گرفته شده است. مثلاً تنبیهات و تشویق‌ها بیرونی هستند، به این صورت که برای مثال اگر شما فلان کار را انجام دهید، تنبیه می‌شوید. ما تنبیه‌ها و تشویق‌های زیادی داریم و زیاد هم از آن‌ها استفاده می‌کنیم و هرچه این‌ها کمتر باشند، ارزشمندترند.

استفاده از ساختار و چهارچوب خوب است و بعضی از خانواده‌ها آن را دارند؛ اما بعضی دیگر آن را ندارند. لذا می‌توانیم این بخش را هم تقویت کنیم. خانواده‌ها باید بعضی چیزها را برای خودشان مشخص کنند؛ همان طور که برای وعده شام یک ساعت خاصی در خانه دارند. ممکن است بعضی خانواده‌ها بگویند ما ساعت خاصی برای این کار نداریم، غذا هست و هرکس خواست می‌خورد و هرکسی هم که نخواست، نمی‌خورد. این به دلیل نداشتن ساختار است و ضعف و ایراد محسوب می‌شود. به همین صورت هم پدر و مادر ساعت خاصی را برای خواب درنظر دارند؛ اما ممکن است بچه‌ها بگویند ما تا ساعت دو بامداد بیداریم. مثلاً من در بعضی از مشاوره‌ها می‌بینم که خواهر و برادر می‌گویند که پدر و مادر ما که خواب هستند، ما از ساعت دوازده تا دو در اتاق بازی می‌کنیم یا اینکه هرکدام با تلفن همراه خود در اینترنت سرگرم هستیم. از ساعت دوازده تا دو صبح در تلفن همراه مشغول‌بودن خیلی متفاوت است با اینکه از ساعت هشت تا ده شب به این کار پرداخته شود. بنابراین ساختاردادن در اینجا خیلی مؤثر است و به‌نظرم بخشی است که خانواده‌ها می‌توانند به آن توجه کنند؛ اما کم‌رنگ است. مهم‌تر از آن، این است که این دایره دائماً تنگ‌تر شود تا برسد به آنجایی که فرد آماده شود برای اینکه توانایی نه‌گفتن را در خود ایجاد کند. این نه‌گفتن به آن شکل که مثلاً در خیابان فردی به او سیگار تعارف کند و او قبول نکند، خیلی مزیتی نیست؛ بلکه مسئله اصلی توانایی نه‌گفتن به خود است؛ یعنی آنجایی که من بتوانم گناهی را انجام دهم؛ ولی آن را انجام ندهم. این اتفاقی است که خانواده‌ها باید برای آن برنامه‌ریزی کنند؛ اما اصلاً کسی چنین برنامه‌ای ندارد و تنها راهش همین است. شما تا پنج‌سالگی بچه را محدود کردید و تا ده‌سالگی هم این کار را ادامه می‌دهید؛ اما در پانزده‌سالگی می‌خواهید چه کار کنید؟ در هیجده‌سالگی و بیست‌سالگی چه؟ دانشجوی دختر در دهه 80 به شهر دیگری فرستاده می‌شود تا درس بخواند. پدر و مادر هم خیلی خوشحال بودند که بچه را برای درس‌خواندن فرستاده‌اند. بعد در عمل می‌بینند که این دانشجو پاکی و طهارت خودش را از دست داده است. حال فرض کنید برای جلوگیری از این اتفاق، او را به شهر دیگری نفرستادید و جلوی چشم خودتان است و او را با گوشی تنها گذاشته‌اید. می‌خواهید چه کار کنید؟ دائماً گوشی او را چک کنید؟ یکی از بدترین کارهایی که خانواده‌ها در امر تربیتی انجام می‌دهند، چک‌کردن گوشی بچه‌های خود و همسر خود است و با این کار ممکن است به زندگی خود آتش بزنند و واقعاً روش بی‌فایده‌ای است. آن اتفاقی که باید می‌افتاد، این بود که من توانایی نه‌گفتن به خودم را به‌دست آورم که ما به آن مبارزه با نفس و گناه‌نکردن می‌گوییم و اگر چنین اتفاقی نیفتاد و من نتوانستم به خودم نه بگویم، پشیمان شوم و جبران کنم که ما به آن توبه‌کردن و برگشت می‌گوییم. اگر بتوانیم این را ایجاد کنیم، خیالم راحت است و می‌گویم اگر می‌خواهید بچه من را به آمریکا هم ببرید، مانعی ندارد. از آن طرف هم نمی‌گویم اگر هم آنجا رفت، هیچ گناهی نمی‌کند؛ بلکه اگر رفت و گناه هم کرد، برمی‌گردد. به‌خاطر اینکه این اتفاق افتاده است. البته اگر این اتفاق بخواهد به‌معنای واقعی خود بیفتد، عشق و محبت درونی هم لازم دارد؛ یعنی من نمی‌توانم صرفاً بگویم که چون این کار گناه است، انجام نمی‌دهم؛ بلکه چون این کار گناه است و من به مرحله بالاتری علاقه دارم و عشق و محبتی در این میان وجود دارد، انجام نمی‌دهم. یا اگر هم بخواهم انجام دهم، عشق و محبتی وجود دارد که باعث می‌شود من پشیمان شوم و اگر نباشد، پشیمان هم نمی‌شوم. این‌ها چند مفهوم درهم‌تنیده هستند که دو، سه مورد آخری را که عرض کردم، نقاطی است که خانواده باید به‌صورت جدی‌تر روی آن‌ها وقت بگذارند. اما در موارد دیگر محیط‌هایی همچون مسجد و مدرسه می‌توانند بر آن اثرگذار باشند.

چگونه می‌توانیم با توجه به ویژگی‌های خاص نسل جدید که شاید نوعی روحیه سرکشی در آنان وجود داشته باشد، والدین را برای مدیریت موفق مصرف فضای مجازی در مقابل فرزندان خود توانمند کنیم و چه راهکارهایی برای والدین در این زمینه وجود دارد؟

پاسخ: این روحیه سرکشی و لج‌بازی نوجوان، بیشتر از اینکه ناظر به دهه‌های شمسی باشد که آن‌ها را با نام فلان نسل بخوانیم، به دهه‌ها یا به سنوات سنی خود مخاطب برمی‌گردد. واقعاً این‌گونه نیست که دهه هشتادی‌ها سرکش باشند و دهه شصتی‌ها این‌گونه نباشند. دهه هشتادی‌ها در حال حاضر سن نوجوانی خود را می‌گذرانند و دهه شصتی‌ها سن نوجوانی خود را گذرانده‌اند. منظور از این سن نوجوانی هم بین ده تا بیست سال است. الان دهه هشتادی‌ها دارند نوجوانی خود را می‌گذرانند یا اینکه کم‌کم دارند نوجوانی خود را به پایان می‌رسانند. حال این نوجوان با اقتضائات فضای مجازی مواجه شده است. نوجوان دهه هفتاد با اقتضائات ماهواره مواجه می‌شد که شما درِ ماهواره را بستید. وقتی که شما درِ آن را بستید، آن نوجوانی که با ماهواره هیچ ارتباطی نگرفته، ویژگی‌های او را هم ندارد. ولی آن نوجوانی که با ماهواره ارتباط گرفته، ویژگی‌های ماهواره‌ای دارد. آن موقع قدرت ما بیشتر بود و قدرت رسانه کمتر و در حال حاضر قدرت رسانه بیشتر شده و قدرت حکومت یا دولت کمتر. خانواده هم با همین مسئله مواجه است. خانواده هم آن موقع با نوجوان دهه هفتادی مواجه بود که دنیای آن دستگاه‌های محدود بازی‌های کامپیوتری مثل سگا و میکرو بود که می‌توانست قانونی برای فرزند خود بگذارد که هشت صبح بیدار شود و فقط دوساعت می‌تواند با آن بازی کند و به آن چهارچوب می‌داد؛ اما دیگر نمی‌تواند این چهارچوب را اعمال کند. لذا هرچه قدرت فرهنگ و حاکمیت کمتر شود، باید قدرت تربیت از طرف خانواده بیشتر شود. در دهه هفتاد خانواده‌هایی را داشتیم که در آن پدر و مادرها نماز نمی‌خواندند و بی‌دین و ایمان بودند؛ اما بچه خود را به مدارسی می‌فرستادند که تا حدی به آن‌ها دین و ایمان و نماز و روزه یاد می‌داد و فضای جامعه به اندازه‌ای بود که وقتی محرم می‌شد، همه سیاه‌پوش می‌شدند و هیئت می‌رفتند؛ ولی الان بچه‌های همان افراد حتی اگر این ویژگی‌ها هم هنوز در فضای آن‌ها باشد، ویژگی‌های دیگری هستند که باعث می‌شود این اتفاق برای آن‌ها نیفتد. فضای فرهنگی تا این اندازه قدرت ندارد و مدرسه هم این قدرت را ندارد و لذا بار اصلی بر دوش والدین و تربیت‌کنندگان است و اول و آخر این مسئله به خود خانواده برمی‌گردد.

حال خانواده در این زمینه چه کار می‌تواند انجام دهد؟ ما معمولاً می‌گوییم که آن بخشی که به مشکل می‌خوریم، در همین دوازده، سیزده‌سالگی است که البته در پسران و دختران متفاوت‌تر است و در اوضاع مختلف هم با یکدیگر فرق می‌کنند؛ اما آماده‌سازی آن مربوط‌به سنین پایین‌تر است. مثلاً یکی از آن‌ها حرام و حلال است. آیا شما مفهوم حلال و حرام را به بچه‌ها گفته‌اید و آن‌ها درکی از این دو مفهوم دارند؟ البته که آن‌ها متوجه این قضیه نیستند و نمی‌دانند که به چه معناست و ما معتقدیم که روش تربیت دینی مبتنی‌بر عالم غیب و معاد و بهشت و جهنم است و دائماً این مسئله را روان‌شناسی کرده و گفته‌اند که نباید بهشت و جهنم را به بچه گفت و او می‌ترسد و بچه‌ها تخیل می‌کنند. حال بالأخره این بهشت و جهنم برای این بچه بالغ هست یا نیست؟ این فرد اگر الان بمیرد، با این گناه‌هایی که دارد، آیا این مسائل بر او اثر دارد یا نه؟ حرف ما این است که اگر کسی به قیامت و عالم غیب باور داشته باشد، زندگی حال حاضرش فرق می‌کند و برای همین نظام تربیتی دیگری می‌چینیم. اگر با این نظام تربیتی جلو رفتیم، پشیمان‌شدن و توبه‌کردن، جلوگیری از هوای نفس، رفتارهای عبادی، مدیریت‌کردن مصرف محصولات مختلف که یکی از آن‌ها هم فضای مجازی است، معنی‌دار است. حال اگر ما همه این موارد مثل عالم غیب و معاد را حذف کردیم و گفتیم بگذارید بچه شاد باشد و به این چیزها فکر نکند و هرکاری خواست، بکند فقط مراقب باشید بچه‌ها درگیر مسئله‌ای به نام خودارضایی نشوند و فضای مجازی بسیار به این مسئله کمک می‌کند. بعد شما بگویید که مراقب باشید که این خودارضایی به‌گونه‌ای نباشد که آینده بچه را به خطر بیندازد. بعد این فرد هم می‌رود و از دکتر می‌پرسد که معنی این حرف چیست و دکتر هم به او می‌گوید که یعنی مثلاً فلان مقدار از این کار را انجام بده و در اینجا نه معادی وجود دارد و نه تربیتی و نه مبارزه‌ای و دیگر این مبارزه به حداقل رسیده. مثل اینکه به شما گفتند مشروب نخور و شما می‌پرسید که مشروب تا چه اندازه باشد، ضرر دارد؟ خیلی وقت‌ها این مسئله آسیب جدی است. وقت‌هایی که سؤال ناگهانی درباره خودارضایی از مدعی تعلیم و تربیتی مثل بنده بپرسند، پاسخ می‌دهم که باید از بیخ‌وبن جلوی خودارضایی گرفته شود و مراقب آن باشیم. اما آن روان‌شناس ممکن است پاسخ دهد سعی کنید آن را محدود کنید و مراقب باشید که آسیب‌های دیگری به شما وارد نشود و دیگران نفهمند و... و به این ترتیب وقتی ساختارها تغییر پیدا کند، اثرات هم عوض می‌شود.

در مقام آسیب‌شناسی راهکارهای حل مسائل و مشکلات ناکامی والدین در مدیریت فضای مجازی و همچنین انحرافاتی که در فرزندان و به‌خصوص در نوجوانان به‌وجود آمده، چیست؟

پاسخ: راهکار اصلی در این زمینه این است که والدین جبران کنند. باب جبران هیچ وقت بسته نیست. اما باید حواس‌مان باشد که جبران در بهترین حالت این است که چیزی را که نوشتید، پاک می‌کنید و جای آن می‌ماند. بعضی وقت‌ها این نوشته خودکار است و پاک نمی‌شود. زیاد مشاهده می‌شود در والدین که مثلاً دختر آن‌ها در یازده‌سالگی در یک مهمانی بی‌حجاب ظاهر می‌شود و پدر و مادرش هم می‌گویند این هنوز بچه است و این حرف‌ها برای او زود است. وقتی این دختری که بعداً می‌خواهد مادر، همسر و شخصیت باهویتی در جامعه شود، از الان موقعیت و نسبتش با حجاب این است. حال شما در بیست‌سالگی او می‌گویید دختر من تا حالا با پنج تا پسر دوست بوده و فلان اتفاقاتی در این رابطه‌ها برایش افتاده و من باید الان چه کار کنم؟ پاسخ من این است که اولاً باید جبران کنید. البته این جبران‌کردن، این دختر را به دختر یازده‌ساله تبدیل نمی‌کند. بالأخره مسیری را تا اینجا طی کرده و اثر تربیت، اثر زمان‌بری است. اشتباهی که ما می‌کنیم، این است که خیلی وقت‌ها راه‌حل‌های ناگهانی و زودهنگام را تعمیم می‌دهیم. مثلاً دختر بدحجابی به اردوی راهیان نور رفته و در فضای شهدا که قرار گرفته، منقلب شده و تغییر کرده؛ اما مسئله این است که این راه‌حل اگرچه خوب است، قابل تعمیم نیست. ثانیاً برای خود این فرد ماندگار نیست. این دختر به دلایلی تا الان بی‌حجاب بوده و اگر بخواهد در حجاب ماندگار شود، به مقوم‌های دیگری هم نیاز دارد. لذا برای چنین والدینی که می‌گویند دختر من الان پانزده‌ساله است و حجاب ندارد و با انواع و اقسام پسرها مرتبط است و من باید در این زمینه چه کار کنم؟ پاسخ این است که چند ویژگی را باید از قبل در خود ایجاد می‌کردید؛ یعنی باید نوع محبت‌کردن خودتان را بررسی کنید که چگونه بوده و نوع دستوردادن و رفت و برگشت تعاملی با فرزند خود را باید بررسی کنید که چه اندازه می‌توانید آن را جبران کنید.

مسئله بعدی هم این است که این فرزند شما بچه آدمیزاد است و حرف می‌فهمد. ما مسئله‌ای که با این دهه هشتادی‌ها داشتیم، این بود که در مقطعی از سن خود بودند که نمی‌خواستند حرف بزنند. آن قشر معترض جامعه این‌گونه نبود که بگوید حرف من را بشنوید؛ بلکه می‌خواست بگوید من حرف می‌زنم و شما دیگر ساکت شوید و چقدر شما حرف زدید و ما شنیدیم. لذا وقتی شما وارد گفت‌وگو با او می‌شدید، نمی‌پذیرفت. حال آیا این نوجوان به این موقعیت رسیده یا نه؟ آیا می‌توانید درباره حجاب و فضای مجازی و جنس مخالف و گناه با او صحبت کنید یا نه؟ اگر نمی‌توانید، باید قدری به عقب برگردید و دوباره شروع کنید. ما می‌گوییم همیشه این کار شدنی است و هیچ وقت دیر نیست و ماهی را هروقت از آب بگیرید، تازه است؛ اما این تازگی هم شرایطی دارد و ما هم با اصول تربیتی به شما کمک می‌کنیم و این اصول تربیتی را درباره استفاده از رسانه و دیگر موارد و مسائل نوجوانی فرزندتان به‌کار ببرید تا اتفاقات دیگری بیفتد. مثلاً من خودم تجربه‌ای داشتم که دختر خانم نوجوانی بود که با پدر و مادرش خیلی مشکل داشت و مسیری را طراحی کردیم و گفتیم که با این دست‌فرمان، حجاب این دختر خانم و ازدواج‌کردنش این‌گونه می‌شود. خلاصه به این ترتیب مسیری را طراحی کردیم و این دختر خانم داشت این مسیر را به‌خوبی طی می‌کرد تا اینکه پدر و مادر یک‌دفعه گفتند برویم کربلا و این دختر خانم تحت‌تأثیر این سفر همه‌چیزش تغییر کرده بود و از نظر حجاب و دانشگاه‌رفتن و ازدواجش متحول شده بود. این امر به این معنا نیست که یک‌دفعه همه‌چیز برگشته؛ بلکه به این معنا بوده که اصولی پابرجا بوده و برمبنای این اصول به این مسیر و نتیجه رسیده‌اند.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1819333