جمعه 9 آذر 1403

چگونه هرچیزی جز پزشکی مدرن تبدیل شد به درمان طبیعی؟

وب‌گاه فرارو مشاهده در مرجع
چگونه هرچیزی جز پزشکی مدرن تبدیل شد به درمان طبیعی؟

«درمان طبیعی» حدی برای مداخلات تعیین نمی‌کند، آن هم مداخلاتی که بر اساس معیار‌های نظام‌مند انتخاب شده‌اند. این درمان اساسا از دل نیاز‌های اولیه انسان پدید آمده است. درمان طبیعی هرآنچه رنج را از میان می‌برد گرد هم می‌آورد تا به آن‌ها که رنجی را از سر می‌گذرانند کمک کند به درد‌هایی بپردازند که بیرون از حوزه زیستی قرار دارند.

آلن لوینوویتز در ایان نوشت: آنچه در ادامه می‌آید فهرستی از «درمان‌های طبیعی» است که علاقه‌مندان به درمان‌های طبیعی معاصر، به‌ویژه آن‌ها که علاقه جدی‌تری به این امور دارند، با آن آشنایند. این فهرست را کریستینا کوئومو در آوریل 2020 تنظیم کرد و به پروتکل مقابله با کووید19 تبدیل نمود. او، که بنیان‌گذار مجله پیوریست است، این فهرست را پس از ابتلای خودش و همسرش به این بیماری تهیه کرد (همسرش، کریس کوئومو، گوینده اخبار شبکه سی. ان. ان و برادر فرماندار نیویورک اندرو کوئوموست):

  • تنفس دیافراگمی
  • مدیتیشین پرانایاما
  • شربت پاک سازی کبد: یک حبه سیر خام، یک عدد پرتقال، یک عدد لیمو‌ترش، یک قاشق غذا‌خوری فلفل قرمز، یک قاشق روغن زیتون، زنجبیل تازه و یک تکه چوب تازه زردچوبه
  • زینک
  • آلکا سی1، سه هزار میلی‌گرم در روز
  • ویتامین ی
  • ویتامین سی
  • پودر گلوتاتیون
  • کوئرستین2
  • دو گیاه دارویی زردینه و مگنولیا
  • ویراسید3
  • قطره ویتامینه: منیزیم، استیل‌سیستئین، ویتامین سی به همراه لیزین، ب‌کمپلکس، اسید فولیک، زینک، سلنیوم، گلوتاتیون و کافئین
  • آب و حمام‌کردن با شوینده‌های شیمیایی
  • استفاده از دستگاه شارژر بدن [که، با ارسال فرکانس‌های الکتریکی به بدن، اکسیژن خون را تأمین می‌کند].
  • استفاده از دستگاه میدان الکترومغناطیس نوسان‌دار که دستگاهی قابل‌حمل است.
  • غذا‌های آیورودایی4

بی‌تردید برای آن‌ها که اهل فن نیستند این فهرست پرتنوع محل بحث و نزاع است: مدیتیشین هندی در کنار «شارژر بدن»؟! آب‌میوه تازه برای پاک‌سازی درون بدن و پس از آن حمام با شوینده‌های شیمیایی برای پاک‌سازی پوست؟! نکته درخور توجه آن است که نویسنده، در جای‌جای بحث از این پروتکل، بر طبیعی‌بودن آن تأکید می‌کند.

سیر خام و تمرین‌های تنفسی کاملا طبیعی‌اند، اما دستگاه میدان الکترومغناطیس نوسان‌دار چه؟ ویتامین‌ها و مواد معدنی فراوری‌شده و تصفیه‌شده که به شکل پودر، قرص و قطره ارائه می‌شوند چطور؟ ویراسید چه؟ تعاریف متعددی از واژه «طبیعی» ارائه شده است، اما به‌سختی می‌توان پذیرفت تعریفی آن‌چنان جامع باشد که همه این فهرست را در خود جای دهد.

عجیب‌تر آنکه برخی هرچه «غیرغربی» است را «طبیعی» جلوه می‌دهند. واژه غیرغربی، خود، به برچسبی جامع تبدیل شده است که از طب هندی و چینی تا انواع رویکرد‌های طب بومی (از جمله ملت‌های اولیه و سنت‌های بومیان آمریکایی)، طب بقراطی (از یونان)، هومیوپاتی (که ابداع آلمانی‌هاست) و حتی طب مفصلی5 (که اواخر قرن 19 میلادی در آیووا شکل گرفت) را در بر می‌گیرد.

این رویکرد، که از شدت تنوع به آش‌شله‌قلمکار شبیه است و با جریان غالب درمانی سر ناسازگاری دارد، پدیده‌ای است جهانی و بهترین نمونه آن «طبیعی‌درمانی» 6 است.

طبیعی‌درمانی روش درمانی پرطرفداری است که برای اولین بار در اواخر قرن نوزدهم در آلمان ظهور کرد. طبیعی‌درمانی، همان‌طور که از نامش پیداست، با استناد به «طبیعی» بودن، مداخلات اساسا ناهمخوان را با یکدیگر ترکیب می‌کند. برای مثال، کلینیک طبیعی‌درمانی ایمانوئل مدیسین، واقع در تسهلندورف برلین، گزینه‌های متنوعی پیش روی بیماران قرار می‌دهد: مکمل‌های غذایی، تزریق دوز‌های بالای ویتامین سی، زالودرمانی، بادکش‌های خشک و‌تر و بسیاری از دارو‌های گیاهی که از آیورودا، طب سنتی چینی، آب‌درمانی سوئیسی و آیین‌های درمانی بومیان آمده‌اند.

«انرژی منفی» در هومیوپاتی، عدم تعادل «ین و یانگ» در طب چینی، چی7، چاکراها، در‌رفتگی مفاصل در طب مفصلی، طبایع و خلق‌و‌خو‌ها، «انرژی»‌ای که به تعبیر کوئومو با دستگاه شارژر بدن از نو تقویت می‌شود یا، اگر ترجیح می‌دهید، تنظیم انرژی بدن با کمک انرژی‌درمانگر، همه، شادمانه در کنار یکدیگر حضور دارند.

مهم نیست این روش‌های درمانی از نظام‌های متافیزیکی کاملا متفاوتی تبعیت می‌کنند و هر یک نظرات متفاوتی درباره علت بیماری ارائه می‌دهند. آنچه این روش‌ها را گرد هم می‌آورد همین به‌اصطلاح طبیعی‌بودن، تأثیرگذاربودن و ضدیتشان با جریان غالب و متداول درمانی است که به‌استهزا طب غربی نامیده می‌شود.

تا دو قرن پیش، در کنار هم قرار‌دادن این جمع نامتجانس دور از عقل می‌نمود. هر یک از این روش‌ها سبب‌شناسی خاص خود را درباره بیماری مطرح می‌کند و در فرهنگ‌های متفاوت، در بازه‌های زمانی متفاوت و در نظام‌های درمانی کاملا متفاوت ظهور کرده‌اند.

چی در طب چینی و ارتسویگونگسکرافت8 در هومیوپاتی، هر دو، به «انرژی» یا «نیروی حیاتی» ترجمه می‌شوند، اما این دو مفهوم همان‌قدر با یکدیگر قرابت دارند که نیروی اینرسی به نیروی جنگ ستارگان. درمان مبتنی بر چی مدت‌ها پیش از پذیرفته‌شدن نظریه میکروبی بیماری‌ها9 پایه‌گذاری شد؛ امروزه نیز هومیوپاتی میکروب را عامل بیماری نمی‌داند و بیشتر با رویکرد‌هایی هم‌داستان است که بر طبل مخالفت با نگاه میکروبی به بیماری می‌کوبند.

پژوهشگرانی که روش‌های درمانی اولیه را مطالعه میکنند معتقدند «طبیعی» نامیدن سنت‌های باستانی صرفا تلاشی برای درست جلوه‌دادن آن‌هاست، اما حرکت در این مسیر با زمانه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم تناسبی ندارد.

هم‌اکنون حلقه‌های درمان‌های طبیعی دو رویکرد را مرجع خود قرار می‌دهند: طب بقراطی یونان (400 سال پیش از میلاد مسیح) و اصول طب امپراتور زرد10 در چین (300 سال پیش از میلاد مسیح). تردیدی نیست که این دو روش در استفاده از طب طبیعی و رجوع به آن تحول عظیمی ایجاد کردند، اما مراد از واژه «طبیعی» در بافت‌هایی از این دست مردود‌دانستن علت‌های ماوراءالطبیعی در ابتلا به بیماری است.

در گذشته، طب طبیعی عللی، چون اجنه، ارواح، خدایان، روح درگذشتگان و نیز درمان‌های مبتنی بر این علل مانند جن‌گیری و دعاگیری را مردود تلقی می‌کرد. امروزه، مداخلات طبیعی را معمولا در تضاد با جراحی‌های غیرطبیعی و مواد دارویی می‌بینیم («ببر، سم بده و بسوزان» اصطلاحی است که پزشکان برای درمان سرطان استفاده می‌کنند که به جراحی، شیمی‌درمانی و پرتو‌درمانی اشاره دارد). حال آنکه چینی‌ها و یونانی‌های باستان طب طبیعی‌گیاهی را در تقابل با جراحی و مداخلات دارویی نمی‌دیدند. آن‌ها در علت‌یابی بیماری به دنبال توجیهات جادویی‌مذهبی نبودند و از همین رو جراحی و دارو را طبیعی می‌دانستند.

به بیان دیگر، تا همین اواخر، طبیعی در مقابل غیر‌طبیعی نبود، بلکه طبیعی و ماوراءالطبیعی در تقابل با یکدیگر قرار داشتند. این همان تقابلی است که در طبیعی‌گرایی علمی سکولار می‌بینیم و نیز در آنچه به‌اصطلاح جریان غالب طب غربی نامیده می‌شود. هر دو جریان برای ماوراءالطبیعه جایگاهی قائل نیستند، حال آنکه درمان طبیعی مدرن تنوعی از رویکرد‌های غیرمادی و معنوی را با آغوش باز می‌پذیرد و از آیین‌های شمنی تا نیایش‌های مذهبی را در دامان خود جای می‌دهد.

دالایلاما در ژانویه 2020 توصیه کرد برای پیشگیری از ابتلا به کووید19 به درگاه الهه تارا سرود‌های مذهبی دسته‌جمعی بخوانیم. تردیدی نیست که کریستینا کوئومو بیش از منتقدانش از این پیشنهاد استقبال می‌کند. در یک چرخش عجیب تاریخی، امر طبیعی که پیش از این فراماده را مردود میدانست، هم‌اکنون، به ماوراءالطبیعه روی خوش نشان می‌دهد.

آغوش‌گشودن به درمان فراطبیعی از آنجا آغاز شد که شک‌گرایی و مداقه و تحقیق را تنها برای مداخلات غیرطبیعی به کار بردیم؛ ادعا‌های غول‌های سود‌محور دارو‌سازی را کم‌ارزش شمردیم و کارآمدی و امنیت مکمل‌های طبیعی را پذیرفته‌شده، تردید‌ناپذیر و غیر‌قابل‌منازعه دانستیم.

لزومی ندارد به این نکته اشاره کنم که شرکت‌ها و مرشد‌های درمان طبیعی که بر طبل کارآمدی این دارو‌ها می‌کوبند، به‌راحتی و با کمترین زحمت، سالانه بیش از 100 میلیارد دلار درآمد دارند.

به این جمله بقراط توجه کنید که در تمامی آثار مکتوب درمان‌های طبیعی به چشم می‌خورد (برای مثال، شماره بهار مجله پیوریست را نگاه کنید): «بگذار غذا داروی تو باشد و دارو غذایت».

هلن کینگ، پژوهشگر برجسته آثار یونان و رم باستان، می‌گوید این عبارت نادرست است. با او که صحبت می‌کردم، معلوم بود کلافه است. شاکی بود که مرشد‌های درمانی به صحت متونی که عبارات بقراطی از آنجا آمده است اهمیت چندانی نمی‌دهند و صرفا تلاش می‌کنند این جمله را درست جلوه دهند.

وی می‌گوید «متنی که این عبارت از آنجا گرفته شده است به‌سختی قابل‌فهم است. این جمله صرفا می‌گوید غذا - دارو - دارو - غذا و کسی نمی‌داند ترجمه دقیق این عبارت چیست. پر‌واضح است که این عبارت نمی‌گوید بگذار غذا دارویت باشد و دارو غذایت».

تعجبی ندارد اگر با شنیدن طبیعی‌بودن طب سوزنی از کوره دربرویم و عصبانی شویم (احساسی که من تجربه کردم). «آخر چطور سوزن‌های استیل ضدزنگ نازک که در بدن انسان فرو می‌کنند طبیعی محسوب می‌شوند؟!». غالبا آدم‌ها از درمان طبیعی حمایت می‌کنند و به آن توجه می‌کنند، اما شنیدن خبر‌های دردناک ناکامی‌مان را به خشم بدل می‌کند: خبر مرگ‌های بی‌دلیل کودکان و خانواده‌هایی که هزینه‌های هنگفت و خانمان‌برانداز را صرف مناسکی کرده‌اند که جز امید‌های واهی ارمغان دیگری برایشان نداشته است.

نباید برای شارلاتان‌های درمان‌های طبیعی که مرگ کودکان را موجب شده‌اند دل سوزاند، همچنان‌که نباید دلمان برای کارخانه‌دارانی بسوزد که بی‌رحمانه مسکن‌های حاوی مواد مخدر را توزیع می‌کنند و زندگی افراد بی‌شماری را به نابودی می‌کشانند. اما صاحبان کارخانه‌های داروسازی شیطان مجسم نیستند؛ هواداران طب طبیعی نیز جماعتی فریب‌خورده نیستند.

دلم برای افرادی مانند کوئومو می‌سوزد که، در زمانه بحران، به درمان طبیعی روی می‌آورند. بااین‌حال، به‌جد باور دارم اگر «جریان غالب پزشکی» برخی ویژگی‌های درمان طبیعی - و درنتیجه، درمان فراطبیعی - را جدی بگیرد و افرادی که دل در گرو طب طبیعی دارند را ساده‌لوح و جاهل ننامد، کمک شایانی به خود خواهد کرد.

آرتور کلینمن، روان‌پزشک و انسان‌شناس آمریکایی، در کتاب خود، روایت‌های بیماری11 (1988)، می‌نویسد تجربه رنج دو پرسش اساسی را برای فرد مطرح می‌کند: چرا من؟ (پرسشی که از گیجی و دستپاچگی می‌آید) و چه می‌توان کرد؟ (پرسشی که به نظم و کنترل مربوط می‌شود). این پرسش‌ها، بیش از آنکه پرسش‌های زیستی باشند، مسائلی وجودی‌اند. آن‌که به بیماری مبتلاست ماشین درهم‌شکسته نیست.

زمانی‌که جسم آسیب می‌بیند، شما یا یکی از عزیزانتان هستید که در هم می‌شکنید و فرو می‌پاشید و نه فقط یک شیء. همین است که بیماران مبتلا به سرطان معمولا سرطان را نوعی خیانت جسم توصیف می‌کنند. علائم بیماری نشانگر فروپاشی یک ارتباط صمیمانه و یا ازهم‌گسیختن پیوند اعتماد است. این فروپاشی در بدن فرد دنیا را برای او به جهنم بدل می‌کند، دنیایی که تا پیش از این مکانی نسبتا امن و حتی در برخی لحظات خاص بهشت بود.

طب مدرن تعمدا از پاسخ به پرسش‌های وجودی سر باز می‌زند. تنها پاسخ صادقانه به پرسش چرا من؟ این است: نمی‌دانیم. بیماران حتی وقتی پاسخ روشن است، و برای مثال می‌دانیم که سیگار‌کشیدن علت سرطان ریه است، همچنان تعجب می‌کنند که چرا آن‌ها مبتلا شدند، حال آنکه بسیاری دیگر گزندی نمی‌بینند. اشاره به محیط و ژنتیک هم دردی دوا نمی‌کند، چون همچنان می‌توان پرسید چرا باید این ژن‌های شوم نصیب من شود و چرا باید در چنین محیط نکبتی قرار بگیرم.

پاسخ‌های طب مدرن به پرسش چه می‌توان کرد نیز غالبا قانع‌کننده نیستند. علت آن است که طب مدرن خود را به بیماری محدود می‌کند و نه به ازبین رفتن اعتماد. وقتی بیمارید، می‌خواهید دوباره سلامتتان را به دست آورید، اما این همه ماجرا نیست. احتیاج دارید احساس امنیت کنید، احساس کنید دنیا و بدنتان دیگر به شما خیانت نخواهند کرد و مطمئن شوید، برای پیشگیری از خیانت‌های بیشتر، همچنان تا اندازه‌ای عاملیت دارید.

دستان طب مدرن برای مواجهه با این لحظات حیاتی و حساس خالی است. طب مدرن چیزی برای عرضه ندارد تا توانمندتان کند. طب مدرن درباره جهانی سراسر هماهنگی و قدرت عاملیتمان در این جهان داستان‌سرایی نمی‌کند. بلکه برعکس؛ بیمار که می‌شویم، به دنیایی بیگانه پرتاب می‌شویم و از عاملیتمان محروم می‌مانیم.

به این صحنه‌ها توجه کنید: لامپ‌های فلورسنتی که نورشان چشم‌ها را آزار میدهد، فلزات درخشان، دیوار‌های سفید، فرم‌ها، سؤالات، آزمایش‌ها، منتظر‌ماندن‌هایی که نمی‌دانیم از پس آن چه به استقبالمان می‌آید، اطاعت‌کردن‌های بی‌پایان آن هم زمانی‌که دنیا، از پیش، هرگونه قدرت اعمال کنترل را از ما ربوده است.

باربارا ارنرایک در کتابش، علل طبیعی12 (2018)، این صحنه‌ها را «آیین‌های تحقیر» می‌نامد. پزشکان نسخه‌ها را با دست‌خط‌هایی می‌نویسند که به ناخوانا‌بودن معروف‌اند. این دست‌خط‌های ناخوانا سمبل این حقیقت‌اند که به شفافیت نیازی نیست.

شرکت‌های بی‌نام‌و‌نشان با روش‌هایی که بر ما پوشیده است دارو می‌سازند. دارو بر اساس اصولی کار می‌کند یا نمی‌کند، که بیشترمان درک روشنی از آن نداریم. حتی نام این دارو‌ها نیز به گوشمان بیگانه می‌آید: آبراکسان، تاکسوتر، زلودا، تیپولکس، جمزار. هر‌کدام را نیز تنها با پرداخت هزینه‌های هنگفت می‌توانیم تهیه کنیم.

در گذشته، آیین‌ها و روایت‌های جادویی‌مذهبی به نگرانی‌هایی پاسخ می‌دادند که ورای قلمرو علم پزشکی قرار داشتند. با کمرنگ‌شدن نفوذ و اقتدار مذهب، پاسخ‌دادن به دو پرسش چرا من و چه می‌توان کرد بیش از پیش دشوار شد. چراکه دیگر نمی‌توانستیم به این پرسش‌ها پاسخ‌های فرامادی یا حتی وجودی دهیم.

پارادایم طبیعی‌گرایی علمی که طب مدرن بر آن استوار است نیز نمی‌تواند این شکاف را پر کند. همین است که مردم خیانت وجودی بیماری را با روی‌آوردن به حوزه‌های دیگر پاسخ می‌دهند و اینجا همان‌جاست که طبیعت و طبیعی‌بودن پا به عرصه می‌گذارد.

می‌توان گفت «طبیعی»، در معنایی مهم، خلاصه این عبارت است: «بیرون از نظام غالب»؛ و در همین معناست که می‌توان تنوع گیج‌کننده مداخلاتی را درک کرد که در فهرست مجله پیوریست یافت می‌شود، مداخلاتی که بسیاری از آن‌ها تکنولوژیک هستند و ترکیبی نامتجانس از نظام‌های متافیزیکی.

«درمان طبیعی» حدی برای مداخلات تعیین نمی‌کند، آن هم مداخلاتی که بر اساس معیار‌های نظام‌مند انتخاب شده‌اند. این درمان اساسا از دل نیاز‌های اولیه انسان پدید آمده است. درمان طبیعی هرآنچه رنج را از میان می‌برد گرد هم می‌آورد تا به آن‌ها که رنجی را از سر می‌گذرانند کمک کند به درد‌هایی بپردازند که بیرون از حوزه زیستی قرار دارند.

در پاسخ به پرسش‌های کلایمن (چرا من؟ و چه می‌توان کرد؟) است که استفاده از دستگاه میدان الکترومغناطیس نوسان‌دار، ویتامین‌ها، حمام با شوینده‌های شیمیایی، انرژی‌درمانی و غذا‌های آیورودایی معنا می‌یابند. تمامی این موارد بر عاملیت بیمار صحه می‌گذارند. همه افراد نیز به آن‌ها دسترسی دارند.

افزون بر این، درک این روش‌ها به دانش عمیق زیست‌شناسی و شیمی نیاز ندارد. تمرینات تنفسی کمکمان می‌کند «جریان انرژی زندگی» را هدایت کنیم؛ سم‌زدایی بدن را از مواد خطرناک پاک می‌کند؛ ویتامین‌ها کمبود‌ها را جبران کرده و سیستم ایمنی بدن را تقویت می‌کنند. برخلاف شیمی‌درمانی و واکسن‌ها، این روش‌ها، مانند دعا‌خواندن، نه‌فقط یک بیماری خاص بلکه هر نوع رنج احتمالی را هدف قرار می‌دهند.

چه می‌توان کرد؟ کار‌های زیادی می‌توان انجام داد، و به نظر می‌رسد تمامی این کار‌ها در حوزه کنترلتان قرار دارند. می‌توانید با مواد غذایی‌ای که در آشپزخانه دارید و خریدن دستگاه شارژر انرژی از سایت ای‌بی بدنتان را یکپارچه، متعادل، پاک‌سازی و از نو احیا کنید. این کار نیز به بیمه یا نسخه پزشک نیاز ندارد.

«درمان طبیعی» از منظر متافیزیکی مجموعه‌ای منسجم نیست. با‌این‌حال، نمی‌توان برای واژه «طبیعی» و اساسا مفهوم طبیعی‌بودن جایگزینی ارائه کرد، چراکه این مفهوم در پاسخ به پرسش «چرا من؟» پاسخ وجودی قانع‌کننده‌ای در آستین دارد. بسیاری از نظام‌های طبی باستانی بدن انسان را جهان کوچکی می‌دانند که در دل جهان بزرگ‌تری قرار گرفته است، جهانی که خود از نظمی هماهنگ برخوردار است.

تعادل ین و یانگ، که سلامت انسان در گرو آن است، بازتابی است از تعادل طبیعی کیهانی که سلامت ملت‌ها و جهان طبیعی بدان وابسته است. رنج همواره نتیجه فاصله‌گرفتن از نظم طبیعی امور است. می‌توان از رنج پرهیز کرد و برای این کار باید خود را از نو با نظمی هماهنگ نمود که هم فیزیکی و هم متافیزیکی است. شاید دیگر نتوانیم گناه را علت بیماری بدانیم، اما فعالیت‌های غیرطبیعی که حکم گناه سکولارشده را دارند همچنان می‌توانند علت بیماری باشند.

ما دائما با آسیب‌هایی مواجه می‌شویم که فناوری بر جهان طبیعی تحمیل می‌کند و پر بیراه نیست اگر بگوییم بدن انسان مکانی برای این آسیب‌های غیر‌طبیعی است. تغییرات زمین‌شناسی، در چشم‌برهم‌زدنی، گونه‌های حیوانی را که میلیون‌ها سال همچنان در حال زاد و ولد بودند از میان برده‌اند. زباله‌ها راه‌های آبی باستانی را پوشانده‌اند.

زمین هرآنچه در درونش دارد را بیرون ریخته است و در آتش می‌سوزد. بخار‌ها و گاز‌ها سیاره را گرم کرده‌اند. این تراژدی‌ها، که خود محصول استفاده بی‌رویه از فناوری است، بدن زمین و لاجرم بدن انسان را تهدید می‌کند. زندگی در مجاورت کارخانه‌ها و دیگر نماد‌های صنعتی و کشاورزی دنیای مدرن میلیون‌ها انسان را بیمار کرده است. درمان طبیعی «طب غربی» را مردود می‌داند، اما «طب غربی» استعاره‌ای از جهان مدرن غرب است.

ظهور کووید19 را به‌راحتی می‌توان با تکیه بر چهارچوب‌های نظام‌هایی طبیعی توضیح داد که مدرنیته غیرطبیعی آلوده‌اش کرده است. همه‌گیری این بیماری تنبیهی است بر استفاده بی‌رویه از طبیعت: تنبیهی برای بریدن درختان جنگل‌هایی که خفاش‌ها در آن لانه می‌کنند، برای آمد‌و‌شد به مناطق دست‌نخورده حیات وحش و برای کشاورزی و دامداری صنعتی. حال که مسئله به‌صورت امری دوقطبی مطرح می‌شود، بهتر نیست این بیماری را که خود محصول امری غیرطبیعی است با پدیده‌ای طبیعی درمان کنیم؟ چرا از رویکرد‌هایی «غیرطبیعی» استفاده کنیم که وجودشان را وام‌دار نظامی هستند که مشکل با آن‌ها آغاز شده است.

اگر پرسش این است که چرا ما؟، پاسخ این است که، چون نظام‌های طبیعی را بر هم زده‌ایم. چه می‌توان کرد؟ باید همه‌چیز را به تعادل طبیعی‌اش بازگردانیم؛ خودمان و دنیا را به حالت نخست بازگردانیم.

توضیحات وجودی مسیری برای رستگاری انسان و زمین است. به همین دلیل است که عبارت غذا - دارو - دارو - غذا به «بگذار غذا دارویت باشد و دارو غذایت» ترجمه شده است. این ترجمه نادرست تلاش می‌کند ضمیر پیوسته «ت» را در خود بگنجاند، گویی گنجاندن این ضمیر این عبارت را به دستوری بدل می‌کند که از کتاب مقدس برآمده است.

به همین دلیل است که مجله کریستینا کوئومو پیوریست [زاهد] نام دارد. درمان طبیعی بر وجود نیرویی خدایی و خیر‌خواه صحه می‌گذارد که طالب زندگی است و از سلامتمان دفاع می‌کند. وقتی سلامتمان دستخوش بحران می‌شود، احیانا به چیزی احتیاج پیدا خواهیم داشت که اینسو

هیون، متخصص اخلاق زیستی، «امید شفابخش» می‌نامد، نوعی مداخله پزشکی که نه‌تن‌ها میتوان به کارآمدی آن امیدوار بود، بلکه به تولید معنا نیز کمک می‌کند.

بهتر است به پروتکل مجله پیوریست نیز از این منظر نگاه کنیم تا آنکه فهرست پیشنهادی این مجله را مجموعه‌ای طبیعی بدانیم. کوئومو اعتبار این فهرست را به طبیعی‌درمانگری به نام لیندا لانکستر مدیون است. لیندا لانکستر «فلسفه یوگا، آیورودا، علم‌النفس، طب سنتی چین، طبیعت‌درمانی و هومیوپاتی» را گرد هم آورد و نظامی درمانی به نام لایت هارمونیکس بنیان نهاد.

لانکستر و بنیاد لایت هارمونیکس به بیماران می‌آموزند «به نیروی حیاتی درمان که در بدنشان وجود دارد دست پیدا کنند و به آن اهمیت بدهند... بر توانایی بدنشان برای سالم‌ماندن در دنیایی که مشحون از نیرو‌های چالش‌برانگیز است تمرکز کنند و به وقت بیماری به بدنشان کمک کنند بهبود یابد. این نیر، و فارغ از سن، گرایش‌ها و دغدغه‌های سلامت، در همه افراد وجود دارد».

اخلاق پزشکی حکم می‌کند مراقب باشیم امید شفابخش به امید واهی یا سخنان دروغ نینجامد. این بدین معناست که علم پزشکی از منظر معرفت‌شناسانه باید صادقانه به حدود حوزه اعمال قدرت خویش و پاسخ‌هایی که می‌تواند به پرسش‌های افراد دهد اعتراف کند.

درمانگرانی مانند لانکستر با چنین محدودیت‌هایی مواجه نیستند اما، همان‌طور که کلاینمن و دیگر پزشکان نشان داده‌اند، وقتی مردم بیمار می‌شوند یا نگران‌اند که بیمار شوند، نباید برای درمان پزشکی و رهایی از درد‌های وجودی خود رهبران مذهبی و درمانگران طبیعی را - که امروزه هر دو یکی هستند - بهترین مرجع خود قرار دهند.

طب غربی نیز نباید هزینه و کارآمدی دارو‌ها را اولویت نخست قرار دهد، گرچه به‌راحتی می‌توان این دو عامل را اندازه گرفت. درعوض، باید بیش از همه به انسان‌بودن بیمار توجه کند. پزشکان باید فرصت کافی در اختیار داشته باشند تا به بیمارانشان گوش دهند. نه‌فقط بدین دلیل که این گفتگو‌ها به پزشک اجازه می‌دهد بیماری را راحت‌تر تشخیص دهد و مداوا کند، بلکه بدین دلیل که دعوت از بیمار و گوش‌سپردن به داستان او بخشی از فرایند درمان است.

ضرورتی ندارد جریان غالب پزشکی طبیعی‌گرایی علمی را کنار بگذارد و طب طبیعی را بر جای آن بنشاند. این امر اساسا امکان‌پذیر نیست، چراکه طب طبیعی با آغوشی باز هرچه را در تقابل با جریان غالب پزشکی است می‌پذیرد و بیشتر به کیسه‌ای با محتویات متضاد می‌ماند که بیمار با چشمانی بسته دست در آن فرو می‌برد تا شانس خود را بیازماید.

طب مدرن می‌تواند به ضرورت دلگرمی‌هایی از جنس متافیزیکی توجه کند. این امور توضیح می‌دهند چرا بیماران با وجود این حجم از تناقضات همچنان در جست‌و‌جوی دارو‌های طبیعی‌اند.

پی‌نوشت‌ها

  • این مطلب را آلن لوینوویتز نوشته و در تاریخ 19 ژانویه 2021 با عنوان «Natural and unnatural» در وب‌سایت ایان منتشر شده است؛ و برای نخستین بار با عنوان «چگونه هرچیزی جز پزشکی مدرن تبدیل شد به درمان طبیعی؟» در نوزدهمین شماره فصلنامه ترجمان علوم انسانی با ترجمه فاطمه زلیکانی منتشر شده است. وب سایت ترجمان آن را در تاریخ 22 تیر 1400با همان عنوان منتشر کرده است.
  • آلن لوینوویتز (Alan Levinovitz) استاد دین‌پژوهی در دانشگاه جیمز مدیسون است و درباره عادات تغذیه تحقیق می‌کند. او هم در دانشگاه فعالیت می‌کند و هم در روزنامه‌ها می‌نویسد. نوشته‌هایش در اسلیت، گاردین و دیگر مطبوعات به چاپ رسیده است. دروغ گلوتن: و اسطوره‌های دیگری درباره آنچه می‌خورید (The Gluten Lie: And Other Myths About What You Eat) و طبیعی: اعتقاد به خوبی طبیعت چگونه به پیدایش مدهای خطرناک، قوانین ناعادلانه، و علوم پراشتباه منجر می‌شود (Natural: How Faith In Natures Goodness Leads to Harmful Fads, Unjust Laws, and Flawed Science) از کتاب‌های اوست.

[1]Alka-c: حاوی ویتامین سی و دیگر مواد معدنی است و به‌سرعت جذب بدن می‌شود [مترجم].

[2]Quercetin: در بیشتر میوه‌ها، سبزیجات، برگ‌ها و دانه‌ها وجود دارد. این ماده خواص آنتی‌اکسیدانی، ضدسرطان، ضدویروس و ضدالتهاب دارد [مترجم].

[3] این دارو ترکیبی از زینک، دو ویتامین‌های سی و ای، اسید پانتونیک و لیزین است که هرکدام از این موارد در تقویت سیستم ایمنی بدن نقش مؤثری دارند [مترجم].

[4] آیورودا طب باستانی و کهن هندی است که از ماساژ، یوگا و گیاهان دارویی برای درمان استفاده می‌کند [مترجم].

[5] فن درمان بیماری از راه دست‌کاری مفصل‌ها و ستون فقرات [مترجم].

[6]Naturopathy

[7]Qi: در طب چینی، به معنای انرژی یا نیروی کیهانی زندگی است [مترجم].

[8]Erzeugungskraft

[9] اشاره به این حقیقت که باکتری‌ها، ویروس‌ها، قارچ‌ها و ریزاندامگانی مانند آن‌ها بیماری را ایجاد می‌کنند [مترجم].

Yellow Emperors Classic of Medicine [10]: اثر هوانگ تی یکی از پنج امپراتور افسانه‌ای چین [مترجم].

[11]The Illness Narratives

[12]Natural Causes

منبع: ترجمان علوم انسانی

مترجم: حسنی سهرابی‌فر