یک‌شنبه 8 تیر 1404

"کابوس شب سیاه اسرائیلیم"

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
"کابوس شب سیاه اسرائیلیم"

شاعران ملایری نه در میدان نبرد، در فاصله میان فریادها و انفجارها، برای رژیم غاصب صهیونیستی رجزخوانی کردند، صدایی که نه با اسلحه که با کلمات می‌جنگند و با واژه‌هایشان آتش به جان دشمن می‌زنند.

به گزارش مشرق، شاعران ملایری از همان دوران غرورآفرین هشت سال دفاع مقدس تا به امروز که کشورمان صحنه دیگری از تجاوزهای دشمنان را تجربه می‌کند، با شعرخوانی و رجزخوانی کلام‌شان همچون تیری بر قلب تاریک رژیم صهیونیستی است که مقاومت دلاورمردان ایران را سر می‌دهند.

اشعارشان یادآور آرمان‌هاست، از عشق به وطن می‌گویند، از ایثار و شهادت، از درد فراق و امید بازگشت و از غرور زنان این سرزمین که ایستادگی، مقاومت و شکست ناپذیری مردمان این دیار را بار دیگر به دشمنان گوشزد می‌کند.

شعرخوانی شاعران ملایری علاوه بر هنرنمایی، یک تکانه روحی است، یک فریاد جمعی است که از اعماق جان برمی‌آید و با هر بیتی که می‌خوانند، گویی سنگری جدید می‌سازند، سنگری از امید و مقاومت و اینگونه صدایشان در گوش تاریخ می‌پیچد و روایتگر رشادت‌هایی می‌شوند که هرگز فراموش نخواهد شد.

آنجا که «مراد طاهرنیا» یکی از شاعران برجسته ملایری در مدح شجاعت، صلابت و غیرت «سحر امامی» گوینده شبکه خبر گفت:

"ای شیرزن صدا و سیما احسنت / ای اسوه و قهرمان فردا احسنت"

"با عزم و رشادتت تو ثابت کردی / شد پرچم حق همیشه بالا احسنت"

"ایستاده ملتی در پشت تو / بر دهان خصم آمد مشت تو

"آفرین بر غیرتت ای شیر زن / پرچم حق بود آن انگشت تو"

شاعران ملایری امروز بار دیگر با کلام آتشین خود، روح مقاومت را زنده نگه داشتند و ثابت کردند که یک شعر گاهی قویترین سلاح است، امروز در میانه غرش موشک‌ها و پهپادهای دشمنان، رجزخوانی شاعران به قلب تل‌آویو اصابت می‌کند، شعرهایشان آنچنان تند و آتشین همچون رگبار، نقشه‌های شوم‌شان را مورد هدف قرار می‌دهد.

«محمد غریب» هم غریبانه از شهادت سرداران شجاع و دلیر وطن می‌گوید و چه زیبا با کلمات رشادت سرداران شهید سردار سلامی، سردار حاجی‌زاده و سرلشکر باقری و دیگر فرماندهان شهید ایران اسلامی را به تصویر می‌کشد:

"باز بر دشت اقاقی غنچه تر ریخته / جوی خون لاله‌ها پای صنوبر ریخته"

"انتظارِ برف از دستِ تو می‌رفت آسمان!/ حیف اما بر زمین، بال کبوتر ریخته"

"کیست می‌گوید علی مالک ندارد بعد از این؟/ بر تنِ شیرافکنان، بازوی اشتر ریخته"

"کیست می‌گوید سلیمانی ندارد ملک ما؟/ مرد میدانِ رشادت، صد برابر ریخته"

"از پس صلحِ حسن، جنگِ حسین خواهیم داشت / تا از آغوشِ نبی، زهرا و حیدر ریخته"

شاعران ملایری با اشعار حماسی خود، گاهی از شهادت می‌گویند و گاهی از انتظار مادران، گاهی از دل‌نگرانی نسل‌های امروزی برای وطنشان "ایران"، از دل‌نگرانی مردمانی که هشت سال جنگ تحمیلی را با دستان خالی سپری کردند و مردانه با دشمنان تا بن دندان جنگیدند و پیروز میدان شدند.

این شاعران در حقیقت وقایع‌نگاران نادید جنگ‌اند؛ آنها با شعرهای خود، روایتگر دلاوری‌ها و پیروزی‌های غیورمردان ایران است که هرگز در برابر ظلم و ستم تسلیم نشدند و «غلام‌علی چگینی» دیگر شاعر ملایری چه زیبا چهره سیاه و جنایتکار رژیم صهیونیستی را توصیف و برای این رژیم غاصب رجز خوانی کرد:

"نمی‌ترسیم... زمان، زمانه جنگ است ما نمی‌ترسیم‌/ سگان! ز زوزه تلخ شما نمی‌ترسیم"

"شکوه بیشه شیران چو بنگری دانی / ز قیل و قالِ شَغالان، چرا نمی‌ترسیم!"

"ز نسل رستم زالیم، دیوها کشتیم / ز رزمِ اهرِمَن و اژدها نمی‌ترسیم"

"بگو به خیبریان باز هم زِ رَه آمد / سپاه حیدر خیبرگشا، نمی‌ترسیم"

"چه زخم‌ها به تن از تیغِ ناکسان داریم!/ بیا به وسعتِ میدان! بیا! نمی‌ترسیم"

"زِ ما به شیشه‌تان، سنگ کوچکی آمد!/ زمان‌ِ بارشِ سنگ است، ها! نمی‌ترسیم"

"به حکمِ آنکه، یَدالله فوقِ اَیدیهم،/ به دست ماست چو دستِ خدا، نمی‌ترسیم"

"کلامِ ترس، به قاموسِ ما نمی‌گنجد / سخن خلاصه، که جز از خدا، نمی‌ترسیم"

"به روز معرکه، «تنها»! سپر نیندازیم / همیشه فاتحِ جنگیم تا نمی‌ترسیم"

رجزخوانی شاعران ملایری حال و هوای آن روزهای جنگ را زنده می‌کنند؛ بوی خاک خیس سنگر، صدای همهمه سربازان پیش از حمله، سکوت سنگین پس از شهادت یک همرزم و تاریخ هشت سال رشادت رزمندگان ایران را از انحصار اسناد بیرون می‌کشد و بر قلب سیاه رژیم کودک‌کش و ذلیل صهیونیستی می‌کوبد.

«مهدی روزبهانی» هم در رجزخوانی برای رژیم متخاصم صهیونیستی می‌خواند: "ما مرد نبرد مثل اسماعیلیم / ما نسل قسم خورده‌ای از هابیلیم"

"باید که خبر به گوش دنیا برسد / کابوس شب سیاه اسرائیلیم"

«غلامرضا بکتاش» شاعر مطرح کشوری کودک و نوجوان نیز در اشعاری زیبا به توصیف وطن پرداخت:

"پر از گل سرخ است / هنوز هم خاکت"؛ نمی‌رسد دستی / به دامن پاکت"

"هزارها سرباز، گلوله باران شد / که کشورم ایران / دوباره ایران شد"

"گلوله‌ها خوردند؛ بخاطر تن تو / که گُل اضافه کنند، به خاکِ دامن تو"

اشعار این شاعران همانند پل هایی است که نسل‌های آینده را به این روزها پیوند می‌زند، آنها یادآور این حقیقت هستند که جنگ فقط میدان نبرد نیست؛ جنگ درون هر انسانی است که میان ترس و شجاعت، شک و ایمان، زندگی و مرگ، دفاع از وطن را برمی‌گزیند و شجاعانه بر قلب دشمن یورش می‌برد و اسطوره شاعران می‌شود.

و اینگونه شاعران ملایری و دیگر هنرمندان شاعر کشور با کلمات خود نه تنها در زمانه خود، که برای همیشه برای قهرمانان می‌سُرایند و شعرهایشان همچون چراغی در تاریکی، راه را برای آیندگان هموار می‌سازد و ثابت می‌کند که گاهی یک بیت شعر می‌تواند از هزاران گلوله ماندگارتر باشد.