یک‌شنبه 4 آذر 1403

کاپیتولاسیون؛ حق توحش آمریکا از ملت ایران

وب‌گاه تابناک مشاهده در مرجع
کاپیتولاسیون؛ حق توحش آمریکا از ملت ایران

در سال‌های واپسین دهه‌ی 30 و آغاز دهه‌ی 40 شمسی، گزارش‌های مختلفی از جانب ساواک مبنی بر نارضایتی و ناخشنودی مردم حتی نظامیان به شاه مخابره می‌شد.

به گزارش «تابناک»، در یکی از این اسناد، از قول مارتین، یکی از اعضای هیأت مستشاری آمریکایی چنین آمده بود: «اخیرا بنابر آنچه استنباط می‌شود برخی از ارتشی‌ها نسبت به هیأت مستشاری آمریکایی در ارتش، احساسات بدبینانه‌ای پیدا کرده‌اند و به افراد این هیأت به چشم میهمانان ناخوانده و مزاحمی نگاه می‌کنند...».

در یکی دیگر از این اسناد چنین نوشته شده بود: «ساعت 10 صبح روز چهارشنبه در اتاق سرگرد شهیدی، معاون آجودانی شهربانی کل بودم. یک نفر سرهنگ دوم، گویا رئیس شهربانی یزد بود، به مرخصی آمده و از موضوعی ناراحت بود، به‌طوری که بلندبلند فریاد می‌کرد که کی از شر این مستشاران خلاص می‌شویم و این مملکت از خر توی خری خلاص می‌شود.» با این همه اما حکومت محمدرضا پهلوی، در اقدامی ناباورانه، قانون مصونیت سیاسی و قضایی اتباع آمریکا در ایران در 21 مهرماه 42 در مجلس شورای ملی به تصویب رسید. طبق اسناد و مدارک موجود و اظهارات مقامات آن روز ایران، آمریکا از سال 1340 در دوران ریاست جان. اف. کندی (که دست بر قضا از حزب دموکرات بود) از رژیم شاه خواست رژیم کاپیتولاسیون را در مورد اتباع آمریکا در ایران برقرار کند. آمریکایی‌ها از این امتیازخواهی چند انگیزه را دنبال می‌کردند: 1. تحقیر ملت ایران 2. انگیزه‌بخشی به اتباع آمریکایی برای زندگی در ایران 3. قبضه کردن بازار ایران 4. واداشتن مقامات ایران به نگهبانی از اتباع آمریکا 5. برتری‌جویی در برابر رقیبان اگرچه شروع تصویب این لایحه‌ی ننگین از زمان دولت امینی آغاز شد، اما نهایتا در دولت اسدالله علم در مهر 42 به تصویب رسید. اما پس از سقوط کابینه‌ی علم، حسنعلی منصور، یکی دیگر از مهره‌های آمریکا در ایران، کار تصویب آن در دو مجلس سنا و شورای ملی را به پیش برد. جالب آنکه در روز مقرر، هم رئیس مجلس و هم نخست‌وزیر (منصور) سعی کردند تا می‌توانند اطلاعات کمی درباره‌ی این قانون به نمایندگان بدهند. در مجلس سنا، یکی از سناتورها به نام دکتر صدیق از میرفندرسکی، معاون وزارت امورخارجه درخواست کرد که چون این لایحه «متبادر به ذهن نیست، اگر ممکن است توضیحاتی بدهند.» سناتور دیگری به نام دکتر کاظمی نیز توضیح خواست که «... آن مصونیت‌ها و معافیت‌ها را بفرمایید...»، با این حال اما میرفندرسکی از پاسخ طفره رفت و با چند جمله، سر و ته قضیه را هم آورد. نهایتا اینکه در پایان مجلس، طبق نقشه‌ی رئیس دولت و رئیس مجلس سنا، با چند بار بلند شدن و نشستن سناتورها، لایحه‌ی کاپیتولاسیون در مجلس سنا به تصویب رسید. دولت منصور که توانسته بود با خیمه‌شب‌بازی خود، لایحه‌ی کاپیتولاسیون را به تصویب مجلس سنا برساند، برای گام نهایی به مجلس شورای ملی رفت. از آنجا که بیشتر کسانی که نام مثلا «نماینده‌ی مردم» را یدک می‌کشیدند، از اعضای «حزب ایران نوین» بودند، منصور اطمینان داشت که مأموریت خود را به درستی انجام خواهد داد و لایحه را به تصویب خواهد رسانید. از این‌رو، در مجلس هنگام طرح لایحه، با جرأت و جسارت تمام اعلام کرد: «من افتخار می‌کنم این لایحه را تقدیم می‌نمایم»! با این همه، برخی از نمایندگان مجلس، به نام مخالف طرح صحبت کردند و تصویب آن را خلاف مصالح ملی دانستند. برخی از دلایل آنان چنین بود: - اگر آمریکا به ایران کمک نظامی و اقتصادی می‌کند، خیلی بیشتر از آن استفاده می‌برد و مستحق امتیاز جدیدی نیست. - از شصت سال قبل، هیأت‌های مذهبی و فرهنگی آمریکا در ایران مشغول فعالیت‌اند، از چهل سال قبل به این طرف (از زمان شوستر) مستشاران آمریکا به عناوین مختلف در ادارات مالی، نظامی، فرهنگ و... مساغل مهمی داشته‌اند و دخالت‌های نابجایی کرده‌اند و در تمام این مدت هیچ حادثه‌ی ناگواری به دست ملت ایران علیه این خارجی‌ها به وجود نیامده که دلیل وحشی‌گری ایرانیان نسبت به خارجیان باشد تا امروز از ما حق توحش بگیرند. - اگر این امتیاز را به آمریکایی‌ها بدهیم، فردا تمام کارشناسان خارجی، مانند آن را از ما می‌خواهند. در این صورت ما حق نداریم که استثنائی قائل شویم. - اگر یک نفر آمریکایی جاسوس بود و اسرار مملکت را در کیف مبارکش گذاشت و یا اگر پولی از جای دیگر گرفت و یا باندی بند و سست کرد و یا خواست خواسته‌ی ملت دیگری را در یاران عملی کند، ما چگونه می‌توانیم او را کنترل کنیم؟ اگر فردا یک گروهبان آمریکایی متعرض زن ما شد، نمی‌توانیم به هیچ مقامی مراجعه کنیم. فشار سفارت آمریکا برای تصویب این لایحه تا آن پایه بود که دولت و مجلس ناگزیر شدند بدون در نظر گرفتن آداب و رسوم قانونگذاری، آن را به رأی بگذارند. لایحه را نه به کمیسیون‌های دادگستری و نظام فرستادند و نه برای مطالعه در اختیار نمایندگان قرار دادند و نه به اشکالات بسیاری از نمایندگان که به لایحه داشتند و روی برخی از کاستی‌ها و نواقصی که در لایحه وجود داشت انگشت گذاشتند، بها دادند. در پایان نیز این لایحه با 74 رأی موافق در برابر 61 رأی مخالف به تصویب مجلس رسید. لایحه‌ای که در حقیقت لایحه‌ی تحقیر ایران بود. اما هنوز چند روزی از تصویب طرح کاپیتولاسیون نگذشته بود که مجله‌ی داخلی مجلس شورا که متن کامل سخنرانی نمایندگان را در آن منتشر کرده بود به دست امام رسید و آن بزرگمرد تاریخ معاصر ایران به‌درستی دریافت که آمریکا و محمدرضا پهلوی چگونه ملت ایران را تحقیر کرده‌اند. تصویب این طرح آنچنان برای امام سخت و گران آمده بود که آثار ناراحتی و عصبانیت آن حتی در چهره‌ی ایشان نیز هویدا شد و دهان به دهان در بین مردم گشت تا جایی‌که بسیاری از مردم برای اطلاع و آگاهی از آن، روانه‌ی قم شدند. صبح روز 4 آبان‌ماه 43 که مصادف بود با روز میلاد حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها، همه‌ی مردم در خانه‌ی امام و کوچه‌های اطراف آن جمع شدند. ساعت حدود ده صبح بود که امام با چهره‌ای برافروخته، چشمانی از شدت خشم و خستگی و بی‌خوابی سرخ شده، در مقابل مردم ظاهر شد و سخنانی بر زبان آورد که اگرچه ظاهر آن، نشانگر غم و اندوه بود، اما باطنا سرشار از عزت و اقتدار این ابرمرد تاریخ ایران بود. امام سخنان خود را چنین آغاز کرد: «بسم‌الله الرحمن الرحیم انا لله و انا الیه راجعون ایران دیگر عید ندارد. من تأثرات قلبی خودم را نمی‌توانم اظهار کنم. قلب من در فشار است. این چند روزی که مسائل اخیر ایران را شنیده‌ام، خوابم کم شده است. {گریه‌ی حضار} ناراحت هستم. {گریه‌ی حضار} قلبم در فشار است. {گریه‌ی حضار} با تأثرات قلبی روزشماری می‌کنم که چه وقت مرگ پیش بیاید. {گریه‌ی حضار} ایران دیگر عید ندارد. {گریه‌ی حضار} عید ایران را عزا کرده‌اند. {گریه‌ی حضار} عزا کردند و چراغانی کردند. {گریه‌ی حضار} عزا کردند و دسته‌جمعی رقصیدند. {گریه‌ی حضار} ما را فروختند، استقلال ما را فروختند... عزت ما پایکوب شد. عظمت ایران از بین رفت...»

منبع: khamenei.ir

کاپیتولاسیون؛ حق توحش آمریکا از ملت ایران 2