کدام گزینه برای سازمان سینمایی دولت چهاردهم مناسبتر است؟
عسگرپور و تابش فرصت های زیادی برای تغییر داشتهاند و حالا باید فرصت به جوانی داده شود که در یک حوزه تخصصی کوچک در دو دولت با دو رویکرد متفاوت کارنامه بسیار قابل اعتنایی از خود به یادگار گذاشت.
سرویس فرهنگ و هنر مشرق - این روزها نام سه نفر به عنوان گزینه ریاست سازمان سینمایی مطرح است، حسین انتظامی، محمدمهدی عسگرپور و محمد حمیدی مقدم. مطرح شدن این اسامی بخشی از شنیدههای رسانهای است که روزنامه فرهیختگان به صورت رسمی آن را منتشر کرد. با انتشار این اسامی گمانه زنیها و تحلیلها درباره گزینههای احتمالی ریاست این نهاد در رسانهها وفضای مجازی افزایش پیدا میکند.
در تحلیلهای احتمالی، نگرش جناحی به صورت معمول چاشنی تحلیلها میشود. برای بررسی نامزدهای مدیریتی در زیر مجموعه یک وزارتخانه، باید بررسیها همه جانبه و نزدیک به دیدگاه سیاستگذاران حاکم باشد و رویکرد حزبی را نادیده گرفت.
با این حال رئیس سازمان سینمایی باید بتواند"وفاق" مدنظر رئیس جمهور را در حوزه پربحران و پرتیتر سینما، اجرایی و بحران تک حزبی شدن در این حوزه را حل و فصل کند. در یک ارزیابی همه جانبه باید از این منظر به عملکرد و سوابق گزینهها توجه داشت و آنان را با سنجه سیاست وفاق و وحدت مورد نظر رئیس جمهور منتخب، تطبیق داد.
محمد حمیدیمقدم / او میتواند وفاق را به سینما بازگرداند؟
هر مخاطبی، با هر سطح سواد و آگاهی به حوزه تخصصی مستند، اگر در اختتامیه جشنواره فیلم فجر حضور پیدا میکرد، قطعا نمره کاملی به دبیر این رویداد و مدیر مرکز گسترش سینمای تجربی اعطا میکرد. آخرین اختتامیه جشنواره سینما حقیقت از تمامی جشنوارههای برگزار شده در سه سال اخیر با کیفیتتر بود.
حضور طیفهای مختلف سینماگران، با دیدگاههای بسیارمتنوع، پس ازفضای سیاستزده سال 1401، ارسال ویدئو های فراوان توسط مستندسازان بینالمللی و توجه به سیاستهای کلی فرهنگی، در اختتامیه یک جشنواره تخصصی با عنوان «سینما حقیقت» میتواند بر عملکرد این مدیر سینمایی صحه گذارد.
اگر دولت منتخب، خواهان پایان دادن به تمامی حواشی در حوزه سینما است و رضایت همه جانبه سینماگران را دنبال میکند، رئیس فعلی مرکز گسترش سینمای تجربی، گزینه بسیار مناسبی برای این ماموریت است.
وی با توجه به عملکرد اخیرش در مرکز گسترش سینمای تجربی که ویترین آن جشنواره سینمایی حقیقت است، سیاستهای کلی فرهنگی را در کنار مطالبه اصناف فعال در حوزه تخصصی مستند برآورده کرد.
تاثیر محبوبیت مردمی در انتخاب رییس سازمان سینمایی
او کارنامه بسیار قابل اعتنایی در حوزه تولید و برنامه سازی در تلویزیون دارد و «سینمایک» و «سینما چهار» با تهیهکنندگی واجرای او، همچنان از پربییندهترین برنامههای سینمایی، تاریخ تلویزیون پس از انقلاب است.
بسیاری از سینهفیلیها، علاقهمندان سینما، علی الخصوص متولدان دهه پنجاه و شصت شمسی، ویژههای برنامههای هفتگی او در سبد تماشایشان قرار داشت. پس از رفتن او از سیما، دیگر هیچ تهیهکنندهای نتواست نمونهای مثل آن را تولید و عرضه کند.
او در مقام رئیس مرکز گسترش سینمای تجربی در دولت حسن روحانی انتخاب شد، اما شیوه مدیریتیاش، نحوه تعاملش با اهالی رسانه و هنرمندان حوزه مدیریتیاش به قدری محترمانه و همدلانه بود که رئیس سازمان سینمایی دولت سیزدهم نتوانست او را از این مقام کناز بگذارد.
رئیس مرکز گسترش، وفاق را در سینما گسترش میدهد
در حال حاضر بخشی از اصناف آلترناتیو سینمایی، مدعی قهر با بدنه مدیریتی سینما هستند. این گزینه انتخابی با توجه به عملکرد چندین سالهاش اثبات کرده در هیچ دستهبندی جناحی و حزبی قرار نخواهد گرفت و از آسیبپذیری سیاسی حوزه سینما خواهد کاست.
این موضوع را نیز باید در نظر داشت، با توجه به اینکه او توسط مدیران فعلی ابقا شده، انتظار میرود که بر اساس هدف اصلی دولت منتخب، گفتمان وفاق را دنبال کند و چهرههایی مناسب همین گفتمان جایگزین مدیران فعلی کند.
او با توجه به روحیات، مشی و سیاست گذاری نزدیکترین گزینه، به دیدگاههای سیدعباس صالحی است.
محمدمهدی عسگرپور / همان همیشگی!
عسگرپور بیشتر به عنوان فعال صنفی و مدیر دولتی شناخته میشود و موقعیت او در فیلمسازی تابع عدم فعالیت در عناوین مطروحه است. کارنامه و گفتمان رئیس هیات مدیره خانه سینما نشان میدهد او گزینه مناسبی برای وحدت و وفاق در سینما نیست.
چالش و بحران خانه سینما در سال 1388، مسائل و موضوعات حل نشده صنفی، در خانه سینما، چه آنزمانی که او سکان این نهاد را در دست داشت و چه در این سالها که در مقام رئیس هیات مدیره فعالیت میکند، راکورد خود را تقریبا حفظ کرده است.
این تحلیل بر اساس عملکردش قابل تبیین است. روش مدیریتی او دنبال کردن سریال حزبی استخوان لای زخم است. در همین چند سالی که او ریاست انجمن صنفی شرکتهای نمایش ویدئوی بر خط را برعهده دارد، چالش ساترا و پلتفرمها یکی از اپیرودهای استخوان لای زخم به کارگردانی اوست.
در تحلیل عملکرد رئیس هیات مدیره خانه سینما باید این نکته را در نظر داشت، نوعی لجبازی در برخی کنشهای عسگرپور نمود دارد که جایگاه او در سمتهای دولتی و خصولتی دچار سوء تعبیر کرده است.
بیشتر بخوانید:
آیا «محمدمهدی عسگرپور» انتخاب مناسبی برای مدیریت خانه هنرمندان است؟
با این حال از این نکته نمیتوان غافل بود که او در دوسال گذشته متعهدترین و دلسوزترین کنشگر صنفی سینما بوده است، اما تاثیر صنفی با تاثیر مدیریتی بسیار متفاوت است. اما این رفتار متعهدانه کاملا قشری بوده و همچنان نوعی غربالگری جناحی و سیاسی در آن مشهود است.
عسگرپور در صورت انتصاب اگر غربالگری صنفیاش را کنار بگذارد و تمامی نگرشها را زیر یک چتر جمع کند، میتواند اشاعه دهنده وفاق مورد خواست دولت در سینما باشد. اما با توجه مواضع سالهای اخیرش، به تدریج به تنظیمات کارخانه بازخواهد گشت و کاملا مشخص است که دوران مدیریتی او بسیار کوتاه خواهد بود.
حجتاله ایوبی بیشک یکی از موفقترین مدیران سالهای اخیر سینما بوده و به معنی واقعی نماد نگرش وفاق است، اما در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر برای چند روزی از مدار وفاق خارج و مجبور به استعفا شد. اگر ایوبی در آن جشنواره از داوران دو تابعیتی استفاده نمیکرد و به دو فیلم ویلاییها و ماجرای نیمروز توجه بیشتری داشت شاید تا سال 1400 در سمت خود باقی میماند.
عسگرپور به این ریزهکاریها در مدیریت اصناف و طیفهای مختلف توجهی ندارد و پیشبینی میشود در صورت حفظ سیاستهای فعلیاش، عمر کوتاهی را در مقام رئیس سازمان سینمایی سپری خواهد کرد.
علیرضا تابش / مرسی که هستی!
در سخنان محمدجواد ظریف در گفتوگو ویژه خبری درباره انتخاب کابینه یک نکته بسیار ظریف وجود داشت. او در نمرهدهی کابینه به این موضوع اشاره کرد که افرادی که سابقه وزارت دارند امتیاز کمتری نسبت به افرادی خواهند داشت که سابقه وزارت ندارند. این رویکرد هوشمندانه اگر در انتخاب مدیران زیرمجموعه وزارتخانهها تبدیل به یک سیاست کلی شود، علیرضا تابش در میان گزینهها باید شانس کمتری برای سکانداری سینما داشته باشد.
این مَثل قدیمی آزموده را آزمون خطاست، مصداق دوباره انتخاب علیرضا تابش است.
در در بخشی از صفحه ویکی پدیای مدیر سابق بنیاد سینمایی فارابی خواهرزاده میخوانیم: وی در حالی به سمت مشاور وزیر و مدیرکل حوزه وزارتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی رسید که به سربازی نرفته بود و کارت پایان خدمت نداشت. انتصاب وی با این شرایط حواشی بسیاری به دنبال داشت. پس از مشخص شدن ماجرا، تابش دوران سربازی دو ساله خود را همزمان در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و در سمت مشاور وزیر و مدیرکل حوزه وزارتی گذراند.
او خواهرزاده سیدمحمد خاتمی رئیس دولت اصلاحات است و همزمان این با این پرسش مواجه خواهیم بود که او صرف نظر این از رابطه خانوادگی، مدیر سینمایی قابلی خواهد بود؟ با استناد به این بخش از ویکیپدیا، اگر سالهای فعالیتی او را از سال 1376 به عنوان دبیر شورای معاونان و مدیرکل حوزه وزارتی و روابط عمومی وزارت ارشاد در نظر بگیریم او از بیست چهارسالگی در منظومه سیاسی - فرهنگی کشور مدیر بوده است. گویی خلقت برخی افراد در جامعه با کلمه مدیریتی پیوند خورده است و آنان مدیرزادهاند و سایرین رعیت.
در همان صفحه ویکی پدیا میخوانیم که او خواهرزاده سیدمحمد خاتمی رئیس دولت اصلاحات است و همزمان این با این پرسش مواجه خواهیم بود که او صرف نظر این از رابطه خانوادگی، مدیر سینمایی قابلی خواهد بود؟
بیشتر بخوانید:
علیرضا تابش چگونه کشتی بنیاد سینمایی فارابی را به گِل نشاند
آیا تابش میتواند نمادی از طلیعه وفاق در سینمای ایران باشد؟
تابش به پاکدستی در سازمانهایی که در آن مشغول فعالیتبوده شهره است اما پاک دستی، گزینه کافی برای مدیریت در عرصه سینما نیست. از منظری تخصصی نگاه به کارنامه مدیریتی او نشان میدهد بنیاد تحت مدیریتش، از سال 1394 تا سال 1400 هیچ عملکرد شاخص و خروجی قابل اعتنایی نداشته است.
عمده آثاری که با بودجه عمومی در این نهاد ساخته شدهاند، مصداقی از هدر رفتن فرصتها بودهاند. اینکه بنیاد فارابی به پاتوق چند تهیهکننده انگشت شمار تبدیل شود را نمیتوان عملکرد و روزمه به حساب آورد.
عیار سینمایی تابش با این پرسش برجسته میشود؛ آیا در شش سال فعالیت مدیر این بنیاد فیلمی ساخته شد که مخاطبان مردمی سینمایی طالب تماشای دوباره آن باشند؟
حتی ساختن 5 فیلم مخاطبپسند و اثری که گیشه قابل اعتنایی داشته باشد میتوانست ضمیمه روزمه همواره خنثی تابش را باور کند. لذا نسبت خانوادگی با رئیس دولت اصلاحات صرفا آورده سیاسی است و نمیتواندبر نقصانها و رویکردهای انفعالی موجود سرپوش بگذارد.
بیشتر بخوانید:
دلار سی هزار تومن؛ سفره مردم کوچکتر، جشنواره کودک مهمتر!؟
هیچکدام از جشنوارههای کودک برگزار شده توسط وی، دارای کیفیت آنچنانی نبودند و فارابی نقش تنخواه مالی را برای سینماگران ایفا میکرد و بر اساس یک نوبتبندی سهمیه سینماگران متوسط و ضعیف در قالب پروژههای عمومی و حوزه کودک تقسیم میکرد، دست کم گزارشهای مالی منتشر شده بنیاد سینمایی فارابی این موضوع را تا حدودی اثبات میکند.
در بررسی عملکرد گزینهها باید به این موضوع توجه داشت، گزینههای منتخب آیا چراغی را در گذشته روشن کردهاند تا چلچراغی به آنان واگذار شود؟
محمد مهدی عسگرپور و علیرضا تابش فرصت های زیادی برای تغییر در عملکرد خود داشتهاند و حالا باید فرصت به جوانی داده شود که در یک حوزه تخصصی کوچک در دو دولت با دو رویکرد متفاوت کارنامه بسیار قابل اعتنایی از خود به یادگار گذاشت.
***علیرضا پورصباغ