کدخدایی: صداقت با انقلاب یعنی بکوشیم تا سرباز انقلاب باشیم و نه سربار آن
خبرگزاری فارس؛ یادداشت عباسعلی کدخدایی: چهل و چهارمین فجر پیروزی انقلاب اسلامی طلوع کرد و فراوان چهلسالههای دیگری را نسلهای آتی خواهند دید. بیش از چهار دهه است که هوای تازه بهاری به کالبد خسته جامعه ایرانی دمیده شده است. آمد و شد فجر ادامه دارد؛ چه با من و تو و چه بی من و تو. انقلاب منتظر نخواهد ماند، اگر چه همیشه ما را فرا میخواند تا همراه باشیم. هنگامه ای که بهار در زمستان آغاز شد او (ره) آمد تا از فردا بگوید و نوید آزادی و استقلال دهد. پیامش رهایی بود از تن و پیوستن به تنها. او ما را فرا خواند تا از خدا بگوید و راه را نشان دهد تا به سوییش رویم، و مهم است البته اینکه در این راه اصحاب میمنه باشیم یا اصحاب مشئمه. او آزادی را فریاد زد و گفت برخیزید تا آزاد شوید. غل و زنجیر از پای برگیرید و قفل بر عقل را بشکنید تا رهایی را در آغوش گرفته و زندگی را تجربه کنید. وَیَضَعُ عَنهُم اِصرَهُم وَالأَغلَالَ الَتِی کَانَت عَلَیهِم (سوره اعراف: آیه 157)
او ما را فراخواند تا چشمها شسته و پاکیها رویت شوند، و گوشها را از ثقالت رهایی بخشیم تا ترنم صوت داودی (ع) بشنویم.
سینههایی کز خس و خار علایق پاک شد
شاهراه جلوه سرو خرامان تواند
او آزادی و استقلال را فریاد زد و بهای آنرا نیز گفت: روی پای خود ایستادن و نهراسیدن از مرگ. چرا که البته آزادی را به بها میدهند و نه به بهانه. آزادی به میدان رفتن میخواهد، نه به میدان آزادی که به میدان اخلاص و ایثار، آنگونه که سرباز سرافراز اسلام رفت. او، هم آزادی را درک کرد و هم استقلال را و با آزادگی به میدان رفت تا مستضعفان را رهایی بخشد از وابستگیها.
او نیز با انقلاب صادق بود و همین صداقت را برای انقلاب به رهن گذاشت. اکنون انقلاب صادقانه با من و تو به گفتگو نشسته و خریدار صداقت است، صداقت در گفتار و صداقت در رفتار. انقلاب خریدار صداقت ما است. در قطار انقلاب خودبینی مطرود است و خستگی نیز هم. غفلت از مقصد گمراهی محض خواهد بود و اشتغالات روزانه سدی در پیش روی سرزمین آرزوها. سیمرغ انقلاب «ما» هستیم و اگر من و تو شدیم در راه ماندهایم. خستگان میمانند و به تنگ آمدهها انقلاب را متهم میکنند؛ غافل از اینکه انقلاب آیینه است و تبلور رفتار ما. اگر خوب است چون من و تو خوب بودیم و اگر بد است چون من و تو بد. انقلاب نمیتواند متهم باشد. آن کس که ابتدای راه پیاده شد و همو که در میانه راه، یا کسی که به خود مشغول است، متهمان اصلی هستند. اگر چه اقتضای طبع انسان همین است و اگر غفلت شود ما را با خود می برد. ما اما چه برگزینیم؟ همراهی با پیاده شدگان و یا هم نوایی با خستگان و یا همکاری با خود مشغولان؟ الَذِی جَمَعَ مالًا وَ عَدَدَهُ (سوره هُمزه: آیه 2)
بدیهی است که ظهور این اقشار حرجی بر انقلابِ صادق نیست و نمیتوان انقلاب را به بهانه پیاده شدن پیش از موعد برخی و خسته شدن گروهی دیگر و سرگرم شدن دیگران محاکمه کرد، البته که باید چشم دوخت و عبرت گرفت، باید نظر کرد و گذر نمود. اگر میتوان دستِ یاری داشته باشیم حَسَن است و نیکو اما بدانیم انقلاب متوقف نخواهد شد و عقب ماندگی از آن ما خواهد بود و عقب ماندگی همان و فرورفتن در نفس همان. انقلاب منتظر نمیماند و از چنگ زدن به صورتش نیز راه را گم نخواهد کرد اگر چه آزرده خاطر میشود.
امروز اما باید صادقانههای انقلاب را بشنویم و با خود مرور کنیم که اکنون با گذشت بیش از 40 سال تا کجا و چگونه همراه او بودهایم؟ اگر عقب ماندهایم بکوشیم خود را همراه کنیم و اگر دیگران بازماندند ما باز نمانیم. صداقت با انقلاب یعنی بکوشیم تا سرباز انقلاب باشیم و نه سربار آن. انقلاب امروز صادقانه راه رفتن میخواهد تا دستاورد های آن نیز همچون آزادی و استقلال پاس داشته شوند و زندگی جریان یابد. آزادی نباشد زندگی وجود نخواهد داشت، استقلال پدید نمیآید و بهار دوباره زمستان خواهد شد، پس باید کوشید تا همراه باشیم، و خسته نشویم، چون راه هنوز ادامه دارد و بدانیم توقف یعنی مُردن، و رفتن یعنی زندگی و حیات، آنچه در قبل بود، رکود بود و جمود و و در یک کلام هیچ نبود، نه من، نه تو و نه ما.
انتهای پیام /
شما می توانید این مطلب را ویرایش نمایید
این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنیدعباسعلی کدخدایی
44 سال افتخار
انقلاب اسلامی جمهوری اسلامی این خبر توسط افراد زیر ویرایش شده است