کسی از قلب «تاج» خبر دارد؟
نکتهای که در این میان گم و کمرنگ شده، نقش مهدی تاج، رئیس سابق فدراسیون فوتبال، در آوارگی فدراسیون جدید و فوتبال در سطح کلی است. او با قرارداد عجیبوغریبی که با مارک ویلموتس بست، پایهگذار مشکلات عدیدهای شد و شایعات زیادی را هم به همراه آورد.
فوتبال در ایران، علاوه بر آن که رو به ورشکستگی محض میرود، وارد مرحلهای از کمدی - درام هم شده و هر روز مخاطبانش را به شیوهای «مدرن» غافلگیر میکند. تازهترین غافلگیری که البته از ماهها قبل، بسیاری انتظارش را میکشیدند، بر باد رفتن ساختمان فدراسیون فوتبال و البته سهدانگ از ساختمان باشگاه پرسپولیس است. این دو ساختمان به دلیل بدهی فدراسیون فوتبال به «شستا» از کف فوتبالیها رفته و حالا سندش، آن هم به صورت کاملا تکبرگ، به اسم شستا درآمده است. پس، فدراسیون پنجستاره سابق، حالا حتی ساختمان هم برای گذراندن امورات ندارد؛ به طوری که یا باید جمع کند و از «شیخ بهایی» برود یا این که رقم بسیار بالایی ماهانه به شستا اجاره بدهد و همین جایی را که به زحمت روزگاری به اسم فوتبال شد، موقتا نگه دارد. داستان اختلاف فدراسیون فوتبال و شستا هم شبیه به داستانهای سرگرمکنندهای است که یکسالی میشود به صورت روزانه، برگ تازهای به آن اضافه میشود. شروع این داستان به زمستان 1398 و پایان آن هم به دیروز یعنی اردیبهشت 1400 برمیگردد؛ البته با یک نقش اصلی به اسم مهدی تاج!
رئیس سابق فدراسیون فوتبال ایران، مارک ویلموتس، مربی بلژیکی را به عنوان سرمربی جدید تیم ملی به تهران کشاند و با کنایهزدن به کارلوس کیروش، سرمربی پیشین تیم ملی، مارک را اسوه «نجابت» خطاب کرد. با این حال مهدی تاج فراموش کرده بود که نجابت ویلموتس بعد از حرفهایگریاش میآید! ویلموتس بعد از قریب به چند ماهی که با فدراسیون فوتبال همکاری کرد، نامه نوشت و خبر داد که دستمزدش را نگرفته و قسطش به تعویق افتاده است. پاسخهای بیسروته مهدی تاج به درخواستهای مارک ویلموتس، سرانجام باعث شد این مربی بلژیکی در حساسترین زمان که تیم ملی درگیر بازیهای مهم انتخابی جام جهانی بود، استعفا بدهد و برود.
تاج که تازه متوجه عمق فاجعه شده بود، تلاش کرد برای تأمین قسط مارک ویلموتس و همکارانش رو به افراد نزدیکش در دولت بزند و از آنها بخواهد برایش دومیلیون یورو جور کنند. آن افراد هم مهدی تاج را به «شستا» پاس دادند و با هماهنگیهای صورتگرفته، قرار شد شستا دو میلیون یورو به فدراسیون مهدی تاج قرض دهد؛ اتفاقی که سرانجام رخ داد و تاج این رقم را به بانکی در ترکیه برد تا به حساب مارک ویلموتس واریز کند. ویلموتس نجیب، وقتی پول را گرفت، یک بازی به صورت تشریفاتی روی نیمکت تیم ملی نشست و بعد از شکست برابر عراق، دوباره به بلژیک برگشت و این بار خبر داد که حالا به غیر از آن دومیلیون یورو، 6.5 میلیون یوروی دیگر هم بابت غرامت از فدراسیون فوتبال ایران، به واسطه قراردادی که مهدی تاج با او بسته، میخواهد.
اختلاف فدراسیون فوتبال با شستا، اما چند ماه بعد، یعنی فروردین 1399 اوج گرفت. در واقع شستا از فدراسیون چکی به مبلغ دومیلیون یورو برای فروردین 1399 گرفته بود، ولی خبر نداشت که فدراسیون فوتبال آه هم در بساط ندارد، چه برسد به دو میلیون یورو! دعوای حقوقی بین دو نهاد از همان جا شروع شد و سرانجام خبر رسید که شستا با کشاندن کار به دادگاه، حکم توقیف ساختمان فدراسیون فوتبال را گرفته است. فوتبالیها و در رأس آن، مهدی تاج و دوستانش که تصور میکردند مثل همیشه میتوانند دوباره دست نیاز به سوی دولت دراز کنند، خیالشان راحت بود که شستا فقط میخواهد آنها را بترساند. کار که جدیتر شد اهالی ساختمان فدراسیون فوتبال به سرشان زد تا به صورت ریالی بخشی از پولی را که قرض گرفتهاند، پس دهند: یک نوع «زرنگبازی» قاطی با «مظلومنمایی!».
این طور شد که دومین اختلاف بزرگ شستا و فدراسیون فوتبال هم از راه رسید. فدراسیون میگفت پولی را که ابتدای زمستان 1398 گرفته، با تبدیل به ریال و با نرخ یورو همان زمان به حساب شستا واریز میکند، ولی شستا زیر بار نمیرفت و میگفت دو میلیون یورو قرض داده و عین دو میلیون یورو را میخواهد، نه ریال و نه تومان! در این بین هم مسئولان فدراسیون فوتبال چند بار خبر دادند که بدهی شستا پرداخت شده و خطری آنها را تهدید نمیکند؛ شستا، اما با تکذیب حرفهای مخابرهشده، خبر میداد که طلبش از فدراسیون فوتبال پابرجاست. این کشمکش به دی ماه 1399 کشید تا این که بالاخره شستا اقدام قضائیاش را کامل کرد و خبر داد حکم تخلیه فدراسیون فوتبال را گرفته و قرار است ساختمان این نهاد، به مزایده گذاشته شود.
با انتشار احکام قضائی مشخص شد که حق با این نهاد است و فدراسیون فوتبال باید ساختمان محل سکونتش را به شستا واگذار کند. اینجا بود که دوباره دو وزارتخانه پا پیش گذاشتند به این امید که شستا کوتاه بیاید و مهلتی اندک به اهالی فدراسیون فوتبال بدهد تا آنها بدهی یکسالهشان را پرداخت کنند. محمد شریعتمداری، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، از وساطت وزیر ورزش و جوانان برای توقف روند حراج ساختمان مذکور خبر داد و اعلام کرد به فدراسیون فوتبال تا پایان سال برای تسویهحساب بدهی خود زمان داده شد. سال 1399 تمام شد و فروردین 1400 هم تمام! خبری از پرداخت بدهی نبود و نهایتا یکی دو روز گذشته، خبر نهایی واگذاری ساختمان فدراسیون فوتبال به شستا به علاوه سهدانگ از ساختمان باشگاه پرسپولیس (بهعنوان جزئی از داراییهای فدراسیون) به این نهاد منتشر شد.
هر دو طرف، هم شستا و هم فدراسیون فوتبال، خبر را تأیید کردند تا کشمکشی که مرد نجیب مهدی تاج پایهاش را گذاشته بود، به پایان برسد؛ با یک پیروزی بزرگ برای شستا و یک شکست سخت برای فدراسیون فوتبال.
اما نکتهای که در این میان گم و کمرنگ شده، نقش مهدی تاج، رئیس سابق فدراسیون فوتبال، در آوارگی فدراسیون جدید و فوتبال در سطح کلی است. او با قرارداد عجیبوغریبی که با مارک ویلموتس بست، پایهگذار مشکلات عدیدهای شد و شایعات زیادی را هم به همراه آورد. به طوری که عنوان شد احتمالا «فسادی» در این قرارداد نهفته است و باید ارزیابی شود، اما تاج زودتر از آن که کار به حسابوکتاب کشیده شود، استعفایش را از ریاست فدراسیون فوتبال نوشت و رفت. دلیلش را «قلب درد» اعلام کرد، ولی مخالفانش میگفتند به دلیل فرار از محکمه قرارداد با ویلموتس رفته است. نزدیکانش، اما شهادت میدادند که قلبش واقعا رنجور شده و توان استرس مضاعف را دیگر ندارد.
سازمان بازرسی، اما نقش او و تیم همراهش در گرفتاریهای مالی گسترده برای فوتبال ایران را برجسته دانست و خبر داد بهزودی به این پرونده پرابهام و احتمال فسادهای رخداده رسیدگی میکند. حتی شایعه شد که بخشی از اموال این افراد توقیف شده و آنها ممنوعالخروج هم شدهاند؛ شایعاتی که هرگز صحتوسقم آنها مشخص نشد. آن نهادهایی هم که وعده داده بودند «بهزودی» به این پرونده عجیبوغریب رسیدگی و مقصران را معرفی میکنند، سکوت پیشه کردند و مدتهاست حرفی از چگونگی طیشدن این پرونده به میان نیامده است. حالا که خبری از آن پرونده پرابهام با احتمال بروز فساد نشده و فدراسیون فوتبال ایران در آستانه ورشکستگی قرار گرفته و تازه، احتمالا، باید مهیای پرداخت رقم 6.5 میلیون یورو غرامت به مارک ویلموتس هم باشد، کاش دست کم یکی از همان نهادها به مخاطبان بیشمار فوتبال در ایران بگویند: آیا خبری از قلب «تاج» دارند یا خیر!»
منبع: روزنامه شرق