یک‌شنبه 4 آذر 1403

«کودتا» از منظر نظارت و کنترل

وب‌گاه عصر ایران مشاهده در مرجع
«کودتا» از منظر نظارت و کنترل

کنترل و نظارت فرآیندی است که بایدها را با هست‌ها، مطلوب‌ها را با موجودها و پیش بینی‌ها را با عملکردها مقایسه می‌کند،

دکتر کامران محلوجی / دکتر شهریار شفیعی ایران‌زمین در طول حیات خود فراز و نشیب‌های فراوانی به خود دیده است. از پادشاهی پارت‌ها و ساسانیان تا دوران اسلامی و خیزش‌های شیعی پس از اسلام و دوران مدرن و در نهایت نظام جمهوری اسلامی و اثرات هر کدام از این حوادث تا به امروز بر تاریخ ایران آشکار است.

موقعیت ژئوپلتیک ویژه ایران - به مثابه پلی میان جهان شرق و غرب - موجب شده در مسیر بسیاری از تحولات بین المللی واقع شود. صرف نظر از موقعیت ژئوپلتیک، از سده پیش موضوع نفت، اهمیت ایران را دو چندان کرده است. چرا که بازار انرژی به عنوان نیروی محرکه اقتصاد با نفت گره خورده و در دهه 20 و 30 میلادی نمی توان نام نفت را متصور شد بدون اینکه به ایران نیندیشید. همین پیوند موضوع یکی از حوادث دردناک تاریخ ایران یعنی کودتای 28 مرداد 1332 است. این کودتا را آمریکا و انگلیس طی یک برنامه از پیش طراحی شده به نام عملیات آژاکس در ایران اجرا کردند و در بررسی‌های کلاسیک هرگاه بخواهند ازکودتا‌هایی که آمریکا آنها را مدیریت کرده نام ببرند با برنامه آژاکس اغاز می کنند.

از طرف دیگر این عملیات را شاید بتوان اولین دخالت دولت آمریکا در امور داخلی ایران قلمداد کرد. یرواند آبراهامیان در کتاب کودتا به این واقعه تاریخی پرداخته با نگاهی نوین درباره شکل‌گیری و علل پنهان و آشکار این واقعه. اگر بخواهیم نیروی پیش‌ران این کودتا را از منظر آبراهامیان در یک عبارت خلاصه کنیم می‌توانیم آنرا به موضوع " قدرت کنترل" محدود سازیم.

اهمیت این واژه در این کتاب به حدی است که می توان با این کلید واژه بسیاری از تحولات امروز ایران را نیز با آن درک کرد. کتاب آبراهامیان روایت کودتایی است که حتما نام آن به گوش همه‌ی ما خورده است. کودتایی که سال 1332 رخ داد و طی آن دولت دکتر مصدق سرنگون شد و حکومت محمدرضا پهلوی دوباره ظهور پیدا کرد. کتاب کودتا با گاه‌شماری آغازشده است که در آن وقایع سیاسی مهم ایران از امضای عهدنامه‌ی دارسی در سال 1280 خورشیدی که امتیاز استخراج نفت را به مدت 60 سال به او واگذار می کرد و تصمیم بریتانیا برای اینکه سوخت کشتی های خود را از ذغال سنگ به نفت تغییر دهد تا شهریور 1333 و صدور موافقت‌نامه نفتی تشکیل کنسرسیوم، که عملا ملی شدن صنعت نفت را بی معنا کرد، را به شکل موردی ذکر می نماید.

پس‌ازاین او فهرستی از چهره‌های شاخص و بازی گران اصلی ماجرای کودتا می پردازد و به اختصار به دوران زندگی ایشان اشاره می نماید. سپس در بخش پیش گفتار آبراهامیان به دلایل اختلاف میان ایران و آمریکا و اینکه چگونه دو کشوری که در ابتدا روابط حسنه با یکدیگر داشتنتد و حتی ظن مصدق به این می رفت که ممکن است بتوان با رابطه با آمریکا زمینه آزادی های بیشتری را برای ایران فراهم آورد به دشمنان خونی یکدیگر تبدیل شدند اشاره‌کرده است. او در ادامه می آورد: «کتاب حاضر می‌خواهد از دو جنبه پنداشت عمومی ایجادشده توسط آثار قبلی را به چالش بکشد. نخست، این باور متعارف را که بریتانیا با حسن نیت وارد مذاکره شد، ایالات‌متحده تلاشی جدی برای ایفای نقش واسطه درستکار صورت داد و علت شکست مصدق در دست‌یا‌بی به مصالحه هم سرسختی او بوده که ریشه‌اش همواره در سرشت روان‌شناسانه او جست‌وجو شده." او سپس در طی چهار فصل با اشاره به مستنداتی که جمع آوری کرده است موضوع مورد نظر خود را بسط و تفسیر می‌کند. این چهار فصل عبارتند از:

1- ملی شدن صنعت نفت 2- مذاکرات ایران و انگلیس 3- کودتا 4- میراث کودتا مفهومی که آبراهامیان در جای جای این کتاب به آن اشاره می‌کند و تقریبا تمام اطلاعات جمع آوری شده خود را در جهت تفسیر آن به کار می‌برد و مشخصا از دید دیگر محققین مغفول مانده موضوع نظارت، کنترل و قدرت است. این عبارت کلید واژه‌ای است که می توان غالب تحولات دوران کودتا را با آن درک کرد ولی معنی این عبارت چیست؟. یکی از تعاریف نسبتا جامعی که از نظارت و کنترل انجام گرفته، تعریفی است که استیفن رابینز ارائه کرده است. او معتقد است که کنترل عبارت است از فرایند تحت نظر قرار دادن فعالیت ها، به منظور حصول اطمینان از این که آن ها همان گونه که برنامه ریزی شده اند، انجام می پذیرند؛ و نیز اصلاح کردن انحرافات قابل ملاحظه و مهم. بنابر این تعریف، نظارت و کنترل‌، فرایندی است برای کسب اطمینان از این که اقدامات و فعالیت های جاری، در جهت اهداف پیش بینی شده است و منطبق با اقدامات برنامه ریزی شده. بنابراین می توان گفت کنترل و نظارت فرایندی است که بایدها را با هست ها؛ مطلوب ها را با موجودها؛ و پیش بینی ها را با عملکردها مقایسه می کند، و تصویر روشنی از اختلاف یا تشابه بین این دو گروه از عوامل را در اختیار مدیران قرار می دهد. بر حسب این تعریف مفهوم مدیریت ارتباط تنگاتنگی به نظارت و کنترل دارد و اصولا مدیری که فاقد این عوامل باشد هویت مدیرتی خود را واگذار کرده است. از نظر آبراهامیان توافقات پیشنهاد شده به مصدق تماما فاقد پذیرش نقش کنترلی ایران بر صنعت نفت بود و تماما بر موضوع تقسیم سود تنظیم می شد. به عبارت دیگر کشور های غربی که در آن دوران بریتانیای کبیر و آمریکا به عنوان اصلی ترین نیروی کنترلی آن محسوب می شدند حاضر نبودند بخشی از قدرت نظارت بر موضوع انرژی را به ایران واگذار نمایند. از نظر نویسنده کتاب موضوع آنها به هیچ عنوان درصد سود نبود حتی در مواردی حاضر شدند که سود قابل توجهی را به ایران پرداخت نمایند اما به هیچ وجه حاضر به تقسیم قدرت نبودند. بر همین مبنا هر گونه پیشنهادی از طرف ایران را که در آن قرار بود کنترل صنعت نفت را در اختیار این کشور قرار دهد را یکسره رد می کرند. : "ملی شدن زمینه‌ساز آغاز مبارزه‌ای با ماهیت بردوباخت شد. از دیدگاه مصدق و ایران، ملی شدن به معنای حاکمیت ملی و حاکمیت ملی نیز به معنای کنترل و نظارت بر اکتشاف استخراج و بهره‌برداری از نفت بود؛ اما از نظر بریتانیا و شرکت نفت انگلیس و ایران، معنای ملی شدن دقیقا برعکس بود. این اقدام از دیدگاه آنان به مفهوم از دست دادن نظارت بر اکتشاف استخراج و بهره‌برداری از همان نفت بود. ستیزهای سیاسی معمولا جایی برای مصالحه هم باقی می‌گذارند. اما این مناقشه فضای بسیار اندکی را برای این مورد باقی گذاشته بود. کنترل و نظارت یا باید - آن‌گونه که مصدق پافشاری می‌کرد - در اختیار ایران قرارمی گرفت و یا - همان‌طور که بریتانیا نیز سرسختانه تأکید می‌ورزید - باید تحت کنترل بریتانیا و یا حداقل خارج از کنترل ایران قرار می‌گرفت.

اگر مناقشه بر سر تقسیم سود بین طرفین بود. امکان سازش وجود می‌داشت. بالاخره می‌شود یک کیک را به‌گونه‌ای تقسیم کرد که همگان راضی باشند. اما ازآنجاکه این مبارزه بر سر کنترل اساسی بود و نه موضوعاتی روزمره و عادی، طی 28 ماه طوفانی با اجرای ملی شدن نفت در خردادماه 1330 آغاز و با کودتای مردادماه 1332 به پایان رسید". واژه «کنترل» از نظر ایران، به معنای در اختیار داشتن قدرت اکتشاف، قیمتگذاری و صادرات نفت بود که این امر برای بریتانیا به معنی از کف دادن همین موضوعات بود که منجر به این می شد که توان پیش بینی و برنامه ریزی برای آینده را در این زمینه از دست بدهد. بر همین مبنا آبراهامیان بیان می دارد که در پیشنهادات ارائه شده حتی به نصبت سود پنجاه پنجاه و حتی شصت چهل به نفع ایران هم اشاره شد ولی به شرطی که ایران نظارت و کنترل را بر موضوع نفت به بریتانیا واگذار نماید و مصدق این موضوع را نمی پذیرفت. در طی مذاکرات با دولت ایران، بریتانیا متوجه شد که امکان چانه زنی برای در اختیار گرفتن "کنترل و نظارت" نفت وجود ندارد به همین دلیل سناریوی را آغاز کرد که در نهایت منجر به عملیات آژاکس و کودتای 28 مرداد گردید. دکتر تورج دریایی در این باره می گوید‌: " در کلاس روابط بین الملل در دانشگاه در آمریکا لیست کودتاهای موفق را با عملیات آژاکس در ایران آغاز می‌کنند و پس از آن کشورهای دیگر در قاره آمریکا و آفریقا و آسیا. لیست بلندی و طولانی‌یی است" ظاهرا مصدق گمان کرده بود قوانین جهان آن دوران قوانینی مساوات‌گرا و آزادی‌خوهانه است. او گمان می‌کرد به دلیل اینکه بر روی سرزمین نفت خیزی به دنیا آمده می‌تواند در مورد منبعی که از آن استخراج می‌شود تصمیم بگیرد و با مداکره می‌تواند به ین حق دسترسی پیدا کند. از نگاه بریتانیا وضع این گونه نبود.

نگاه بریتانیا و امریکا از منظر یک ابرقدرت قابل درک است. از این نگاه ایران صاحب نفت خود نیست، صرفا یک مزیت است که نفت به شکل تصادفی در زیر خاک ایران وجود دارد. برای همین مبلغی به ایران بابت اینکه سرزمینش تصادفی روی نفت قرار گرفته پرداخت می‌کنیم ولی امکان مشارکت ایران در تعیین حقی برای کنترل نفت ممکن نیست. از نگاه یک ابرقدرت اگر ایران قصد داشته باشد بر نفت خود نظارت داشته باشد این امر به‌نوبه خود به معنای نفوذ داشتن بر قیمت‌گذاری نفت در بازارهای جهانی نیز خواهد بود. اما از منظر بریتانیا از دست دادن کنترل به مفهوم ناتوانی در تعیین میزان اکتشاف تولید و بهره‌برداری از نفت بود که به از دست دادن نفوذ بر قیمت‌های جهانی نفت منجر می‌شد. اما بریتانیا و شرکت نفت ایران و انگلیس و نیز دیگر هفت خواهر بزرگ نفتی، چنین دورنمایی را در اوایل دهه 13301950/ کاملا غیرقابل‌پذیرش می‌دانستند.

هر چند بعد‌ها تاریخ نشان داد نگاه ابرقدرتی به معادلات جهان داشتن چندان پایدار نمی‌ماند، پیدایش سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) درنهایت موجب تغییر اختیارات در قیمت‌گذاری نفت در دهه 1970 1350/ شد که این موضوع نیز با نقش محوری و رهبری ایران محقق گردید. به همین دلیل است که اقتصاددانان و تاریخ نگاران، پیدایش اوپک را یک خط گسست و یک نقطه عطف در تاریخ در سده بیستم می‌دانند که دوره معاصر را از عصر ماقبل آن؛ یعنی زمانی که شرکت‌های غربی بر بازار جهانی سلطه داشتند، متمایز می‌سازد.

اما در این کتاب جای چند نکته خالی است. اول اینکه از نگاه یک ابر قدرت اصولا می‌توان حقی برای کنترل در موضوعات حیاتی مانند انرژی برای کشورهای جهان سوم در نظر گرفت. دوم اینکه فرض اینکه تاسیس اوپک را یک نقطه عطف دانستن برای گسست سیطره شرکت‌های غربی بر بازار جهانی آیا یک فرض درست است. آیا الان سطح کنترل تغییر پیدا نکرده؟ آیا با تاسیس سوئیفت و دیگر نهاد های نظارتی این کنترل از سطح خشن کودتاگرایانه به نظام تحریم‌های مالی انتقال نیافته است؟ و سوم اینکه آیا کشوری مثل ایران که درخواست کنترل بر بخشی از صنعت نفت را داشته و عملا قصد کرده بود در معادلات بین المللی از یک سرباز پیاده به یک بازیکن موثر تبدیل شود پیشنهادی هم برای بهبود نظم جهانی صنعت انرژی داشته یا صرفا آن را یک حق می‌دانسته که باید آنرا مال خود کند. هر چند واقعا قرار نیست که این کتاب به تمام سوالات این چنینی پاسخ دهد. در بخش پایانی کتاب کودتا فهرست منابع قابل تاملی آورده شده که نه‌تنها خواننده علاقه‌مند می‌تواند از آن‌ها برای مطالعات بیشتر استفاده کند بلکه برای دانشجویان و متخصصان تاریخ که می‌خواهند درباره تاریخ اخیر ایران بیشتر بدانند نیز منابع بسیار ارزش‌مندی به شمار می‌روند.

بیشتر بخوانید: کودتا بود یا رویداد و واقعه سیاسی؟! لینک کوتاه: asriran.com/003Nam