گفتگو با جعبه سیاه آزمون در روسیه / سردار به انگلیس نرفت چون...
مترجم سردار آزمون در روسیه به تشریح جزئیترین اتفاقات این بازیکن در مدت زمان حضورش در سه باشگاه روسی پرداخت و گفت: سردار در سال 2019 از انگلیس پیشنهاد داشت اما ترجیح داد به زنیت برود.
مترجم سردار آزمون در روسیه به تشریح جزئیترین اتفاقات این بازیکن در مدت زمان حضورش در سه باشگاه روسی پرداخت و گفت: سردار در سال 2019 از انگلیس پیشنهاد داشت اما ترجیح داد به زنیت برود.
به گزارش خبرنگار مهر، «باوکو پوچوف» در 9 سال گذشته همواره به عنوان مترجم و دوست صمیمی و خانوادگی در کنار سردار آزمون در تیمهای روبین کازان، روستوف و زنیت حضور داشته و به نوعی جعبه سیاه زندگی مهاجم تیم ملی ایران محسوب میشود.
پوچوف در تازهترین گفتگوی خود با سایت «اسپورت 24» روسیه به تشریح جزئیترین اتفاقات رخ داده برای آزمون در تمام این سالها پرداخت.
به گفته پوچوف، باشگاه بایر لورکوزن از سال 2016 به دنبال جذب سردار آزمون بود و در سال 2019 و همزمان با پیشنهاد زنیت، یک باشگاه انگلیسی اقداما تی برای جذب مهاجم تیم ملی ایران انجام داد اما به خاطر حرف یک مربی قید انگلیس را زد.
این مترجم همچنین گفت که بعد از درخشش آزمون با تیم روستوف، تیمهایی از فرانسه و بوندس لیگا برای جذب این مهاجم انجام دادند که به جایی نرسید.
بخشهایی از گفتگوی مفصل پوچوف در ادامه میآید:
* از ابتدا شروع کن؛ از ژانویه 2012. روبین کازان یک اردوی آماده سازی در ترکیه برگزار میکند، شما به مربی تیم جوانان ولادیمیر یژوروف نزدیک میشوید و به او آزمون را پیشنهاد میکنید. پس معلوم شد که سردار را قبل از روبین میشناختی؟
- در آن زمان، من یک سال در روبین کار کرده بودم. علیرضا حقیقی دروازه بان ایرانی در آنجا بازی کرد. اما خیلی قبل از آن به فوتبال علاقه مند شده بودم و اطلاعاتی از بازار ایران داشتم. اینطور شد که دوستانم در جام مشترک المنافع متوجه سردار شدند. و آنها به من گفتند: پسر خوبی است. من اطلاعات را به یژوروف دادم و باشگاه شروع به کار در این راستا کرد. سپس من و دوستم به ایران رفتیم، با پدر و مادر آزمون و با خود سردار آشنا شدیم. آنها گفتند که گزینهای برای انتقال به روبین کازان وجود دارد.
* آیا در روبین به عنوان مترجم کار میکردید؟ اصلاً چطور به آنجا رسیدید؟
- در مورد روبین، همان دوستی که آزمون را پیشنهاد داد، به من کمک کرد. او چند نفر را در روبین میشناخت. اینجا جایی است که همه چیز شروع شد. علیرضا (حقیقی) به یک دستیار و یک مترجم نیاز داشت. بنابراین من با او به روبین دعوت شدم.
* برگردیم به آزمون. تلاش برای آوردن او به روسیه پس از جام مشترک المنافع آغاز شد؟
- بله، در سن پترزبورگ برای اولین بار او را دیدیم. و از همان لحظه شروع به کار کردیم.
* پس شما قبلاً میدانستید که همه چیز میتواند در اروپا تمام شود؟
- راستش را بخواهید، بله. واضح بود که آن پسر پتانسیل دیوانه کنندهای داشت. کودکان متولد 1993 و 1994 در جام مشترک المنافع بازی میکردند و سردار متولد 1995 بود. او جوانترین بازیکن بود، اما در میان بازیکنان متمایز بود. بسیاری از جوانان برای انتقال از فوتبال جوانان مشکل دارند. آزمون متفاوت بود. وقتی برای اولین بار او را در تمرین دیدم، شگفت زده شدم.
* اولین دیدار آزمون با قربان بردیف چطور بود؟
- ابتدا مشخص بود که سردار اولین اردو را با تیم اصلی برگزار خواهد کرد. بردیف میخواست شخصاً او را در عمل ببیند. بعد از اولین جلسه تمرین به سراغ بردیف رفتم و نظرش را جویا شدم. جواب داد: «خیلی خوب است». سپس آزمون برای دومین اردوی آماده سازی به تیم دوم اعزام شد. و بعد مجبور شدم بین تیمهای اول و دوم در رفت و آمد باشم.
* با در نظر گرفتن کم حرفی و عبوس بودن بردیف، گفتن کلمه «بسیار خوب» نتیجه گیری دلگرم کنندهای بوده است.
- او فقط در انظار عمومی کم حرف است. در تیم خیلی با همه صحبت میکرد. به خصوص با بازیکنان جوان. من نه تنها روی ویژگیهای حرفهای آنها، بلکه روی ذهنیت آنها هم کار کردم. بنابراین من بردیف را عبوس و کم حرف نمینامم. او فردی بسیار جالب برای تعامل است. میتوانید ساعتها با او بنشینید و درباره خیلی چیزها صحبت کنید. او همچنین با دقت گوش میدهد و هرگز حرف را قطع نمیکند.
* سردار، بردیف را پدر دوم خود میداند. این موضوع از چه زمانی شروع شد؟
- از روزهای اول سردار در روبین کازان. بردیف ابتدا نمیدانست که آزمون یک ایرانی ترکمن الاصل است. بردیف در یکی از اولین جلسات با پدر آزمون صحبت کرد. پدر آزمون فارسی صحبت میکرد و من ترجمه میکردم. در پایان گفتگو پدر آزمون به زبان ترکمنی چیزی گفت. بردیف در شوک بود. من فکر نمیکنم که اصل سردار در رابطه او با بردیف نقش اساسی داشته باشد اما سرمربی، سردار را از همان اولین اردو زیر پر و بال خود گرفت. مدام با او صحبت میکرد و برایش توضیحاتی میداد. رابطه آنها بهتر و بهتر شد.
* معمولاً از شما به عنوان مترجم آزمون یاد میشود. اما معلوم شد که شما و سردار از روز اول او در روسیه - کازان، روستوف، دوباره کازان، زنیت پترزبورگ در کنار هم هستید. درواقع شما فراتر از مترجم هستید.
- ما تقریباً یک رابطه خانوادگی داریم. من با پدرش زیاد صحبت میکنم. ما دوستان خانوادگی هستیم. البته از نظر حرفهای فقط ترجمه نمیکنم. اغلب قبل از مسابقات، بعد از مسابقات، حتی در زمان استراحت با او صحبت میکنم. نمی دانم خودم را چطور بشناسم!
* یکی از وظایف ای جنت های فوتبال کمک به فوتبالیست در مسائل مختلف روزمره است. من احساس میکنم تو و آزمون هم داستانی مشابه به این دارید.
- میتوان گفت بله. من این کار را در قالب یک ای جنت بلکه از موضع یک فرد نزدیک انجام میدهم. سردار خیلی دوست داشتنی است. مثلاً همه زبانها دارای یک شکل محترمانه از صدا کردن افراد هستند. انگلیسیها میگویند «آقا» و ایرانیها میگویند «Whoa». سردار همچنان من را فقط به این شکل خطاب میکند. ما 9 سال است که با هم هستیم. او در حال حاضر 27 سال دارد. اما هرگز این پیشوند را حذف نمیکند. این به خوبی نمایانگر نگرش و تربیت او است. من او را مثل برادر کوچکتری می دانم که همیشه آماده کمک است.
* به نظر میرسد او حتی همیشه برای تعطیلات به زادگاهش میرود. آیا او به طور کلی در جایی به جز ایران استراحت میکند؟
- به سختی. سردار همیشه به خانه میرود. برای او بهترین تعطیلات این است که در خانه در کنار خانواده باشد. او البته میتواند برای چند روز به امارات هم برود. اما چنین چیزی وجود ندارد که او یک تعطیلات کامل را در ساحل بگذراند. به علاوه او یک سرگرمی عالی دارد؛ اسب.
* صحبت از اسب شد. چه چیزی را بیشتر دوست دارد؛ فوتبال یا اسب دوانی؟
- فکر کنم 50 - 50 باشد.
* چند سال پیش در یک کمپ تمرینی در قطر، مصاحبه با من را از بعدازظهر به عصر موکول کرد، زیرا میخواست مسابقات اسب دوانی را تماشا کند.
- او نه تنها تماشا میکند، بلکه آنها را به خوبی درک میکند: اینکه چه کسی برنده خواهد شد، چرا این یا آن اسب به این صورت یا آن طرف میدود. سردار دائماً با مربیان اسبهای خود در تماس است. او اکنون اسبهای زیادی دارد، بنابراین مسابقات زیادی با شرکت آنها وجود دارد. سردار مسابقات اسب دوانی استرالیا، انگلیسی و آمریکا را هم تماشا میکند. این بخش بزرگی از زندگی اوست. سردار میتواند فریاد بزند، ممکن است اسبهای خود را پس از مسابقههای ناموفق سرزنش کند.
* سردار در 17 سالگی به روسیه آمد. در این سن نوجوانان غیرقابل کنترل هستند و همیشه از بزرگترها اطاعت نمیکنند. با سردار چنین مشکلی داشتی؟
- اما من و سردار 9 سال است که هیچ درگیری نداشتهایم. اصلاً. من در همه جا و همیشه با او هستم. قبلاً در مورد تربیت او صحبت کردهام. او همیشه به حرف بزرگترهایش گوش میدهد. این از کودکی به او القا شده است. اگر چیزی به او بگویید، ممکن است این کار را انجام دهد یا انجام ندهد اما هرگز با شما بحث نمیکند. ما میتوانیم در مورد فوتبال بحث کنیم. در مورد زندگی، هرگز هیچ مشکلی وجود نداشت.
* اما به هر حال، وقتی یک پسر جوان از یک شهر کوچک ایران به کازان میآید، ممکن است مثلاً به میهمانی برود.
- او خودش اهل میهمانی نیست. از این نظر ما با او خوش شانس بودیم. او علاقهای به این جور جاها نداشت. برنامه او خانه، تمرین، خانه، تمرین است. البته میتوانستیم به رستوران برویم. اما او با پدر و مادرش به روسیه نقل مکان کرد و تا همین اواخر با آنها زندگی میکرد.
- آیا سردار خوب آواز میخواند؟
- اتفاقاً بله! او به ویژه در آهنگهای فارسی مهارت دارد.
* نظر پدر چقدر برای آزمون مهم است؟ یا لحظاتی بود که او کارها را به روش خودش انجام میداد؟
- حرف پدرش قانون است اما حالا سردار پخته شده است. او و پدرش در حال بحث در مورد مسائلی هستند. آزمون در واقع بسیار منطقی است.
* این بحثها در مورد فوتبال است؟ مثلاً پدر تصمیم میگرفت سردار کجا برود یا نرود؟
- آنها در مورد همه گزینهها مشورت و بحث میکنند. پدرش مربی حرفهای است و همچنین سعی میکند زیاده روی نکند. او تک تک تصمیمهای خود را ثابت میکرد تا سردار بفهمد که چرا باید این گونه عمل کند یا عمل نکند.
* و اگر در مورد بردیف صحبت کنیم؟ آیا قربان بردیف آزمون را توبیخ میکرد؟ یا رابطه آنها آرام بود؟
- او اغلب سردار را سرزنش میکرد. احتمالاً سردار بیشتر از بقیه به آن رسیده است. بردیف همیشه از او حداکثر را میخواست؛ هم در تمرین و هم در بازی. به ندرت اتفاق میافتاد که بردیف از تمرینات سردار کاملاً راضی باشد.
* شکایات اصلی چه بود؟
- اینکه او باید بیشتر پیشرفت کند. چه در تمرین و چه در بازی. در زندگی روزمره، برعکس، هیچ مشکل و شکایتی وجود نداشت. بردیف تنها چیزی که میتوانست به آزمون بگوید این بود که زود بخوابد. در مورد بقیه، سردار نه الکل مینوشید، نه سیگار میکشید، نه به کلاب میرفت. بنابراین دلیلی برای شکایت وجود نداشت. بردیف یک اصل داشت؛ او سعی کرد حداکثر فشار را بیاورد. بنابراین، بیشتر انگیزه سردار بود که از پیشرفتش دست نکشد. یادم میآید روبین یک مسابقه داشت. این اولین بازی آزمون برای روبین بود. او به عنوان بازیکن تعویضی وارد زمین شد و گلزنی کرد. بعد از بازی، سردار باید به ایران پرواز میکرد. با خانواده اش به فرودگاه میرفتیم که برای خداحافظی به بردیف تماس گرفتم. بردیف گفت: «به او بگویید این فقط یک گل بوده و سردار کاری نکرده است.»
* سردار چه واکنشی نشان داد؟
- در شوک بود. او 18 سال داشت. سپس با آرامش کارمان را ادامه دادیم.
* و انتقال آزمون از روبین به روستوف. به عنوان فردی که مدام با آزمون هستید، بگویید چطور بود؟ بعداً خیلی چیزهای مختلف گفته و نوشته شد.
- من همیشه میخواهم خوبیهای گذشته را به یاد بیاورم. اما پس از آن شرایط خاصی وجود داشت. سردار میخواست بیشتر بازی کند. او در سال 2014 بسیار کم بازی کرد. مثلاً 10-15 دقیقه. سرمربی جدید به بازیکنان دیگر تکیه کرد. وقتی بردیف هدایت تیم روستوف را پذیرفت بلافاصله گفت که مایل است سردار را دعوت کند. ما با روبین به اولین اردوی زمستانی رفته بودیم. سپس باشگاهها بین خود به توافق رسیدند و سردار به روستوف رفت.
* در نوامبر 2016، روستوف برای بازی به کازان رفت و از کمیته تحقیق به هتل شما آمدند. علتش چه بود؟
- بالاخره سردار هیچ خلافی مرتکب نشده بود. رئیس روستوف به نوبه خود همه چیز را انجام داد تا این وضعیت به هیچ وجه سردار را تحت تأثیر قرار ندهد. نمی دانم چرا این افراد به هتل آمدند. واقعاً کسی به من نزدیک نشد. به سردار هم. فردای آن روز سردار پرواز کرد و من را به کمیته تحقیق احضار کردند. چند سوال پرسیدند، من همه چیز را همانطور که بود گفتم و من را رها کردند. این همه ماجرا است. هیچ برخوردی وجود نداشت.
* زندگی سردار در شهر رنگارنگ روستوف چگونه بود؟
- فوق العاده! روستوف یکی از دنجترین و راحت ترین شهرهای روسیه است. ما دو سال فوق العاده را در آنجا گذراندیم. مردم هم بسیار صمیمی بودند. همیشه با ما با محبت و احترام رفتار میشد. روستوف یک شهر شگفت انگیز و چند ملیتی است، اما همه در صلح و دوستی زندگی میکنند. من از بودن در روستوف خوشحال بودم. سردار هم اصلاً هیچ مشکلی نداشت. او در همه جا راحت است - در کازان، روستوف، سنت پترزبورگ. همه اش بستگی به شخص دارد. اگر به دنبال ماجراجویی هستید، آن را همه جا خواهید یافت.
* آزمون در روستوف در لیگ قهرمانان عالی بازی کرد. پس از آن، شایعاتی در مورد علاقه باشگاههای برتر شروع شد. واکنش سردار به این شایعات چگونه بود؟
- همیشه از اولین روزهای حضور او در روسیه چنین شایعاتی وجود داشت. پس از لیگ قهرمانان با روستوف، اینها دیگر شایعه نبود بلکه یک علاقه خاص بود. نمایندگان تیمهای مختلف به تماشای او آمدند. اما ما با پدر سردار و قربان بردیف مشورت کردیم و به این نتیجه رسیدیم که در آن زمان برای رفتن او خیلی زود بود.
* آیا نمایندگان باشگاهها به شما مراجعه کردهاند تا بتوانید سردار را متقاعد به یک نقل و انتقال کنید؟
- بله اینطور هم بود. هم ای جنتها و هم مدیران ورزشی. گفتند ما علاقه داریم با سردار صحبت و او را قانع کنی.
* آیا منظورت تیمهایی از پنج لیگ برتر اروپا است؟
- بله، لیگ 1 (فرانسه) و بوندسلیگا.
* درباره آرسنال و تاتنهام هم خبرهایی نوشتند.
- هیچکس به طور خاص از انگلیس با من صحبت نکرد.
* آیا آزمون بعد از برخوردهای منفی هواداران روبین کازان، برای بازگشت به این تیم راحت بود؟
- انسان وقتی مقصر است ناراحت میشود. سردار میدانست که او مقصر نیست و چیزی برای ترس نداشت. خود روبین میخواست که او به روستوف برود. اگر در کازان چنین تمایلی وجود نداشت، آنها به سادگی او را رها نمیکردند. بله بردیف میخواست سردار را در روستوف داشته باشد اما روبین همچنین میخواست او را آزاد کند. شاید هواداران از این موضوع اطلاعی نداشتند و اطلاعات خاصی به آنها منتقل شد. اما وجدان سردار راحت بود.
* او در ایران هم اتفاق ناخوشایندی با هواداران - تیم ملی - داشت.
- بله، بعد از جام جهانی (2018 روسیه). ایران گروه بسیار سختی داشت. ایران مراکش را شکست داد، از اسپانیا شکست خورد و پرتغال را متوقف کرد. سردار شانس زیادی برای اثبات خود در برابر چنین حریفانی نداشت. اما انتقاد هواداران شروع شد و مادرش را آزار دادند. بعد از آن روی احساسات گفت که برای تیم ملی بازی نمیکنم.
* انتقال به زنیت چطور اتفاق افتاد؟
- به موازات زنیت، سردار از لیگ برتر انگلیس هم پیشنهاد داشت. او زنیت را انتخاب کرد زیرا میخواست برای سرگئی سماک بازی کند. به علاوه قربان بردیف هم موثر بود. او به سردار گفت که سرگئی سماک میتواند به او کمک کند تا به یک بازیکن برتر تبدیل شود. کلام بردیف کلید این انتقال بود. در مورد خود انتقال، زنیت در اردو بود و سردار در مسابقات قهرمانی آسیا (2019) بازی میکرد. او آنجا عالی عمل کرد. سنت پترزبورگ مدت زیادی بود که او را دنبال میکرد. بنابراین وقتی پیشنهاد دادند سردار خیلی به آن فکر نکرد.
* آیا حداقل یک نفر بود که او را از رفتن به زنیت منصرف کند؟
- بله؛ مردی بود که میخواست او به انگلیس برود.
* پس از دومین قهرمانی زنیت، فیلمی از آزمون در رختکن به همراه آرتم زوبا منتشر شد. چگونه با این ماجرا در ایران برخورد شد؟
- آن حرکت یک شوخی بود. هواداران همه چیز را درک میکنند. برای آنها، شایستگی سردار در زمین مسابقه از آن شوخی بیشتر بود. در زندگی آنها هم چنین شوخیهایی وجود دارد.
* آزمون در حال حاضر 27 سال دارد، او به خوبی روسی صحبت میکند، او به خوبی انگلیسی صحبت میکند. اما قبل از هر مصاحبهای یک متجرم نیاز دارد و فقط فارسی صحبت میکند؛ آنهم فقط با ترجمه شما. چرا اینطور است؟
- نمی دانم. در این مورد با او صحبت نکردم. اما حتی وقتی برای مصاحبه فوری بعد از مسابقه دعوت میشد همیشه به من میگفت «بیا میخواهم آنجا باشی». از او در این مورد چیزی نمی پرسم.
* در تابستان 2021 آزمون بعد از یک قهرمانی دیگر تصمیم به جدایی از زنیت گرفت.
- سردار میخواست برود و خودش را در یک لیگ قویتر امتحان کند.
* اولین تماسها با بایر چه زمانی ظاهر شد؟
- تابستان بایر با زنیت و با نمایندگان سردار تماس گرفت اما بایر او را برای مدت طولانیتری میخواست؛ از سال 2016.
* آیا این همان باشگاه آلمانی است که کمی پیشتر به آن اشاره کردید؟
- بله؛ آنها قبل از جام جهانی به تمرین روبین کازان آمدند. علاقه دوم فقط تابستان گذشته ظاهر شد.
* آن دری لونف (دروازه بان روسی تیم لورکوزن) گفته بود که سردار با او تماس گرفته و در مورد لیگ، تیم و شهر پرسید. آیا او قبلاً فهمیده بود که سردار میخواهد به بایر بپیوندد؟
- سردار منتظر تصمیم باشگاه بود. موضع او ساده بود - اگر همه از همه چیز راضی باشند، من آمادهام. اگر باشگاهها موافقت کنند، او ترانسفر میشود در غیر این صورت صد در = صد به قراردادش عمل میکند.
* وقتی زنیت در تابستان به او اجازه جدایی نداد چه واکنشی داشت؟
- البته کمی ناراحت بود اما سردار قرارداد داشت. او فهمید که باید آن را حل کند. درگیری داخلی وجود نداشت. سردار فهمید که نتیجهای ندارد زیرا زنیت چنین تصمیمی گرفته است.
* آزمون در پاییز یکی از ضعیفترین عملکردها را در زنیت داشت. آیا این به این دلیل است که او اجازه نداشت به آلمان برود؟
- قطعاً نه. در دیدار با همان «اسپارتاک» یکی از بهترین بازیها را انجام داد. به علاوه، او مصدومیت داشت، سپس به فرم خوبی رسید. او به مشکل نمیپردازد، بلکه همه چیز را همانطور که هست میپذیرد. تیم او را دوست دارد، هواداران او را دوست دارند، مدیریت و مربیان به خوبی با او رفتار میکنند. سردار نه در گذشته زندگی میکند و نه در آینده.
* اعلام بایر مبنی بر امضای قرارداد با زنیت برای بسیاری تعجب آور بود.
- من آنجا حضور نداشتم. آن روز در قرنطینه بودم.
* می دانم که سردار تمایل به جدایی داشت، او این فرصت را داشت که با یک باشگاه جدید قرارداد امضا کند. اما آیا او حتی میدانست که این چنین خواهد شد؟
- سردار کار غیرقانونی انجام نداد. او به تمام توافقاتی که با زنیت داشت عمل کرد. سردار تا یک لحظه معین صبر کرد. من به این تصمیم احترام میگذارم. اینکه چرا به باشگاه اطلاع رسانی نشده است را نمی دانم. صحبت کردن در مورد آن برای من سخت است. با اطمینان میتوانم بگویم که سردار و تمام خانواده اش و من برای زنیت احترام زیادی قائل هستیم؛ برای مدیریت، مربیان، تیم و هواداران. زنیت هم همیشه به سردار احترام میگذاشت. برای او، این یک لحظه کلیدی است. اما تکرار میکنم؛ ما با زنیت و سنت پترزبورگ با احترام رفتار میکنیم. این یکی از بهترین شهرهایی است که ما رفتهایم. مردم بسیار باهوش و مهربانی در اینجا زندگی میکنند. مطمئنم این وضعیت با بایر فراموش خواهد شد. میتوانم بگویم آن روزها در دبی ساده نبود. این اردوها سختترین اردوهای دوران حرفهای من بود. در زنیت، همه برای من خانواده شدند. و درک اینکه باید اینجا را ترک کنی بسیار دشوار است. معلوم است که زندگی ورزشی همینطور است. سردار از نظر پیشرفت میخواهد به تیم دیگری برود. و صرفاً از نظر انسانی، او میخواهد بماند. اما باید پیشرفت کنید.
* بلافاصله پس از اعلام بایر، اطلاعاتی مبنی بر جریمه یا انتقال به تیم دوم ظاهر شد.
- ما در مورد این موضوع صحبت کردیم. او معتقد است که هیچکس از اشتباه مصون نیست. سردار به هر واکنشی از سوی باشگاه احترام میگذارد و آن را میپذیرد. اگر او به تیم دوم زنیت منتقل میشد، در آنجا به وظایف خود به صورت حرفهای عمل میکرد.
* آیا خودتان به لورکوزن می روید؟
- فکر میکنم بله. اما نمیدانیم فردا چه خواهد شد. اگر سردار به کمک من نیاز داشته باشد من آنجا خواهم بود. زمانی که او به زنیت نقل مکان کرد، همان داستان بود. من در روبین کار میکردم، اما سردار گفت: من به تو نیاز دارم. بنابراین اگر در آلمان به من نیاز داشته باشد، کمک خواهم کرد.