یادداشت | حلب و ادیب عرب
«زندان خون» اولین رمان منتشر شده از نویسنده فقید سوری نضال صالح در ایران است، یکی از ادبای معاصر حلب که در دهه اخیر، نقش مهمی در جریان ادبی و فرهنگی سوریه ایفا کرده است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، انتشارات نیستان ادب که پیشتر ترجمه کریم شنی از رمان معروف شهید یحیی سنوار را با عنوان «خار و میخک» روانه بازار نشر کرده بود، ترجمه دو رمان از نویسندگان محور مقاومت در سوریه را نیز روانه بازار کرده است.
رمان «تَشالما» با عنوان «الهه غروب»، اثر نزار طربوش و «حَبسُ الدَم» با عنوان «زندان خون» اثر «نضال الصالح». نیز به کوشش کریم شنی ترجمه شده است. این 3 رمان در محور مقاومت از سوی آژانس ادبی تماس و با پرداخت حق رایت به حماس در ایران ترجمه و منتشر شده است.
رمان «زندان خون» در سال 2019 از سوی انتشارات دلمون الجدیده در سوریه منتشر شده است.
«حبس الدم» نام زندان بزرگ و تاریخی حلب است؛ آبانبار بزرگ رومی (بیزانسی) که بعدها بخشی از آن در دوره عثمانی تبدیل به زندان و پس از اشغال فرانسویان قتلگاه انقلابیون و نماد اشغالگری و بیداد در تاریخ حلب و مشهور به «حبس الدم» شد؛ زندانیان در این حفره رها میشدند تا از سرما، رطوبت و گرسنگی و تشنگی زجرکش شوند!
نضال الصالح (1957- - 2023) نویسنده و منتقد ادبی مشهور سوری با مدرک دکترای نقد ادبی مدرن است که مدتی ریاست اتحادیه نویسندگان عرب را به عهده داشته است. از نضال الصالح تا به حال23 عنوان کتاب پژوهشی و ادبی منتشر شده است که 10 عنوان از آن رمان و داستان کوتاه است.
رمان زندان خون، یک رمان تاریخی مدرن است و با ترکیبی موزاییکی از تاریخ گذشته سوریه، حلب و زندگی و احوال مورخ، ادیب و لغتشناس شهیر سوری، خیرالدین اسدی زاده 1900 و متوفی 1991 و کتابخانه بزرگش و نیز جنایاتی که از سوی دولتهای خارجی، مسلمانان تندرو و اختاپوسهای اقتصادی صورت گرفت.
امیر بیگ محمدی مدیر آژانس ادبی تماس به مناسبت انتشار این رمان در ایران در یادداشتی به معرفی نضال الصالح و شرح فعالیتهایش در تاریخ معاصر سوریه پرداخته است، این یادداشت به شرح ذیل است:
«به بهانه انتشار اولین رمان از دکتر نضال صالح و آشنایی نگارنده با این ادیب فرهیخته، یادداشت کوتاهی جهت معرفی ایشان به مخاطبان گرامی تقدیم میشود.
شام از قدیمالایام محل تلاقی افکار و تضارب آرا و به بیان دیگر، چهارراه تبادلات فرهنگی شرق و غرب بوده است؛ در واقع، این شهر، میزبان افراد و شخصیتهای برجسته، دانشمند و کرسی تعلیم و تربیت بوده و در کتب تاریخی به وفور از آن ذکری به میان آمده است. مسلمانان، مسیحیان، یهودیان با همه مذاهب و فِرَق آنها، در این منطقه، قرنها در کنار هم زندگی کرده و تعاملات فرهنگی مختلفی داشتهاند.
حلب و شام، از همه جهت، حکم سر و تن را دارند. هرگاه حکام و گروههای مختلف در طول تاریخ، خواهان تصاحب سوریه یا استیلای قدرت خود بر شامات را داشتند، ابتدا به تصرف حلب میاندیشیدند. گویی این شهر دروازه سوریه و فتح آن شاه کلید تسلط بر کل منطقه است. این وضعیت تا عصر حاضر ادامه پیدا کرده؛ کما این که اخوانالمسلمین؛ که حاکم فعلی سوریه هستند، اولین پایگاه خود را در حلب قرار دادند.
مردان بزرگی حلیب از حلب نوشیدهاند و بر دامان آن بالیدهاند؛ نامآوران معاصری مانند «عثمان طه» خوشنویس شهیر قرآن، «مصطفی عقاد» کارگردان صاحب نام فیلم «الرساله» «محمد رسول الله (ص)»، «خیرالدین الاسدی» زبانشناس و دانشنامهنگار معروف سوری، «احمد بدرالدین حسون» مفتی اعظم سوریه، «عمر ابو ریشه» شاعر مطرح و دهها شخصیت فرهنگی دیگر که هر یک، سطری بر شناسنامه فرهنگی این خطه افزودهاند.
وجود آرامگاه شیخ شهید، سهروردی که در جوانی به منظور تعلیم و تعلم به حلب سفر کرده، نشان از اهمیت فرهنگی این شهر در طول تاریخ است.
نضال الصالح (زاده 1957. م)، یکی از ادبای معاصر حلب که در دهه اخیر، نقش مهمی در جریان ادبی و فرهنگی سوریه ایفا کرده نیز از همین خطه است. این ادیب تازه چشم از جهان فروبسته، دکترای خود را با درجه ممتاز در نقد ادبی از دانشگاه حلب دریافت کرد.
کتب وی در دمشق، قاهره، کویت، قطر، امارات و بلاد دیگر عربی بارها منتشر و عرضه شده است. شیوه وی در پرداخت داستانهای مدرن یا نگاه وی در نقد آثار ادبی، نشان از حدت ذهن و افق بلند اندیشه و دانش اوست.
مترجم «خار و میخک»: سنوار یک دستش قلم بود و یک دستش سلاحدوست و دشمن، هنر و اندیشه وی را ستودهاند و او را در زمره ادبای مطرح جهان معاصر عرب به شمار آوردهاند. او علاوه بر تدریس فنون ادبی در دانشگاه حلب و دمشق، هدایت بسیاری از پایان نامههای دانشگاهی را پذیرفت و توانست تعداد قابل توجهی از آثار ادبی در قالبهای مختلف را به رشته تحریر درآورد.
دکتر نضال نزدیک به یک دهه، سکاندار اتحادیه نویسندگان عرب در سوریه بود و با اینکه پس از حوادث سوریه در سال 2011، منتقد نظام حاکم سوریه بود، نتوانست دیده از ویرانی و تخریب برهم نهد و از روی وطن پرستی، در صف مبارزین فرهنگی علیه داعش و سلفیگری قرار گرفت و تهمت های فراوانی را به جان خرید. درواقع، نضال صالح، یک روشنفکر میهنپرست بود که مدتها اعتراض دوستان و یاوهگویی دشمنان را تحمل کرد؛ اما صحنه را خالی نکرد و در داستانهایش، نتایج مخرب اختلاف و تفرقهافکنی را به زبانی مؤثر بیان کرد و در مقابل، به لطایفالکلام، حاکمان را مورد نقد و توصیه قرار میداد.
نقد وی به نظام سوریه تا آنجا پیش رفت که وزارت فرهنگ سوریه مجوز انتشار کتاب وی به نام «حبسالدم» را در سوریه نداد. در نهایت، برخی از نویسندگان طرفدار بشار اسد، با امضای طوماری، وی را به عدم کفایت در هدایت اتحادیه نویسندگان سوریه متهم کردند و وی نیز مجبور به استعفا شد.
رحلت او در سال 2024 با پیام کوتاه تسلیت از طرف وزارت فرهنگ سوریه اعلام شد؛ درحالیکه دوستان وی یا نویسندگان عرب در مراکز فرهنگی، کافههای متعدد و محافل ادبی مختلف، در داخل و خارج سوریه، به بزرگداشت او پرداخته و یادش را گرامی داشتند.
در ایران کمتر کسی از اهالی فرهنگ، نام وی را شنیده و از آثار وی اطلاع کافی دارد. تنها یک اثر پژوهشی از وی به نام «اسطورهگرایی در رمان معاصر عربی» به زبان فارسی منتشر شده است.
نگارنده این سطور، در سال 2021، در دمشق، در اتحادیه کُتاب سوریه، ملاقاتی با وی داشت. وی ضمن ابراز علاقه به ادبیات فارسی و ایرانیان، مطالب ارزشمند بسیاری در جهت گسترش روابط فرهنگی دو ملت بیان کرد و با اظهار تأسف از عدم ارتباط جدی نویسندگان ایرانی و سوری در سالهای اخیر، اشتیاق خود را به روابط بهتر و شایسته نشان داد؛ تا جایی که در آخرین رمان خود، به نام «سهرورد» که در سال 2022 منتشر شد، به شخصیت سهروردی و افکار و اندیشه وی میپردازد.
امید است، چرخه سنگین دیپلماسی فرهنگی در ایران، روزی به حرکت درآید و شخصیتهای فرهنگی و ادبی ملل دیگر را که دل در گرو فرهنگ ایران دارند، به شکل شایستهای به مردم ایران معرفی کند و فرهنگدوستان این مرز و بوم را به علاقهمندان هنر و ادب پارسی، پیش از فقدانشان معرفی کنند.
اتحادیه نویسندگان عرب، در بیانیهای به سوگ وی پرداخت. در این بیانیه آمده است:
«او فرزند این سرزمین، دلبسته به آن و عاشق فلسطین و نویسندگان آن بود؛ پس «آواز زیتون؛ مسئله زمین در رمان فلسطینی» را به فلسطین تقدیم کرد و از آنجا که بیش از همه، به شهر خود، حلب و میراث و فرهنگ آن دلبسته بود، ترجیح داد پس از سالها غیبت، به آغوش آن بازگردد؛ همچنانکه میدید حلب نیز در انتظار اوست؛ تا پرنیان تاریخش را چون فرشی سبز بگسترد و انگشتان خلاقش بر سپیدی آن به رقص آید؛ پس نوشت و نوشت و نوشت؛ اما بساتین سحرانگیز حلب راضی نشد؛ تا اینکه خاکش، پیکر پاکش را در آغوش گرفت؛ پیکری که در عشق درخشانش پژمرده بود.
با درگذشت او، عرصه فرهنگی سوریه و جهان عرب، یکی از ارکان نقد ادبی مدرن را از دست داد؛ اما او میراث خلاقانه برجستهای از خود به یادگار نهاد که پژوهندگان ادبی، هرگز تأثیر شگرف او را که از خود بر جای گذاشته، فراموش نخواهند کرد.»