یادگار 37 ساله میدان مین
19 ساله بودم که به عنوان تخریبچی از پادگان حمیدیه اهواز به اردوگاه هجرت رفتم و در حین خنثی سازی و انفجار مین از ناحیه دو دست و دو چشم جانباز شدم.
غلامحسین رهباردار، جانباز 70 درصد در گفتوگو با ایسنا با اشاره به نحوه جانبازی خود اظهار کرد: هر دوچشم و هر دو دستم را از دست دادهام و در سمت راست بدنم دچار سوختگی شدید شدهام؛ چهارم شهریور ماه سال 1362 در خرمشهر بر اثر انفجار مین در دست، به درجه جانبازی نائل گردیدهام.
وی با اشاره به اینکه بچهها را از پادگان حمیدیه اهواز برای اردو روز جمعه به خرمشهر آورده بودم تا از سینما رکس آبادان و شهدای آن بازدید کنند، اظهار کرد: بعد از شرکت در نماز جمعه اهواز به سمت اردوگاه هجرت حرکت کردیم و پس از صرف نهار قرار بر بازدید از مسجد جامع خرمشهر بود؛ ساعت 2 و نیم ظهر، زودتر از بچهها برای بازدید رفتم. در عرض جاده مین کارگذاری شده بود، چند مین را خنثی کردم اما یکی از آنها طرح انفجار بود.
این جانباز بالای 70 درصد بیان کرد: شدت انفجار و موج آن به قدری بود که بعد از چرخانده شدن به دور آن به سمت سیم خاردارها به پشت پرتاپ شدم و هیچ کسی در آنجا برای کمک به من نبود؛ وقتی به من رسیدند غرق در خون بودم و دیگر نایی برای حرف زدن نداشتم.
وی افزود: زمانی که مین در دستانم منفجر شد، تنها چیزی که بر زبان آوردم اسامی ائمه اطهار بود؛ برای من باعث افتخار بود و همین مسئله به عنوان یکی از خاطرات خوب در ذهنم ماندگار شد. بعد از رفتن به بیمارستان جندی شاپور اهواز و انجام عمل، به مشهد اعزام شدم. پدر و مادرم تا 3 روز هنوز از وضعیت من و آن اتفاق خبری نداشتند.
رهباردار خاطرنشان کرد: زمان بستری بودن در بیمارستان، هیچ احساسی مبنی بر نبودن دستها، یا سوختگی بدنم نداشتم، فقط حس میکردم سیاهی بزرگی جلو صورتم قرار گرفته است. از پرستاری که برای تعویض پانسمان دستم به اتاقم آمده بود، در مورد وضعیتم دستم پرسیدم و فقط به من گفتند اتفاقی رخ نداده، تنها خراش برداشته است.
این جانباز بالای 70 درصد اظهار کرد: بعد از رفتن پرستار دستهایم را در کنار پهلوهایم قرار دادم و متوجه قطع شدن آنها شدم؛ در همان لحظه نیز خدا را شکر کردم. در مدتی که در بیمارستان امام رضا (ع) بستری بودم، حدودا 17 عمل جراحی در ناحیه شکم و سینه را انجام دادم اما وضعیت بهتری در این زمینه حاصل نشد.
وی ادامه داد: برای ادامه درمان در سال 1363 به کشور آلمان سفر کردم اما برای درمان چشمهایم موفقیتی حاصل نشد؛ چون در عملی که در ایران انجام دادم نیمه بینایی را نیز از دست دادم و کاملا نابینا شدم. در تمام 4 سالی که در آلمان بودم تنها در قسمت سینه و شکمم عملهای موفقیت آمیزی انجام شد چرا که سوختگی در این قسمتها بیش از اندازه شدید بود.
راهباردار مطرح کرد: در سال 1367 به ایران برگشتم و در دی ماه سال 72، درس خواندن را از اول راهنمایی شروع کردم، در دانشگاه پیام نور و در رشته ادبیات فارسی مشغول به تحصیل شدم؛ امروز نیز مدیریت خانه نور ایرانیان بصیر، ویژه جانبازان 70 درصد نابینا را بر عهده دارم؛ در این مجموعه رسیدگی به امور فرهنگی، اجتماعی، اشتغال و بهداشت و درمان انجام میپذیرند. این مجموعه رابطی میان جانبازان بصیر، بنیاد شهید و دیگر ادارات است.
این جانباز بالای 70 درصد بیان کرد: من در سال 1343 متولد شدهام و در زمان جانبازی حدودا 19 سال داشتم؛ از طرف جهاد سازندگی استان اعزام شده بودیم؛ گروه جهاد سازندگی استان خراسان تمام گروهها شامل راننده، تخریبچی، آهنگر و... را جذب میکرد. ما نیز به عنوان گروه تخریب چی برای پاکسازی مناطق جنگی در آن منطقه حضور داشتیم.
وی افزود: در این ایران پهناور و در طی آن جنگ 8 ساله، قامت مردانی به زمین افتاد که توانستند با خون خود انقلاب را زنده نگه دارند؛ ما باید مانند شهدای بزرگی چون: شهید سپهبد حاج قاسم سلمیانی، شهید کاوه، باکریها، همتیها و... خوش بدرخشیم، پاسدار خون آنان باشیم و اجازه ندهیم قطرهای از خون آنان پامال شود.
راهباردار خاطر نشان کرد: من حدودا یک هفته از حضورم در جبهه میگذشت که آن اتفاق رقم خورد؛ چنین اتفاقاتی به مدت زمان حضور در جبهه ارتباطی ندارد و حتی گاهی اوقات افراد پس از چندین ساعت حضور خود دچار چنین اتفاقاتی میشوند. بنابراین اتفاقاتی که خداوند برای انسانها رقم میزند دست خود انسان نبوده و در آن نقشی ندارد.
این جانباز بالای 70 درصد اظهار کرد: انسان از آینده خود اطلاعی ندارد؛ همانطور که در چند ماه گذشته به پیش آمدن چنین شرایطی بخاطر شیوع ویروس کرونا فکر نمیکردیم و این روزها قابل پیشبینی نبودند.
وی ادامه داد: من در وزارت راه و ترابری مشغول خدمت بودهام و در سال 1364 ازدواج کردم؛ مشوق من در تمامی زمینهها همسرم بود و امروز نیز صاحب سه فرزند هستم. رهباردار مطرح کرد: تا مدتی قبل تمام فعالیتهای من بر دوش فرزند پسرم بود اما امروز نوه بزرگ من در انجام کارها کنارم بوده و به من کمک میکند؛ پس از جانباز شدن در انجام فعالیتهای روزانهای چون راه رفتن، استحمام، غذا خوردن و... دچار مشکل شدهام اما همه این مشکلات گذرا هستند چرا که من با خداوند معامله کردهام نه با بندگان آن.
این جانباز بالای 70 درصد بیان کرد: در سال 1364 به حج واجب مشرف شدهام و پس از آن از طریق یکی از کارمندان بنیاد شهید با همسرم آشنا شدهام؛ همسرم از همان ابتدا گفته بود میخواهد با کسی ازدواج کند که درصد جانبازی بیشتری داشته تا اجر و قرب بیشتری نزد خداوند داشته باشد.
وی افزود: مادر من بیمار دیالیزی است و تمام رسیدگی به درمان و مراقبت از آن را همسر و دختر من برعهده گرفتهاند؛ امیدوارم دعای خیر شهدا بدرقه راه همه ما و همچنین همسر بنده باشد و حسن عاقبت به خیری نصیب همه ما و به خصوص مدافعان سلامت باشد؛ تنها در مقابل زحمات پرستاران و کادر پزشکی موظف به رعایت بهداشت فردی هستیم تا هر چه زودتر از این بیماری نجات پیدا کنیم.
رهباردار خاطر نشان کرد: به ندیدن عادت کردهام و به دنبال شفا گرفتن نیستم چرا که اگر به دنبال آن بودم هرگز به جبهه نمیرفتم؛ من تنها وظیفه انسانی و شرعی خود را به جا آوردم. یک هفته قبل از آن که به جبهه وارد شوم دفترچه خدمت سربازی را تکمیل کرده بودم و قصد داشتم پس از برگشتن به خدمت بروم.
این جانباز بالای 70 درصد اظهار کرد: در روزهای شنبه، دوشنبه و چهارشنبه در بنیاد شهید منطقه کوهسنگی مشغول به فعالیت هستم؛ تا کنون دو پک بهداشتی و عصا نابینایان از طریق سپاه پاسداران به جانبازان اعطا کردهایم. در این مجموعه به 44 جانباز نابینا خدمت میکنم و در هفته گذشته نیز شاهد شهادت یکی از این جانبازان به نام شهید غلامرضا کاویاد بر اثر سکته مغزی بودیم.
وی ادامه داد: در میان مشکلات جانبازان نابینا، بیشترین مشکل مربوط به مسائل فرهنگی است؛ این جانبازان به استخر، مکانی برای ورزش، پیاده روی و.. نیاز دارند چرا که همسران آنها وارد دوره میانسالی شده و فرزندان آنها نیز هر کدام به نحوی درگیر مسائل و مشکلات خود هستند؛ بنیاد شهید نیز تاکنون به اندازه کافی در حل مشکلات آنان تلاش خود را کرده است.
رهباردار مطرح کرد: تمام فعالیتهای یک مجموعه نیازمند و وابسته به بودجه و اختیارات بوده است و بنیاد شهید نیز هم اکنون با کمبود بودجه مواجه شده است اما همواره تمامی تلاش خود را به کار میگیریم تا مشکلات را هر چه زودتر حل کنیم.
این جانباز بالای 70 درصد بیان کرد: با تمامی اتفاقات پیش آمده هرگز روحیهام را نباختم و تا امروز نیز توانستهام آن را حفظ کنم؛ اگر روزی روحیهام را از دست بدم، قطعا آن روز، روز پایان من خواهد بود.
مرورگر شما از ویدئو پشتیبانی نمیکند. فایل آنرا از اینجا دانلود کنید: video/mp4انتهای پیام