دوشنبه 5 آذر 1403

«آتابای»؛ نیشتری بر زخم کهنه

خبرگزاری ایرنا مشاهده در مرجع
«آتابای»؛ نیشتری بر زخم کهنه

تبریز - ایرنا - «آتابای»، آخرین ساخته نیکی کریمی، درام عاشقانه اجتماعی با بازی خوب هادی حجازی فر است که با تاباندن نوری بر یک قسمت تاریک از زندگی شخصیت اصلی داستان (کاظم)، نیشتری بر زخم‌های کهنه جامعه می‌زند.

به گزارش ایرنا، فیلم «آتابای» با شمردن اعداد آغاز می‌شود که بعد می‌فهمیم انتظاری است برای مرگ؛ تمام وقایع، گویی در یک دایره بسته به همین نقطه باز می‌گردند و فیلم با همین شمارش اعداد به پایان می‌رسد، بی آن که بخواهد به پایان خوش منجر شود و به تماشاگر امیدهای واهی معمول وعده می دهد.

فیلم تلخ آغاز می‌شود و تلخ به پایان می‌رسد و فیلمساز از تماشاگر می‌خواهد در یک تجربه دشوار زیستن و مشکلات لاینحل با آتابای (کاظم) همراه شود، رنج بکشد و در صحنه های تلخ میانی و پایانی با او اشک هم بریزد.

در واقع کارگردان سعی می کند با پرداختن به شخصیت آتابای در فیلم، مفهوم واقعی عشق را نشان دهد و بیانگر این نکته باشد که همه ما آدم ها خواسته یا ناخواسته در زندگی مان درگیر واژه ای به نام عشق هستیم.

قهرمان فیلم، کاظم که در روستای خود به آتابای معروف است، در جوانی یک‌بار عاشق شده و شکست خورده و بعد از آن دل به کسی نداده است. آتابای از معدود افراد در روستا است که به قول اهالی «پیرکندی»، یک آدم حسابی شده است. او از ژاپن برگشته و با تشکیل تورهایی و آوردن توریست های داخلی و خارجی به این روستا، کاری کرده که اهالی منطقه سر و سامان بگیرند و از همین رو در میان همه محبوب است.

فیلم اگرچه در جغرافیای خاص، روستای پیرکندی شهرستان خوی، روایت می شود، اما قصه فیلم محدود به این منطقه از ایران نبوده، بلکه وقوع آن را می توان در تمام نواحی جغرافیایی و اقوام کشور ملاحظه کرد و چه بسا در اخبار و قصه ها از این دست رویدادها بسیار شنیده ایم و رد پای آن را در ادبیات داستانی به ویژه در رمان «سمفونی مردگان» به وضوح می بینیم؛ در این که این فیلم برداشتی آزاد از رمان سمفونی مردگان است یا محصول فکری خود نویسنده، نمی توان با قطعیت سخن گفت و باید عوامل فیلم در این زمینه نظر دهند.

آتابای اما زندگی تلخ و تیره‌ای در گذشته خود دارد که رفته رفته رازهای آن برملا می‌شوند. خواهر او فرخ‌لقا در گذشته‌ای نسبتا دور خودسوزی کرده و باغ خانوادگی که این اتفاق شوم در آن افتاده، حالا توسط شوهر خواهرش (پرویز) به فروش رفته است و یک مرد پولدار با 2 دخترش خود آنجا را خریداری کرده است؛ اگرچه فرخ لقا از ابتدا تا انتها حضوری در فیلم ندارد و ما فقط از طریق دیالوگ های آتابای پی به راز وی می بریم، با این حال با واگویه های درونی آتابای حضور فرخ لقا را بیشتر لمس می کنیم تا جایی که توصیفات عمیق و جزیی وی از نفت ریختن، کبریت کشیدن و سوختن فرخ لقا و چسبیدن انگشت دست ها به همدیگر، روح و روان بیننده را می آزارد و گویی بیننده خود مشاهده گر چنین صحنه دلخراشی است و اگر این پلان را جزو محاسن فیلم بدانیم، اما اغراق در تکرار آن صحنه به ملال می انجامد و گویی کارگردان به جز درآوردن اشک از چشم راضی به چیزی نیست.

اینک آتابای همه زندگی‌اش، «آیدین»، تنها یادگار خواهرش فرخ لقاست. دایی ای که اگرچه همه دار و ندارش خواهرزاده است، اما رفتاری به ظاهر خشن و در باطن روحی لطیف دارد. در اوج مهرورزی به آیدین در صحنه هایی وی را به شدت به باد کتک می گیرد که بعدا به خاطر این رفتارش با وجود شخصیت خشک و خشن اش، عذرخواهی می کند و حتی با دادن فحش هایی به خود، خود را سرزنش می کند و از آیدین طلب بخشش می کند و این تضادی در رفتار متصلب آتابای است که طول می‌کشد تا به کاراکتر آن عادت کنیم.

نقطه اوج فیلم با مرگ همسر یحیی و رفتن آتابای به مراسم ختم وی آغاز می شود. جایی که دو رفیق دیرینه از مسجد بیرون آمده و در پشت مسجد سیگار کشیده و درد دل می کنند و راز عشق یحیی به فرخ لقا و صحبت های پنهانی شان حتی بعد از ازدواج فرخ لقا نیز برملا می شود و این به دل بیننده می نشیند. این عشق چنان صادقانه و بی آلایش است که حتی آتابای خود نیز موافق صحبت های پنهانی این دو بوده و چنان چه خود توصیف می کند زمینه را فراهم می کرد تا کسی مزاحم آن دو نشود.

در خلال گفت وگوهای آتابای با یحیی راز عشق نافرجام آتابای به همکلاسی دوران دانشگاهش نیز آشکار می شود؛ ما روند شکل‌گیری این رابطه را نمی‌بینیم، اما تلاش آتابای برای رسیدن به عشق اش را می شنویم و در تلنگرهای یحیی به آتابای چنان می فهیم که وی تلاش مضاعفی برای به دست آوردن نکرده است که این امر در دعواهای لفظی بین این دو رد می شود.

در این میان، حضور دو خواهر که آتابای کار ساخت ویلا برای پدر آن‌ها را به عهده دارد، شرایط تازه‌ای را رقم می‌زند و او به سیما دختر بزرگ خانواده علاقه‌مند می‌شود اما در بیان این علاقه به او تردید دارد و سرانجام این عشق هم نافرجام می‌ماند.

آتابای فیلمی در گونه درام عاشقانه به کارگردانی و تهیه‌کنندگی نیکی کریمی و نویسندگی هادی حجازی‌فر محصول سال 1398 است که به عنوان فیلم منتخب «مجله فیلم» برگزیده شد؛ این فیلم نخستین‌بار در سی‌وهشتمین دوره جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد.

بسیاری این فیلم را بهترین ساخته نیکی کریمی تا اینجا می‌دانند که شباهت‌هایی با آثار نوری بیلگه جیلان کارگردان ترکیه‌ای دارد؛ این فیلم از نگاه قدیمی‌ترین مجله سینمایی ایران یعنی مجله فیلم به عنوان بهترین فیلم جشنواره فجر انتخاب شد.

در جشن «تجلی اراده ملی» جشنواره فجر، از سوی وزارت ورزش و جوانان، فیلم آتابای بهترین فیلم در این حوزه انتخاب شد که تندیس‌هایی به نیکی کریمی و هادی حجازی‌فر اهدا شد.

اکران «آتابای» در کشور از سینماهای تبریز آغاز شد و تمام بلیط های آن در سینماهای تبریز و ارومیه برای یک هفته بعد پیش فروش شد.

حضور نیکی کریمی در مقام کارگردان فیلم در هنگام آغاز اکرانش در تبریز با استقبال گسترده علاقه مندان هنر هفتم روبرو شد، به گونه ای که فیلم تنها در یک روز در 14 سانس در سینماهای این شهر به نمایش گذاشته شد.

*س_برچسب‌ها_س*
«آتابای»؛ نیشتری بر زخم کهنه 2
«آتابای»؛ نیشتری بر زخم کهنه 3