آسیب اجتماعی که فرهنگمداری و انسانمحوری شهر تاریخ و تمدن را نقض میکند
با گذری کوتاه در خیابانهای اصلی شهر شیراز با تعداد زیادی از دستفروشان مواجه میشوید که هر کدام به پیشهای مشغول هستند؛ با لهجههای متفاوت از لهجههای معمول استان که حالا این شهر را مکانی امن برای تکدیگری یا دستفروشی میدانند.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از شیرازه، دستفروشی پدیدهای است که به علت فقر و بیکاری در سراسر کشور گسترش پیدا کرده و این روزها که به دلیل شیوع کرونا بسیاری از کسب و کارها یا ورشکسته شدند یا به دلیل ناتوانی در پرداخت اجازه بهای سنگین مغازهها مجبور به جمع آوری کسب و کار خود شدند بیش از گذشته افزایش یافته و در برخی شهرهای بزرگ به دلیل بی توجهی مسئولان به صورت پر رنگتری بروز و ظهور میکند.
هر چند برخی، دستفروشی را مخل آسایش شهروندان و مانع جدی برای کسب و کار رسمی میدانند اما طبق اظهارات نمایندگان مجلس در ادوار گذشته جلوگیری از فعالیت این قشر به منزله محروم کردن آنها از حق کسب و کار است زیرا این قشر نه از سر دلخوشی بلکه از سر نیاز و اجبار و تنها برای تامین حداقل روزی و معیشت به این پدیده روی می آورند، تا جایی که برخی از این دستفروشان تن به مهاجرت از شهر و دیار خود داده تا در شهرهایی همانند شیراز که از قوانین کم رنگتری در خصوص مواجه و جمع اوری دست فروشان برخوردار است به کسب و کار و حتی گاه تکدیگری بپردارند. در این میان آنچه بیش از همه برای شهری همانند شیراز که مهد فرهنگ و تمدن و ادبیات غنی است مایه تأسف است اظهار نظر این دسته از دست فروشان در خصوص دلیل مهاجرتشان به استان فارس و شهر شیراز است و این امر برای شیراز شهری که اعضای شورا و شهردار آن داییه فرهنگ مداری و انسان محوری دارند حرفی بس سنگین و تأسف بار است شب گذشته پس از اتمام برنامه مربوط به هفته شیراز که در باغ جهان نما برگزار شد، به سمت منزل در حرکت بودم که جمعیت بسیاری در پیاده رو فلکه گاز مقابل پارک آزادی توجه ام را جلب کرد، با نگاهی دقیق تر متوجه دستفروشانی شدم که در پیاده رو که محل تردد شهروندان است بساط کرده اند. تاکید بر گسترش فرهنگ محوری در شیراز بلافاصله صحبتهای یک عضو شورای شهر شیراز در این مراسم در ذهنم مرور شد که میگفت: باید فرهنگ و هنر در شهر شیراز ملموس باشد و مردم باید تفاوت یک شهر فرهنگی، هنری و ادبی را با غیر از آن حس کنند. این عضو با اشاره به اینکه ما نه تنها به داشته های فرهنگی گذشته شهرمان باید افتخار کنیم، اظهار کرد: باید به آنچه که اکنون نیز داریم مفتخر باشیم و آن را به کوچه ها و خیابانهای شهرمان ببریم. رئیس یکی از کمیسیونهای شورای شهر شیراز در این مراسم با تاکید بر گسترش فرهنگ محوری در شیراز، عنوان کرد: امروز ما یک مکتب و مبنا در شورای شیراز بنا گذاشتیم به نام مکتب انسان محوری، چون شهر بدون انسان و آسایش آدمهایش معنا ندارد. این عضو شورا در پایان تصریح کرد: امروز دوران انسان و فرهنگ مداری است و باید این فرهنگ مداری در سایر شهر شیراز دیده شده و توسط دیگران لمس شود. تا چه اندازه فرهنگ مداری در شیراز ملموس است؟ پس از مرور گفته های این عضو شورای شهر به این فکر فرو رفتم که چقدر و تا چه اندازه این فرهنگ مداری در شیراز ملموس است و چقدر با دیدن صحنه شلوغی های پیاده روها آن هم در روز و شب هایی که هر چند دقیقه کرونا جان یک هموطن را می گیرد میتوان این صحبتها را باور کرد؟ گرچه بسیاری از این افراد که جزئی از شهر و دیار ما هستند از سر نداری و جبر روزگار به بساط دست فروشی تن داده اند اما یادم آمد که بیش از نیمی از این جمعیت افرادی هستند که از شهر و دیار خود کوچ کرده و تنها به این خاطر به شیراز آمده اند که این شهر را مکان خوبی برای دستفروشی و تکدی گری میدانند. شما هم با گذری کوتاه در خیابان های اصلی شهر شیراز با تعداد زیادی از آنان مواجه میشوید که هر کدام به پیشه ای مشغول هستند و با لهجه ای متفاوت از شیراز و حتی استان فارس سخن میگویند. ناگهان ذهنم به سمت زنی کشیده شد که سال گذشته در پیاده رو مقابل درمانگاه شهید فقیهی دیدم، زن جوانی که با کودکی 2 ساله در آغوش، حوالی درمانگاه امام رضا تا میدان امام حسین محدوده کاری اش بود. این زن جوان که جوراب فروشی را بهانه ای برای تکدی گری قرار داده بود و از هر رهگذری با التماس درخواست میکرد مبلغی را به فرزند خردسالش دهد، لهجه ای متفاوت از استان فارس داشت و همین موضوع توجه ام را جلب کرد، پیش رفته با او هم کلام شدم و فهمیدم از اهالی استان همجوار است که به قصد دستفروشی به استان فارس آمده است. با یک سوال ساده از او که چرا فرزند خردسالت را با خود می آوری سر صحبت را باز کردم و او با صدای لرزان و غم بسیاری که در لحن صدایش بود گفت کسی را ندارم که فرزند مرا نگهداری کند مجبورم او را با خود بیاورم. پرسیدم چرا؟ در جوابم آهی کشید و گفت: من در این شهر مسافر هستم و در مسافرخانه زندگی می کنم، از اهالی استان همجوار فارس هستم و همسرم مدتهاست که دچار بیماری تومور مغزی شده است با تلاش بسیار و فروش وسایل منزل تحت عمل جراحی قرار گرفت اما متاسفانه بعد از مدت اندکی بینایی خود را از دست داد و من مجبور شدم دست فروشی کنم تا خرج زندگی را بدهم. سوال کردم خب چرا این همه راه آمدهای برای دستفروشی؟ همین کار را که میتوانستی در شهر خود نیز انجام دهی، آهی کشید و افزود: شنیدهام در شیراز کاری به دستفروشان ندارند و مردمی دلسوز دارد، اما در شهر محل سکونت من شهرداری دستفروشان را جمع آوری و جریمه میکند. زن جوراب فروش که انگار زیاد از جواب و سوال های من خوشش نیامده بود اشاره ای به اطرافش کرد و ادامه داد: ببین این همه افرادی که در همین محدوده یا بساط دست فروشی پهن کرده اند یا به شیوه های مختلف گدایی میکنند برو صحبت کن تا متوجه شوی بیش از نیمی از آنها شیرازی نیستند و تنها به این خاطر مهاجرت کرده اند که شهر شما را مکان مناسب و بی دغدغه ای برای کار کردن میدانند. با این حرف انگار آواری از سوالات متعدد بر سرم آوار شد که چرا شهری با چنین قدمت فرهنگی، هنری و ادبی باید به جایی برسد که مردم دیگر استانها آن را مأمن مناسبی برای بساط دست فروشی و تکدی گری انتخاب کنند؟ چرا شهر حافظ و سعدی و شعرا و هنرمندان متعدد، شهر تاریخ و تمدنی چندین صد ساله، شهری که مسئولانش در فرهنگ مداری آن را یک قامت بالاتر از دیگر شهرها میدانند باید چنین جولانگاه معتادین متجاهر، دست فروشان، گدایان و... باشد؟ آیا وقت آن نرسیده که در هفته ای به نام شیراز به جای برنامه های نمادین که هر کدام به جای خود قابل ارزش و تقدیر است، چهره شهر را از آسیب های اجتماعی که در کمین شهروندان مان نشسته بزداییم؟ چرا که مهاجرت از شهرهای کوچک و روستاها و حتی گاه مهاجرت از استانی بزرگ به دیگر شهرها موجب افزایش حاشیه نشینی و بروز و ظهور جرائمی میشود که ریشه در بی توجهی، فقر و اعتیاد دارد. حرف آخر اینکه: در شهری که انسان محوری و فرهنگ مداری شعار اصلی و مهم اعضای شورا و شهردار و مدیریت شهری است تا به کی باید جایگاه امنی برای معتادین و متکدیان و... باشد پس لازم است همگی چه در جایگاه شهروند و چه مدیر و مسئول، شهری در خور نام و شأن شیراز جنت تراز بسازیم.انتهای پیام /