آشنایی با بخشهای مهمی از زندگی شجاعانه و مظلومانه کریم اهلبیت (ع)/ چرا سپاه امام حسن (ع) قصد جان فرمانده خود را کرد؟
وقتی لشکر امام حسن علیهالسلام که در پی منافع دنیایی بودند، سخنان معنوی آن حضرت را شنیدند، با شعار «لا حکم الا لله» به امام حسن علیهالسلام و پدر بزرگوار ایشان توهین کردند و سپاه از هم پاشیده شد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، یکی از نقاط مهم و سرنوشتساز در دوران زندگی امام حسن علیهالسلام مربوط به ماجرای صلح آن حضرت با معاویه لعنت الله علیه است؛ صلحی که هنوز هم بعد از هزار و چهارصد سال مورد سؤال و پرسش عدهای از مردم قرار میگیرد. این در حالی است که توضیحات و شرحهای مفصل و قابل توجهی از سوی ائمه اطهار علیهم السلام و همچنین علمای دینی و شیعی داده شده است. وجود چنین ابهامی در ذهن برخی از افراد، ما را ناگزیر میکند که در ایامی که به نام آن کریم اهل بیت علیه السلام متبرک شده است، به این موضوع که ریشه در مظلومیت آن امام بزرگوار دارد، بپردازیم.
بر این اساس، خبرگزاری تسنیم در گفتوگویی که با حجتالاسلام محمود دست افکن، محقق و کارشناس اسلامی، انجام داده به بررسی بخشهایی مهم از زندگی پر خیر و برکت و البته شجاعانه و مظلومانه امام حسن مجتبی علیه السلام پرداخته است. آن طور که این پژوهشگر دینی توضیح میدهد، سپاه امام حسن علیه السلام که قرار بود به جنگ با معاویه برود و کار او را یکسره کند، در ساباط مدائن از هم پاشید. به همین دلیل امام مجبور به صلح شدند. در منابع تاریخی دلایل مختلفی برای به وجود آمدن این حادثه ذکر کردهاند که با هم ناهمخوان و متفاوت هستند. در این زمینه پنج نقل قول وجود دارد. یکی از نقلقولهایی که بیشتر محققین شیعی آن را با حقیقت سازگارتر میدانند، این است که امام حسن مجتبی علیه السلام میدانستند تمام افراد سپاهی که برای مقابله با معاویه با زحمت فراوان جمع کردهاند، با نیت و انگیزههای ارزشی نیامدهاند. حقیقت این بود که بسیاری از آنها برای همراهی با روسای قبایل آمده بودند و این موضوع مورد توجه امام حسن علیه السلام بود. از طرف دیگر در بین سپاه آن حضرت افراد ماجراجو، غنیمت طلب و حتی خوارج هم حضور داشتند.
آیا اطلاق تعبیر اهل بیت به خاندان امام حسن هم میرسد؟
یکی از پرسشهایی که درباره امام حسن مجتبی علیه السلام مطرح میشود، مربوط به عنوان «اهل بیت» است. در ماجرای عاشورا مشاهده میکنیم که خانواده امام حسین علیه السلام به عنوان اهل بیت پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله معرفی میشوند. آیا این عنوان با چنین تعبیری، به خانواده و فرزندان امام حسن علیه السلام هم اطلاق میشود؟
در پاسخ به این سؤال که چرا به فرزندان امام حسین علیه السلام اهل بیت میگویند باید گفت اهل بیت یک معنای خاص دارد که در قرآن به آن اشاره شده است. آنجا که خدای متعال در آیه مشهور به آیه تطهیر میفرماید: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیرا» به این معنا که: «به درستی که خداوند فقط میخواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملا شما را پاک سازد.»
طبق نقلقولها معنای اولیه آن فقط شامل پنج معصوم بزرگوار یعنی پیغمبر اسلام صلیالله علیه و آله، حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام، حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها و امام حسن و امام حسین علیهماالسلام میشود؛ یعنی پنج تن آل عبا. این در حالی است که طبق اعتقاد ما این معنا شامل ائمه معصوم علیهم السلام از نسل امام حسین علیه السلام هم میشود. یعنی چهارده معصوم اهل بیت خاص هستند.
از سوی دیگر، اهل بیت معنای عام دیگری هم دارد که شامل همه فرزندان و بانوان حرم ائمه اطهار علیهم السلام که در مسیر حق و حقیقت چهارده معصوم باشند، میشود. کما اینکه کاروان اسیران کربلا در لسان محدثین و مورخین و حتی بالاتر از آنها در فرمایش بعضی از ائمه اطهار علیهم السلام به عنوان اسیران اهل بیت یاد شده است. حال آنکه هیچ معصومی جز امام سجاد و امام باقر علیهماالسلام در میان آنها نبودند. درواقع بانوان و کودکان امام حسین علیه السلام را با عنوان اسرای آل الله و اهل بیت تلقی میکردند.
بر این اساس خانواده و فرزندان امام حسن علیه السلام آنهایی که در مسیر حق قرار داشتند و به تبعیت و پیروی از پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام بودند، هم به این تعبیر جز اهل بیت عام نبی مکرم اسلام صلیالله علیه و آله به حساب میآیند.
بیشتر بخوانید: بررسی شبهاتی در قیام مختار ثقفی و یاران و خائنان به او / چرا ابراهیم بن مالک اشتر، مختار را تنها گذاشت؟
دلایل پاشیده شدن سپاه امام حسن علیه السلام
پرسش دیگری که مورد سؤال عدهای قرار میگیرد، به موضوع صلح آن حضرت با معاویه لعنت الله علیه مربوط است. گویا در برههای از نبرد آن حضرت با معاویه ملعون، سپاه حضرت از هم پاشیده شد. چه عواملی در این مورد دخیل بودند؟
سپاه امام حسن علیه السلام که قرار بود به جنگ با معاویه برود و کار او را یکسره کند، در ساباط مدائن از هم پاشید. به همین دلیل امام مجبور به صلح شدند. در منابع تاریخی دلایل مختلفی برای به وجود آمدن این حادثه ذکر کردهاند که با هم ناهمخوان و متفاوت هستند. در این زمینه پنج نقل قول وجود دارد.
حذف بخشهایی از تاریخ دوران امام حسن علیه السلام
چرا این برهه از تاریخ مشخص و آشکار نیست؟
از آنجا که در پی این صلح خلافت رسول خدا صلیالله علیه و آله از بعد معنوی و ارزشی خود خارج و تبدیل به سلطنت موروثی مانند حکومت ساسانیان و قیصر روم می شد، طرفداران بنیامیه و عوامل آنان سعی کردند این واقعه را از تاریخ محو کنند و مشخص نشود دقیقا چرا چنین وضعی پیش آمد و جامعه اسلامی چنین تحول منفی مهمی پیدا کرد.
در این میان، آیا روایت و نقلی وجود دارد که بیشتر از سایر نقلها قابل توجه قرار گرفته باشد تا بتوانیم به آن رجوع و استناد کنیم؟
بله. یکی از نقلقولهایی که بیشتر محققین شیعی آن را با حقیقت سازگارتر میدانند، این است که امام حسن مجتبی علیه السلام میدانستند تمام افراد سپاهی که برای مقابله با معاویه با زحمت فراوان جمع کردهاند، با نیت و انگیزههای ارزشی نیامدهاند. حقیقت این بود که بسیاری از آنها برای همراهی با رؤسای قبایل آمده بودند و این موضوع مورد توجه امام حسن علیه السلام بود.
حضور خوارج در سپاه!
از طرف دیگر در بین سپاه آن حضرت افراد ماجراجو، غنیمت طلب و حتی خوارج هم حضور داشتند.
چطور خوارج که خود عامل شهادت حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام بودند، به سپاه امام حسن علیه السلام پیوسته بودند؟
چون خوارج در آن برهه از تاریخ معتقد بودند جنگ با معاویه زیر هر پرچمی و تحت فرمان هر کسی جایز است. به همین علت بود که به سپاه امام حسن علیه السلام متصل شدند تا بتوانند معاویه ملعون را از بین ببرند.
وقتی سپاه امام، قصد جان آن حضرت را کرد
با این وجود، آیا امام حسن علیه السلام با این گروه از خوارج و دنیاطلبان مقابلهای کردند؟ و یا اینکه اجازه دادن آنها هم همراه ایشان وارد مبارزه با معاویه لعنت الله علیه شوند؟
دقت داشته باشید که امام مجتبی علیه السلام پیش از آن، شاهد به هم ریختن سپاه امیرالمؤمنین علیه السلام در صفین بعد از توطئه معاویه و عمروعاص بودند. به همین علت اطمینان داشتند که سپاه ایشان هنگام عمل، زودتر مضمحل شده و از هم خواهد پاشید. در نتیجه تلاش کردند تا سپاه را پیش از مقابله با معاویه تصفیه کنند و کسانی را که با انگیزههای مادی و غیر معنوی به میدان آمده بودند، از همانجا برگردانند تا فقط آنهایی که حاضر هستند در راه ایشان و خلیفه مشروع با دشمنان بجنگند، باقی بمانند.
آن حضرت با سپاه خود روبرو شده و برای آنها سخنانی ایراد فرمودند. با شنیدن این سخنان بسیاری از افرادی که انگیزههای غیر معنوی داشتند، متوجه شدند که اگر بمانند نفعی برایشان وجود ندارد. به همین دلیل سخنان آن حضرت را قطع کردند و با شعار «لا حکم الا لله» به امام حسن علیه السلام و پدر بزرگوار ایشان توهین کردند و سپاه از هم پاشیده شد. حتی قصد جان امام حسن علیه السلام را کردند و آن حضرت مجروح شدند. این نقل، نقل معتبرتری است که میتوان آن را پذیرفت.
مفاد صلحنامه و سندیت آن
در مورد مفاد صلحنامه مواردی مطرح شده است. اما آیا این مفادی که عنوان شده، سندیت دارد و یا اینکه این موارد هم جزء تحریفات و یا حذفیات در تاریخ محسوب میشود؟
متأسفانه همین طور است. مفاد صلح نامه هم مانند علل از هم پاشیدگی سپاه، در تاریخ محو شده و به طور دقیق و واضح مشخص نیست که در صلح نامه چه مفادی بوده است.
در هر صورت از مجموع اطلاعاتی که در منابع تاریخی به دست میآید میتوان گفت پیمان صلح امام حسن مجتبی علیه السلام حداقل دارای این موضوعات بوده است. اول اینکه حکومت به معاویه واگذار میشود به شرطی که او مطابق با کتاب خدا و سیره پیامبر صلیالله علیه و آله و خلفای شایسته عمل کند. دوم اینکه معاویه حق ناسزاگویی به امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام را ندارد و از ایشان نباید جز به نیکی یاد کند.
سوم اینکه خلافت بعد از مرگ معاویه به امام حسن بن علی علیه السلام خواهد رسید و در صورت نبود امام مجتبی علیه السلام، به امام حسین علیه السلام میرسد و در هر حال معاویه حق تعیین جانشین ندارد. چهارم اینکه معاویه حق ندارد شیعیان و پیروان امام علی علیه السلام را به سبب کینه های گذشته مورد تعقیب قرار دهد و باید عفو عمومی اعلام کند. پنجم اینکه معاویه باید از هر گونه سوءقصد و توطئه بر جان ایشان و برادرشان، یعنی امام حسین علیه السلام، پرهیز کند.
یک ماده مورد تردید
در این موارد، آیا اشارهای به بیتالمال مسلمانان شده بود؟
در این مورد، ماده دیگری که در تاریخ ثبت شده است و البته برخی آن را زیر سؤال میبرند و رد میکنند به موضوع بیتالمال مربوط است. ماده این است که امام حسن علیه السلام قید کرده بودند که بیتالمال کوفه که موجودی آن بالغ بر پنج میلیون درهم بود، در اختیار ایشان باقی بماند و معاویه باید خراج دارابجرد را بپردازد و نیز سالیانه مبالغی در اختیار امام حسن علیه السلام بگذارد تا میان خانواده شهدای صفین و شهدای رکاب امیرالمؤمنین علیه السلام تقسیم شود.
چرا این ماده، مورد تردید است؟
به این دلیل این ماده زیر سؤال میرود که بیتالمال کوفه در اختیار امام حسن مجتبی علیه السلام بوده است و لزومی نداشته که معاویه با آن موافقت کند. خراج دارابجرد اگر صحت داشت، باید سندی داشته باشیم که معاویه این اموال را طبق مفاد صلح نامه برای امام حسن علیه السلام فرستاده باشد.
در تاریخ هیچ موردی ذکر نشده است که معاویه این کار را انجام داده باشد. حتی نقلی هم بر اینکه معاویه خلف وعده کرده و این اموال را نداده است نداریم. بنابراین این مطلب شاید از مبنا صحت نداشته است و خواسته اند این گونه نشان بدهند که امام حسن علیه السلام در ازای وعده گرفتن پول از حکومت کنارهگیری کردهاند.
امام، کسی را مجبور به صلح با معاویه ملعون نکردند
بعد از بیعت اما حسن علیه السلام هم میبینیم که گروهی از یاران ایشان با معاویه ملعون بیعت میکنند. به عنوان مثال گفته شده که آن حضرت به یاران باوفایی مانند قیس بن سعد دستور دادند که با معاویه بیعت کنند. دلیل این امر چه بود؟
امام حسن علیه السلام دستور بیعت ندادند، بلکه با توجه به خیانتهای زیادی که توسط اشراف قبایل و بزرگان عراق صورت گرفته بود چارهای جز انعقاد صلح با معاویه لعنت الله علیه و کنارهگیری از قدرت نداشتند.
به همین دلیل به قیس بن سعد که فرمانده پیشقراولان سپاه بود، دستور متارکه جنگ را دادند. نه اینکه او با معاویه بیعت کند. اگرچه وقتی حضرت مجبور به صلح شدند و با معاویه ناخواسته و بنا بر مصلحت بیعت کردند، بقیه هم چارهای جز بیعت نداشتند. اما در هر صورت آن حضرت به هیچ کسی دستور ندادند که با معاویه بیعت کند.
انتهای پیام /