یک‌شنبه 4 آذر 1403

آیا سپاه دانش برای گسترش سواد بود و انقلابیون مخالف بودند؟

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
آیا سپاه دانش برای گسترش سواد بود و انقلابیون مخالف بودند؟

ضد انقلاب مدعی بود پهلوی با سپاه دانش به دنبال باسواد کردن همه مردم ایران بود که این سیاست و خواسته نیز با مخالفت های انقلابیون روبرو شد.

به گزارش مشرق، انقلاب سفید در زمان حکومت پهلوی دوم که از آن با تعابیر مختلفی از جمله «انقلاب شاه و مردم» یاد کرده‌اند تاثیرات عمیقی در عرصه سیاسی و اجتماعی کشور داشته و به گفته برخی کارشناسان زمینه‌ساز تحولات، وقایع و حوادث مختلفی در تاریخ ایران بوده است. این به اصطلاح انقلاب دربردارنده یک سری از تغییرات گسترده اقتصادی و اجتماعی است که اگرچه در ابتدا شامل 6 اصل بود اما نهایتاً در قالب نوزده اصل اجرا شد، و نخست وزیرانی چون اسدالله علم، حسنعلی منصور و امیرعباس هویدا در اجرای آن نقش داشتند.

در مرحله نخست انقلاب سفید، 6 اصل شامل اصلاحات ارضی و الغای رژیم ارباب و رعیتی، ملی کردن جنگلها و مراتع، فروش سهام کارخانجات دولتی به عنوان پشتوانه اصلاحات ارضی، سهیم کردن کارگران در سود کارخانه‌ها، اصلاح قانون انتخابات ایران به منظور دادن حق رأی به زنان و حقوق برابر سیاسی با مردان و ایجاد سپاه دانش در این اصلاحاتی که از بالا صورت می‌گرفت، در نظر گرفته شده بود.

آخرین اصل انقلاب سفید تشکیل سپاه دانش برای برطرف کردن یا به اصطلاح ریشه‌کن کردن بی‌سوادی در کشور بود که به نظر با توجه به شرایط کشور و اینکه تقریباً 80 درصد جمعیت آن زمان را بی‌سوادان تشکیل می دادند، طرحی لازم و ضروری به نظر می‌رسید.

سپاه دانش به عنوان یکی از اصول انقلاب سفید به منظور تعلیمات عمومی و کاهش بی‌سوادی در کشور ایجاد شد. سپاهیان دانش شامل مشمولان نظام وظیفه می‌شد که گواهینامه متوسطه کامل داشتند و با همکاری وزارت جنگ برای آموزگاری پس از گذراندن چهار ماه دوره آموزشی نظامی، با درجه گروهبانی به روستاها فرستاده می‌شدند و به کودکان و روستاییان خواندن و نوشتن می‌آموختند. سپاه دانش در کنار دانشسراهای مقدماتی و کلاسهای تربیت معلم از مراکز تربیت معلم محسوب می‌شد به طوری که تا خرداد 1347 از 9 دوره اولیه سپاه دانش 12300 نفر برای این امر استخدام شدند. [1]

از زمان تاسیس سپاه دانش تا پایان سال 1346 بیش از 34 هزار نفر به روستاهای کشور اعزام شدند و به تعلیم و تربیت 1 میلیون و 222 هزار نوآموز روستایی پرداختند. 10 سال بعد تعداد سپاهیان اعزامی به روستاها به 220 هزار نفر افزایش یافت و این افراد توانستند حدود 4 میلیون و 200 هزار نفر روستایی را اعم از بزرگسال و کودک با سواد کنند. [2]

برای اجرای این طرح و به طورکلی انقلاب سفید که با فشار نیروهای خارجی به ویژه آمریکا باید در کشور اجرا می‌شد، محمدرضا شاه با چند مشکل اساسی مواجه بود که در اوایل دهه 40 این موانع از سر راه وی برداشته شد. در واقع با سقوط علی امینی و تضعیف جبهه ملی، شاه فرصت یافت تا شخصی کاملاً وفادار به خود را در راس کابینه قرار دهد و به همین منظور دوست و مشاور قدیمی خود اسدالله علم را مامور تشکیل کابینه نمود و برای اجرای طرح سپاه دانش پرویز ناتل خانلری طراح این طرح در سال 1341 به وزارت فرهنگ در کابینه علم منصوب شد. [3]

هرچند در این میان نباید از نقش نیروهای خارجی به ویژه آمریکا که از خطر نفوذ کمونیسم در جهان بیمناک بودند، غافل شد. در واقع دولت کندی برای جلوگیری از انقلابهای اجتماعی از پایین در کشورهای درحال توسعه به دنبال اصلاحات از بالا بود، به همین دلیل بود که اجرای اصول انقلاب سفید و من جمله طرح سپاه دانش از حمایت ویژه آمریکا برخوردار بود. [4]

پیشینه سواد آموزی در ایران

هرچند تلاش برای مبارزه با بی‌سوادی در ایران پیشینه‌ای طولانی دارد اما نخستین سازمانی که به طور رسمی آموزش به بزرگسالان را عهده‌دار شد تعلیمات اکابر بود. این سازمان در سال 1315 کار خود را آغاز کرد اما پنج سال بعد و در سال 1320 به علت عدم کارایی منحل گردید.

برنامه بعدی، آموزش سالمندان طی‌سال‌های 1320 تا 1335 بود که این طرح نیز تنها 8 سال دوام آورد و در سال 1328 متوقف شد. سازمان آموزش به بزرگسالان طرح بعدی بود که تا سال 1345 به کار خود ادامه داد اما به علت ناتوانی در گسترش سواد، موفقیتی به دست نیاورد. بدین ترتیب طرح‌هایی از سوی رژیم پهلوی به اجرا درمی‌آمد که یکی پس از دیگری به شکست می‌انجامید.

بی‌سوادیِ 64 درصدیِ جمعیت 15 ساله و بیشتر

علاوه بر این آمار و ارقام شهادت می‌دهد که سیاست‌های رژیم پهلوی در حوزه آموزش و سواد نه تنها موفقیت‌آمیز نبود بلکه در برخی از شاخص‌ها حتی عقب‌گرد هم داشت. بنا بر آمار، در سال 1355، جمعیت 15 سال و بالاتر حدود 7 /18 میلیون نفر بوده است که با نسبت‌های مساوی بین زن و مرد و نیز شهر و روستا توزیع شده بود. وجود 7/6 میلیون نفر با سواد در سال 1355 در گروه سنی 15 سال و بیشتر، نشان می‌دهد آمار باسوادی در این رده سنی تنها 9/35 درصد بوده است. این شاخص نشان دهنده این است که بیش از 64 درصد جمعیت 15 سال به بالا در سال 1355 بی‌سواد مطلق بوده‌اند.

در همین سال جمعیت مردان 15 سال و بیشتر ایران حدود 5/9 میلیون نفر ثبت شده است. که از این تعداد 5/4 میلیون یعنی حدود 9/47 درصد با سواد بوده‌اند. این شاخص بیان‌گر آن است که در سال 1355 بیش از نیمی از مردان 15 سال به بالا محروم از سواد بوده‌اند. در همین سال، جمعیت زنان برابر 2/9 میلیون نفر و تعداد باسوادان 2/2 میلیون نفر بوده است که نشان‌دهنده 24 درصد میزان با سوادی در این قشر می‌باشد.

همچنین جمعیت 6 سال و بیشتر ایران در سال 1355 حدود 1/27 میلیون نفر بوده که 5/80 درصد کل جمعیت کشور را شامل می‌شد. از این تعداد، 9/ 12 میلیون نفر یعنی 5/ 47 در صد سواد داشتند. در این بین تعداد جمعیت مردان 6 سال و بیشتر، 9 /13 میلیون نفر بوده که با احتساب 2/ 8 میلیون نفر باسواد درصد باسوادی آنان 9/58 درصد بوده است. همچنین از تعداد 2 /13 میلیون نفر زنان 6 سال و بیشتر در سال 55، 7/4 میلیون باسواد یعنی 5/35 درصد سرشماری شده که این حکایت از آن دارد که بالغ بر 5 /8 میلیون نفر بی‌سواد در جمعیت زنان 6 سال و بیشتر وجود داشته است.

در یک برآورد کلی می‌توان گفت موقعیت نسبی مناطق شهری و روستایی از نقطه نظر باسوادی در طی دهه 1345- 1355 تقریباً هیچ‌گونه تغییری نیافته است. به طوری که درصد بی سوادی در کل کشور در سال 1355 معادل 52 درصد بوده و این رقم در مورد مناطق روستایی تا حدود 70 درصد گزارش شده است.

همچنین «یرواند آبراهامیان» نویسنده کتاب ایران بین دو انقلاب وضعیت سواد در سه ساله پایانی عمر رژیم پهلوی را این‌گونه روایت می‌کند: «68% بزرگسالان هنوز بی‌سواد بودند، تعداد بی‌سوادان عملاً از 13 میلیون نفر به حدود 15 میلیون نفر افزایش یافت، کمتر از 40% از کودکان دبستان را تمام کردند. میزان معلم_دانش‌آموز در مدارس دولتی بسیار پایین بود، فقط 60 هزار ظرفیت دانشگاهی هر سال برای بالغ بر 290 هزار متقاضی وجود داشت و درصد جمعیت دارای تحصیلات عالی از نازل‌ترین موارد در خاورمیانه بود.» [5]

آنچه گفته شد نشان می دهد که کارنامه رژیم پهلوی در مبارزه با بی سوادی علیرغم ادعاها کارنامه مطلوبی نبوده و آنچه مورد مخالفت انقلابیون و روحانیت قرار داشت نه با سواد کردن مردم که هدف های پشت پرده برنامه موسوم به «انقلابِ سفید» و «سپاه دانش» بود، برنامه ای که به دنبال القای ایدئولوژی حاکمیت به مردم در گوشه و کنار کشور بود نه باسواد سازی بی سوادان و پیوستن ایران به چرخه تمدن بشری.

[1] عیسی صدیق، تاریخ فرهنگ ایران، تهران، دانشگاه تهران، 1354. ص 493.

[2] علیرضا ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران (1320-1357)، تهران، سمت، 1382. ص 27.

[3] مجتبی مقصودی و دیگران، تحولات سیاسی و اجتماعی ایران (1320-1357)، تهران، روزنه، 1380. ص 355.

[4] برای مطالعه بیشتر در این زمینه رک: آرش امیری، بررسی کارویژه‌های سپاه دانش؛ طرحی برای پیکار با بی‌سوادی یا تحکیم پایه‌های قدرت؟!، پژوهشکده تاریخ معاصر

[5] نگاهی به کارنامه رژیم پهلوی در حوزه سوادآموزی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 21 مهر 1398