"اخلاق" و "دینداری"، گمشده جهان معاصر / هزاره کنونی، عصر بازگشت به فطرت دینخواهی است
"اخلاق"، کارویژه اصلی خلقت در فلسفه پیدایش انسان در صحن گیتی است که امروزه همچون دیروز، و فردا نیز همچون امروز مبنای ارزشگذاری قرار میگیرد و چه حیف شد انسان، این اکسیر اعظم را در گوهر وجود خود نادیده گرفت و تمام مشکلات گذشته، حال و آیندهاش نیز بمیزان فاصله با این مقوله اساسی است.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از بلاغ؛ دنیا که هرچه جلوتر میرود، نیاز به اخلاق و معنویت را بیش از گذشته در خود احساس میکند. آنچه که عموم مردم با اندکی تأمل پیرامون آن به نتیجه صریح و روشنی دست مییابند، فراتر از زندگی و ابتلائات روزمره، هدف و غایت انسانها و علت آفرینش و زندگی در این جهان است. احترام، تکریم، اخلاق و معنویت، مقولاتی نیستند که هر انسان از عمق وجود، خود را بینیاز از آنها بداند و نیاز جدی به آنها را، شرط آرامش و امنیت روانی خود نداند. گرایش انسان به دین فطری است.
با توجه به پیشرفتهای جامعه بشری در سایه جدایی دین از سیاست، اضطرابها و نگرانیهای بشر نه تنها کم نشد، بلکه افزایش یافت و انسان دریافت یکی از بحرانهای جدی، بحران معنویت است و عرفانها و معنویتهای خودساخته مشکلی را از او حل نمی کند، در حالی که بهترین راه نجات بشر از بحرانهای روحی دستیابی به معنویت و دین است و همین امر توجه گسترده به این مقوله به عنوان معادله ای از قدرت را موجب شده است. اخلاق، ترازوی انصاف
اخلاق، نه تنها در برخوردهای فردی و اجتماعی دارای ارزش است، بلکه خود عامل بروز انصاف و مروت در مناسبات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی است.
سیدصادق غفوریان، فعال اجتماعی، میگوید: امروز دیگر «کمرنگی اخلاق» امر پنهان و نایابی نیست، گاهی در رفتار برخی از ما آن قدر عیان و آشکار بروز و ظهور دارد که گویی عین حق، حقیقت و اخلاق مداری است. تفاوتی هم ندارد؛ از کف کوچه و بازار گرفته تا در میان برخی از مسئولان این «کم رمقی اخلاق» به یک اصل تبدیل شده است.
بی شک در همیشه تاریخ، این آسیب عنصر هر ازگاه اما لاینفک حوزه های فردی و اجتماعی جوامع بوده و اساسا اگر امروز در این باره تذکار و هشدار داده می شود، این به معنای تخصیص این آسیب به یک دوره خاص نیست. در عین حال در روزگاری که رسانه ها به عنوان یکی از مهم ترین و موثرترین عناصر اجتماعی ایفای نقش می کنند، ساحت «اخلاق» و در مقابل، بی اخلاقی احتمالا برونداد بیشتری دارد چه آن جا که یک فرد، در گوشه ای از کوچه و خیابان رفتار محبت آمیزی را نسبت به یک کودک یا یک کهن سال روا می دارد بدون آن که بداند دوربین های اطرافش این رفتار را رصد و به عنوان «کارخوب» یک شهروند در رسانه ها منتشر می کنند و چه آن جا که یک مسئول در کلام یا رفتارش بانی یک بی اخلاقی می شود.
قطعا در چنین مجال اندکی، نمیتوان آسیب شناسی جامعی از علل و دلایل رواج بی اخلاقی در جامعه را بازگو کرد اما به نظر میرسد، میتوان چند عامل کلی در گسترش این آسیب را بررسی کرد:
اولین کانون حیاتی اخلاق وی در بیان یکی از مهمترین ارکان شکلگیری اخلاق فردی و اجتماعی، یادآور شد: از دیرباز «خانواده» به عنوان مهم ترین کانون رواج اخلاق در جامعه ایرانی به شمار می آمده است و اگر امروز از «کمرنگی اخلاق» سخن می گوییم احتمالا باید این کانون حیاتی را از نو ارزیابی و آسیب شناسی کنیم که چرا نمی تواند همچون گذشته، ایفاگر نقش خود باشد.
از سالهای نخست پس از دفاع مقدس و سختشدن اقتصاد خانوادهها، لاجرم زن و مرد هر خانواده برای تامین حداقلهای زندگی ناچار به کار در بیرون خانه میشدند و شبها از خانه به عنوان آسایشگاه استفاده میکردند و چیزی که در این میان قربانی شد، تربیت دینی فرزندان و آشناسازی آنها با آموزههای دینی و معنوی بود که زیان چنین رویکرد را در سالهای بعد و امروز بیش از هر زمان دیگر شاهد جولان بیاخلاقی و دوری از معنویت دینی هستیم؛ هرچند شاکله اصلی هویت ایرانی، اسلامی و دینی است، اما باید بپذیریم که در این زمینه کمکاریهای زیادی انجام شد. رسانهها، دومین عامل مثبت یا منفی بسیاری از جامعهشناسان معتقدند که رسانههای جدید بسیار تاثیرگزار در فرآیند شکلگیری شخصیت افراد هستند و همچون تیغی دو لبه به همان میزان که می توانند مفید و موثر باشند، چه بسا بیشتر از آن احتمالاً نقش مخرب دارند. از آن جا که جامعه ما در برابر رسانهها و شبکههای اجتماعی به مثابه آوردههای مدرن تکنولوژی دچار «تاخر فرهنگی» است، بنابراین ضریب آسیب پذیری چندین برابر و کاملاً قابل انتظار خواهد بود. به ویژه آن چه امروز به عنوان فضای مجازی می شناسیم، همچون دنیای رها شدهای است که گویی حساب و کتابی در آن نیست. البته این به معنای مجوز نفی و حذف این رسانهها نیست بلکه سخن بر سر آنچه سواد رسانهای و زدودن آثار این «تاخر فرهنگی» است، می باشد. جای خالی مفاهیم در میدان عمل عدهای از مردم میگویند مسئولان و بزرگان دینی، ما را به امور خیر دعوت میکنند، اما خود در این میدان حضور ندارند.
محمدحسن علیزاده، پژوهشگر اجتماعی، اظهار میدارد: تقوا در آموزههای قرآنی ملاک ارزش انسان است. خداوند انسانها را بر پایه تقوا ارزیابی و ارزشگذاری میکند و کرامت هر انسانی را بدان میسنجد. همچنین تقوا معیار قبولی اعمال است و تنها اعمالی مقبول درگاه ایزد منان است که فاعل آن اهل تقوا و از متقین باشد.
آثار اعمال صالح نیز متوقف بر وجود تقوا در فاعل آن است؛ یعنی تنها حسن فعل کفایت نمیکند بلکه حسن فاعلی نیز لازم است و باید فاعل و کننده کار نیز نیت خوبی داشته باشد که برخاسته تقوا و اخلاص است، اما با این همه، چرا عدهای دنبال بیتقوایی هستند و از این همه آثار و برکات تقوا در دنیا و آخرت بیبهره میشوند. وی با اشاره به آیات متعدد در خصوص تقوا و دستاوردهای آن در قرآن، اضافه کرد: انسان اگر هر چیزی را در دنیا و آخرت بخواهد باید از راه تقوا به دست آورد. البته تقوایی که مراد است تنها پرهیزکاری و ترک و اجتناب نیست، بلکه به معنای تقوای الهی است؛ یعنی باید کاری کرد رضایت خداوندی به دست آید.
این رضایت با انجام هر آنچه پسندیده عقلانی و شرعی وترک هر آنچه ناپسند عقلانی وشرعی است به دست میآید. بنابراین، عمل به واجبات عقلی و شرعی وترک محرمات عقلی و شرعی همان تقواست وترک واجبات و انجام محرمات عین بیتقوایی است. دلائل رشد و گسترش بیتقوایی
این پژوهشگر در توصیف علل گرایش به مظاهر بیتقوایی، اظهار داشت: بسیاری از مردم به جای اینکه اهل تقوا باشند و محرمات و بدیها و زشتیها راترک کنند، به آن گرایش مییابند و آنها را انجام میدهند و واجبات و خوبیها و زیباییها را ترک میکنند. آنان برخی ارزشها را کنار میگذارند و دنبال ضد ارزشها میروند و حتی دوست دارند برای تجربه تغییر، خلاف جریان آب شنا کنند و به قول خودشان جریان را به مبارزه بطلبند. این مبارزهجویی بیتوجه به پیامدها شخص را به تباهی و هلاکت میکشاند ولی دوست دارند به قول خودشان این تباهی را تجربه کنند.
اما پرسش این است که این همه هزینه مانند شقاوت و بدبختی ابدی به چنین تغییر و مبارزهجویی میارزد؟ البته آموزههای قرآنی بیان میکند که بسیاری از مردم به علل دیگری بهدنبال بیتقوایی هستند و از خداوند پروا ندارند. بیپروایی آنان علل و عوامل بسیاری دارد که در اینجا به برخی از آنها اشاره میشود. جهل و نادانی، نخستین عامل بیپروایی و بیتقوایی مردم را میبایست جهالت انسانها دانست. خداوند در آیه 103 سوره بقره در بیان چرایی و علت بیتقوایی انسانها میفرماید که جهل انسانها به ارزش برتر و پاداشهای الهی، مهمترین عامل در ترک تقوا و بیپروایی آنان است. اگر انسانها میدانستند که پاداش تقوا و پیامد بیتقوایی چیست، هرگز خود را به تندباد هواها و هوسها نمیسپردند و بیتقوایی پیشه نمیگرفتند. غرور و عجب، علت دیگر بیتقوایی غرور و خودپسندی انسانهاست. برخی از مردمان وقتی وضعیت خود را مطلوب ارزیابی میکنند، به همان بسنده کرده و با خودستایی، خود را از هر عیب و نقصی مبرا میشمارند. به این معنا که خود را پاک و منزه از عیب و نقص میدانند و بیمحابا و بیپروا هر کاری را انجام میدهند؛ زیرا خود را کامل دانسته و در تمامیت کمالی خود شکی ندارند. (نجم، آیه 32) اینان مانند کسی هستند که خود را عالم کل میدانند و حرف و سخن دیگری را نمیپذیرند. در روایات از پیامبر (ص) نقل شده که فرمود: من قال انا عالم فهو جاهل؛ هر کسی که بگوید من عالم هستم بدانید که او جاهل است. همین افراد وقتی دنبال عزت میروند، آن را در گناه میجویند به جای آنکه آن را در تقوای الهی بجویند.(بقره، آیه 206). استکبار، کبر حالتی درونی است، نماد ضد اخلاقی آن تکبر و خودبزرگبینی و نماد اجتماعی آن استکبار است. کسی که گرفتار این عناوین است نمیتواند خود را در مسیر تقوا قرار دهد و به جای اعمال ارزشی در پی اعمال ضد ارزشی میرود.(زمر، آیات 57 و 59).
انحراف: انحراف از دیگر عواملی است که انسان را به سوی بیتقوایی میکشاند. خداوند در آیه 153 سوره انعام میفرماید که انحراف از راه حق موجب بیتقوایی انسان میشود. تکذیب آیات خدا: از دیگر عوامل انحرافی تکذیب آیات خدا است. این مطلب را میتوان از آیات 57 و 59 سوره زمر به دست آورد.
اطاعت از مسرفان: کسانی که از مسرفان پیروی میکنند مسیر بیتقوایی را پیش میگیرند؛ زیرا اهل اسراف کسانی هستند که در هر چیزی زیاده روی میکنند و به حدود و موازین پایبند نیستند و خط قرمزی برای اعمال خویش نمیپذیرند. اینگونه است که هر راه خلاف عقل و شرع و عرف را در پیش میگیرند. کسانی که از آنان اطاعت و پیروی میکنند نیز گرفتار بیتقوایی میشوند و مثلا به زن بسنده نکرده و به لواط رو میآورند.
دنیاطلبی: از دیگر عوامل بیتقوایی دنیاطلبی است. کسانی که دنیا برایشان ارزش و جایگاهی مییابد که آن را اصیل میشمارند یا آخرت برای آنان چون حلوای نسیه است، پس به همین غورهترش دنیا که نقد است بسنده میکنند و بیتقوایی را در پیش میگیرند. پیروی از شیطان: از دیگر عوامل بیتقوایی پیروی و اطاعت از شیطان است. انسان با آنکه میداند که شیطان دشمن اوست با این همه خود را به او میسپارد تا او سرنوشتش را تعیین و رقم زند.
کوردلی: کوردلی و پذیرا نشدن هدایت الهی از دیگر عوامل بیتقوایی است که در آیات 17 و 18سوره فصلت به آن توجه داده شده است. البته این کوردلی به سبب گناهان کمکم در انسان ایجاد میشود بهطوری که دیگر ارزشها را نمیبیند. کفر: بیگمان کفر که ریشه در جهالت بشر دارد، عامل مهمی در بیتقوایی بشر است. با نگاهی به انسانهای کافر به آسانی میتوان نقش کفر را در بیتقوایی بشر شناسایی و تبیین کرد. گناه: دلهایی که گرفتار گناه میشود اندکاندک زنگار میبندد بهطوری که بیتقوایی برای آن یک عمل عادی و معمولی میشود. بسیاری از کسانی که گرفتار گناه کوچک و اندک بودند در یک فرآیندی گرفتار بیتقوایی مطلق میشوند و ضد ارزشها برایشان حتی ارزش میشود و گاه چنان پیش میروند که ارزشی چون عزت را در گناه میجویند و آن را عامل عزت و دیگر ارزشهای خود میشمارند. از این رو به بیتقوایی بیشتر دامن میزنند و بدان گرایش بیشتری پیدا میکنند.(بقره، آیه 206). سوءاستفادهگری: سوءاستفاده از دین و نام خدا و مانند آن زمینهساز گرایش آدمی به سوی بیتقوایی است که در آیه 224 سوره بقره به آن هشدار داده شده است. البته علل و عوامل دیگری را میتوان شناسایی کرد که موجب بیتقوایی بشر میشود، اما در اینجا به همین میزان بسنده میشود.
یکی از مهمترین دلائل انحراف جامعه از ریل تقوا، رفتار مسئولان است. اگر رفتار مسئولان را آینه رفتار جامعه بدانیم، چنان چه امام علی (ع) فرمود: «اَلناسُ بأُمَرائِهِم اَشبَهُ مِنهُم بآبائِهِم» (شباهت مردم به حکمفرمایانشان بیشتر از شباهت به پدرانشان است)، بنابراین نمی توان انتظار داشت که با نوع رفتار برخی از مسئولان، آحاد جامعه نیز در سلامت کامل اخلاق باشند. زیانهای ناشی از لاابالیگیریها و دینگریزی انسانی که گرفتار بیتقوایی میشود، همانطوری که در آخرت گرفتار بدبختی و شقاوت ابدی و دوزخ میشود، در دنیا نیز گرفتار بسیاری از امور میگردد که زندگی را بر او تلخ و دشوار میکند. بسیاری از مصیبتهای بشر به سبب بیتقوایی گریبانگیرش میشود. در اینجا به برخی از آثار بیتقوایی اشاره میشود.
اختلاف دینی و مذهبی: بیتقوایی مردمان، عامل پیدایش تفرقههای دینی و مذهبی است. براساس آیات 52 و 53 سوره مومنون بیتقوایی اهل اسلام موجب میشود تا هر گروهی به حزب و تفکری گرایش یابد و احزاب و مذاهب دینی پدید آید. شکی نیست که هر حزب و تفکری افکار و اعمال و عقاید خود را حق و درست دانسته و دیگران را تخطئه میکند. این گرایش حزبی و مذهبی موجب میشود تا کورکورانه به دفاع از آن بپردازد و حتی دیگران را بیرون از دایره حق و حقیقت بشمارد. اینگونه است که جنگ هفتاد ودو ملت براساس گرایشهای حزبی برخاسته از بیتقوایی پدید میآید و خونهای بیگناهان ریخته میشود. از دیگر پیامدهای زیانبار بیتقوایی میتوان به اختلافات در حوزههای مختلف دینی و فرهنگی و اجتماعی وسیاسی اشاره کرد. خداوند درآیات 52 و 53 سوره مؤمنون به این اختلافات اشاره میکند و به بیتقوایی بهعنوان عامل پیدایش تفرقهها توجه میدهد. انحراف جنسی: براساس آیههای 78 سوره هود و 161 و 165 سوره شعراء همجنسبازی و انحرافات جنسی، از آثار بیتقوایی بشر است. اگر انسان تقوا پیشه میگرفت هرگز گرفتار همجنس بازی و دیگر انحرافات جنسی نمیشد؛ اما بیتقوایی بشر سرانجامی جز انحراف در فکر و رفتار نخواهد داشت بهطوری که شخص برای ارضای خواستههای بیپایان نفس تن به هر ذلتی میدهد. تکذیب پیامبران: اصولا کسانی که تقوای عقلانی را مراعات نکنند و به احکامی چون حسن و نیکی عدل و صداقت و حق و مانند آن تن ندهند و بیوفایی و ظلم و دروغ را پیشه خود کنند، نمیتوانند گام بعدی را بردارند و به تقوای شرعی که مطابق فطرت انسانی است تن دهند. کسی که برخلاف الهامات فطرت و طبیعت خود عمل میکند بهطور طبیعی هر کسی را که به خوبی و نیکی دعوت میکند نمیپذیرد و او را برنمیتابد. از این رو خداوند میفرماید کسانی که به تکذیب پیامبران میپردازند انسانهای بیتقوا هستند و اهل تقوا کتب الهی را میپذیرند و بدان پایبند میشوند.
عدم قبولی اعمال نیک: اگر کسی بیتقوایی پیشه کند و نیکپندار نباشد حتی کردار نیک او نیز پذیرفته نمیشود؛ زیرا این کارهای نیک را به قصد نیک و خیر انجام نمیدهد بلکه در پی افکار و اندیشههای باطل است. از این رو شرط پذیرش اعمال صالح همان تقواست وخداوند تنها کارهای نیک را از نیکوکاران متقی میپذیرد.(مائده، آیه 27) این بدان معناست که حسن فعل باید با حسن فاعل جمع شود تا عملی مقبول خداوند گردد.
شرک: از دیگر آثار بیتقوایی گرفتاری به انواع و اقسام شرک است. اگر مسلمان تقوا پیشه نکند او نیز گرفتار شرک خواهد شد. از آیات قرآن به دست میآید که بیتقوایی، زمینهساز انحراف از مسیر حق و افتادن در دام شرک و بتپرستی و مانند آنهاست. عهدشکنی: از دیگر آثار بیتقوایی این است که انسان به عهد و پیمانهای خویش وفا نمیکنند. در حقیقت پیمانشکنی مداوم، از آثار بیتقوایی بشر است که در آیه 56 سوره انفال به آن توجه داده شده است. با این رفتار ناهنجار، سرمایه اجتماعی ازمیان میرود و جامعه دچار بحرانی میشود که نمیتوان از آن بسادگی گذشت. جامعهای که شهروندان آن نسبت به یکدیگر اعتماد نداشته باشند نمیتوانند در کنار هم رابطه سالمی داشته باشند.
فقدان اعتماد اجتماعی آثار خود را در همه حوزهها ازجمله اقتصادی بجا میگذارد.
درنتیجه جامعه فرصت رشد و شکوفایی تمدنی را ازدست میدهد. در حوزه خانوادگی میان زن و شوهر نیز این اطمینان و اعتماد ازمیان میرود؛ زیرا خانواده بر نوعی پیمان و عهد برپا شده است و پیمانشکنی در انسانهای بیتقوا موجب میشود تا هسته اولیه اجتماعی یعنی خانواده سست شود.
خداوند در آیه 56 سوره انفال پیمانشکنی مداوم در همه امور زندگی را بهعنوان یکی از آثار مهم بیتقوایی برمیشمارد؛ زیرا آنچه موجب میشود تا اشخاص به قول و قرارهای خویش پایبند باشند، تقواست. بیتقوایی حتی موجب میشود تا شخص نسبت به پیمانها و عهدهای مکتوب و اسناد نیز بیتوجه باشد و بهاشکال مختلف قانون و اسناد قانونی و مکتوب را دور بزند. تقوا، لباسی است که آدمیرا از هرگونه عیب و نقصی میپوشاند؛ زیرا شهوت و هواهای نفسانی آدمی را به سوی بسیاری از ناهنجاریها میکشاند. اما تقوا موجب میشود تا شهوت و هواهای نفسانی مهار شود و در حفاظ قرار گیرد و انسان را نیز از انجام کارهای زشت و پلید و گناه نگه دارد. فسق و فجور: از دیگر آثار بیتقوایی گرفتار شدن آدمی به فسق و فجور است. خداوند در آیه 108 سوره مائده میفرماید که رعایت نکردن تقوا و بیاعتنایی به دستورهایش، مایه فسق و محرومیت از هدایت خاصش خواهد شد. گمراهی: بیتقوایی عامل اساسی گمراهی بشر است. ریشه تمامی گمراهیهای بشر را میبایست در همین بیتقوایی او جست؛ زیرا کسی که تقوا پیشه نکند از هدایت عام و خاص، خودش را محروم میکند.
بیعدالتی اقتصادی: گرانفروشی و کمفروشی و عدم مراعات قوانین عرفی و قانونی از سوی مردم از دیگر پیامدهای بیتقوایی در جامعه است. اصحاب «ایکه» و جامعه شعیب به سبب همین بیتقوایی، نسبت به یکدیگر ظلم میکردند و با کمفروشی و گرانفروشی از یکدیگر به اشکال مختلف میدزدیدند. استکبار اجتماعی و سیاسی: بیتقوایی در حوزه سیاسی، شخص و دولت را به سوی استکبار میکشاند و زمینه ظلم فراگیر را فراهم میآورد. از این رو خداوند درباره رفتارهای فرعون به بیتقوایی وی اشاره میکند که عامل مهم در ظلم کردن به جامعه یهودیان بود. خشونت و قتل: رفتارهای هنجارشکنانهای چون قتل ریشه در بیتقوایی افراد دارد. قرآن به این مسئله در آیه 27 سوره مائده اشاره میکند؛ زیرا در یک نمونه چون قتل هابیل، بیتقوایی قابیل موجب شد تا وی نسبت به هابیل حسادت ورزد و زمینه برای قتل برادر در او فراهم شود. اینها تنها گوشهای از آثار بیتقوایی است؛ زیرا اگر خداوند بیش از صد مورد بسیار مهم و اساسی را برای تقوا و آثارش بیان کرده همه آن موارد با بیتقوایی تحصیل نخواهد شد. پس کسی که بیتقوایی پیشه میکند رنگ آسایش را به خود نمیبیند و رستگار نخواهد شد و فاقد بصیرت و تشخیص حق و باطل بوده و در مشکلات راهی برای رهایی و خلاصی نمییابد. پس هر که بیتقوایی پیشه میکند به خود ضرر و خسران وارد میسازد و بهیقین خداوند از بیتقوایی او ضرری نمیبیند، بلکه تقوا و بیتقوایی اگر آثار خوب و یا بدی داشته باشد به خود شخص با تقوا و بیتقوا بازمیگردد و نتیجه آن نیز متوجه جامعه میشودو خلاصه کلام در یک جمعبندی بی شک به سادگی نمی توان برای داشتن جامعه سراسر اخلاقی، نسخه ای جامع و کامل پیچید و شاید هم چنین انتظاری اساسا دور از دسترس باشد، اما با توجه هر یک از ما به ساده ترین گزاره های انسانی و ابتداییترینهای اخلاق یعنی راستگویی، رعایت حقوق دیگران، صبر، رواداری و تحمل دیگران، به حق خود قانع بودن و همین گونه موارد بسیار ساده، می توانیم جامعه با فضیلت و بهتری داشته باشیم.
تفاوتی هم نمی کند و همان طور که ذکر شد، باید یکایک ما از آن کاسب ساده در گوشه یک بازار و آن مسئول صاحب رای و قدرت تا آن صاحب تریبون، همه میتوانیم شرایط بهتر و دلنشین تری را برای زیست فردی و اجتماعی مان رقم بزنیم. باور کنیم که جامعه امروز ما با همه مشکلات و آسیب هایی که در خود دارد، بسیار بهتر از این می تواند باشد، اگر ما بخواهیم.
انتهای پیام /