از تاریخ ساختگی تا تاریخ واقعی / روایتی از عدم توجه به مسئله سریال سازی تاریخی و تمدنی
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو - نرگس علینقیان؛ یکی از ارکان قدرتمند بودن هر ملل و کشوری، وجود غنای فرهنگی، تاریخی و تمدنی در آن است. هر ملتی که دارای تمدن و فرهنگ بالایی باشد به تبع آن، دارای قدرتی میشود که حتی میتواند تسلط بر دیگری را نیز به همراه بیاورد. چه بسا در گذشته حکومتی با سلطه نظامی بر کشوری غلبه میکرد و اگر فرهنگ آن از غنای بالا نیز برخوردار بود، امکان داشت تا تسلط...
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو - نرگس علینقیان؛ یکی از ارکان قدرتمند بودن هر ملل و کشوری، وجود غنای فرهنگی، تاریخی و تمدنی در آن است. هر ملتی که دارای تمدن و فرهنگ بالایی باشد به تبع آن، دارای قدرتی میشود که حتی میتواند تسلط بر دیگری را نیز به همراه بیاورد. چه بسا در گذشته حکومتی با سلطه نظامی بر کشوری غلبه میکرد و اگر فرهنگ آن از غنای بالا نیز برخوردار بود، امکان داشت تا تسلط فرهنگی هم بر کشور مغلوب پیش برود.
امروزه این نوع از تسلط را «امپریالیسم فرهنگی» مینامیم. اگر ابزارآلات تسلط در گذشته وجود یک ارتش نظامی بود، در عصر کنونی این رسانه است که تسلط را ایجاد میکند. رسانه با ابزارآلاتی که در اختیار دارد این امکان را به دولتها میدهد تا به واسطه آن بتوانند گذشته و فرهنگ خود را به گونهای که حتی اگر وجود خارجی نیز نداشته باشد، نشان دهند. بدین شکل ممکن است کشوری نه تنها از غنای فرهنگی برخوردار نباشد بلکه حتی تاریخی جعلی نیز برای خود به وجود آورد. این امر میتواند یک حقیقت را مشخص کند؛ و آن اینکه تاریخ و تمدن هر ملتی با خود قدرت برتری نیز به همراه میآورد و چه بسا پیوند آن با رسانههای نو آن را تاثیرگذارتر نیز کند.
در عصر حاضر و با توجه به تاثیری که رسانهها به واسطه جلوه بصری خود میگذارند، بیشتر کشورها به خصوص کشورهایی که از مقولهای به نام «صنعت فرهنگ» نیز برخوردارند، واقف به این پدیده مهم هستند. در راس آنان ایالات متحده آمریکا به واسطه هالیوود و انواع کمپانیهای فیلم و سریال سازی نظیر دیزنی، نتفلیکس و... توانسته به نوعی در امر تاریخ سازی برای خود پیشگام باشد. این کشور به دلیل آن که از غنای فرهنگی محروم میباشد، به کمک رسانه توانسته تا برای خود تاریخی جعلی دست و پا کند و با تولید بیش از اندازه فیلم و سریال به تثبیت آن در ذهنها سرعت بخشد.
حال وضعیت غرب را کنار بگذاریم و نگاهی اجمالی به وضعیت ایران داشته باشیم. ایران از جمله کشورهایی است که نه تنها از غنای بالای فرهنگی و تمدنی برخوردار است بلکه تاریخ پر فراز و نشیبی دارد که میتوان هزاران داستان و روایت از درون آن بیرون کشید. نمونه بینقص آن را میتوان در شاهنامه فردوسی ملاحظه کرد که چگونه پیوند تاریخ، اسطوره و فرهنگ غنی ایرانی در آن تبلور یافته است. اما آیا میتوان ادعا کرد که تلاش برای نشان دادن آن به شکل ملی و جهانی کافی بوده است؟ با وجود آن که ایران از تمدنی غنی برخوردار است که کمتر کشوری میتواند به جایگاه آن برسد، امروزه شاهد آن هستیم که نه تنها این تمدن حفظ نمیشود بلکه امتیاز پرداخت به آن تحویل فیلمسازان خارجی داده شده است. کشورهایی مانند ترکیه به واسطه رسانهای که توانستهاند در چند سال اخیر آن را بهبود بخشند، به راحتی از تاریخ و فرهنگ ایرانی برای خود تاریخ سازی میکنند و آن را به خورد مخاطب، حتی از نوع ایرانیاش میدهند. نمونه بارز آن شاعر ایرانی، مولانا است که ترکیه با پروپاگاندا رسانهای خود توانست هرچند در اذهان مردم آن را شاعری ترک نشان دهد.
مسئله اصلی این جاست که چگونه کشورهای دیگر به واسطه استفاده از رسانه و ابزارآلات آن نظیر فیلم و سریال میتوانند این حجم از تاریخسازی و فرهنگسازی را به خورد مخاطب خود دهند، به گونهای که او باورش شود، اما کشوری نظیر ایران با سابقه تاریخی و فرهنگی طولانی خود نمیتواند در این امر قوی ظاهر شود؟ آیا این ضعف در فیلمسازان داخلی است که توانایی ساخت و پردازش سناریوهایی قوی را ندارند و یا باید مسئله را به شکل دیگر ریشهیابی کرد؟
این مسئله به گونهای دارای اهمیت است که مقام معظم رهبری در سخنان خود نیز به آن توجه نشان دادهاند و در بیانات خود در دیدار با ستاد مرکزی کنگره ملی شهدای سبزوار و نیشابور گفتهاند: «دیگران تاریخ ندارند، برای خودشان تاریخ میسازند؛ تاریخهای خلاف واقع. شما ملاحظه کنید، حتی در تلویزیون ما هم نشان میدهد که فلان کشوری که هیچ تاریخ باشکوه و با ارزشی ندارد، داستان دنباله دار، 100 قسمت، 150 قسمت درست میکند؛ تاریخ میسازند برای خودشان؛ ما داریم، ولی یادمان نیست».