سه‌شنبه 2 بهمن 1403

از عباد به مسعود: دست نزن!

وب‌گاه خبر آنلاین مشاهده در مرجع
از عباد به مسعود: دست نزن!

نخ تسبیحی پیدا کنیم و جملاتِ نامه‌ی صبح شنبه‌ی علی ربیعی، محتوای مصاحبه‌ی اخیر ظریف و سخنان پزشکیان را به هم ربط دهیم؛ ببینیم چیزی دستگیرمان می‌شود یا نه.

دی رفت و بهمن نیز فرا رسید و تنها دو ماه مانده که وارد سال 1404 شویم. اما شواهد نشان می‌دهد، نه ما، نه رئیس جمهور، نه فضای بین الملل، هنوز هم نمی‌دانیم و نمی‌دانند با خودمان چند چندیم و قرار است کجا برویم. از مهر 1402 و طوفان الاقصی در غزه تا اردیبهشت 1403 در ورزقان و سقوط هلیکوپتر رئیس جمهور وقت، تا حذف لاریجانی و شکست دوگانه‌ی جلیلی - قالیباف و برآمدنِ پزشکیان، از پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا تا رویدادهای لبنان و سپس سقوط بشار اسد و نظام بعث سوری، مسیر شگرفی را طی کرده‌ایم که شباهت بسیاری به تماشای یک فیلم با دُور تند دارد. فکرش را بکنید. یک فیلم دو ساعته را در ده دقیقه برایتان پخش کنند و سپس از شما بپرسند: در سکانس طولانی راه پله، مرد با کدام دست آن شاخه گل را به زن تقدیم کرد؟ - یا چپ بوده یا راست! مگر غیر از این است؟ - غیر از این است! سوال انحرافی بود! در آن سکانس، زنی در کار نبود و مرد، ساقه‌ی گل را کوتاه کرد و آن را در جیب کتش گذاشت. بگذریم... چرا باور دارم که باید تریلوژی یا سه گانه‌ی مصاحبه‌ی اخیر روزنامه‌ی ایران با محمد جواد ظریف، نامه‌ی صبح شنبه‌ی علی ربیعی به رئیس جمهور و سخنان پزشکیان در همایش روزِ هوای پاک را کنار هم بگذاریم؟ عرض می‌کنم: ظریف در آن مصاحبه‌ی مثلا انتقادی، عمدتا حول این جمله‌ی اصلی صحبت کرده بود: «بازی وفاق‌ناپذیرها را بر هم می‌زنیم.» علی ربیعی دستیار اجتماعی رئیس جمهور هم در نامه‌اش، پس از عبارت «سلام. صبح شنبه بخیر آقای رئیس‌جمهور» و آرزوی در پیش داشتن هفته‌ای خوب، به این اشاره کرده که «حتی اگر یک گام کوچک رو به جلو» برداشته شود؛ «برای ملت ایران مغتنم است.» ربیعی همچنین در نامه‌اش، روی سه موضوع عمده زوم کرده: اول این که «ایران امروز، هیچ مسیری به جز اصلاح آرام و حرکت‌های گام به گام برای بهبود اوضاع ندارد». دوم این که در همین مدت کوتاه، پزشکیان هم به «نارسایی‌ها» و «فرسودگی‌ها» پی برده است. سوم؛ آن گروهی که به زعم نویسنده، «وفاق را دشمن ایدئولوژیک خود می‌پندارند» بر دولت و شخص رئیس جمهور فشار می‌آورند. ربیعی به درستی در وصف تندروها نوشته «این‌ها محصول آرای وجدان جمعی جامعه ایران نیستند بلکه صرفا محصول ناامیدی جمعی مردم ایران هستند.» آری. تردیدی نیست. فردی که به عنوان مثال، با رای 3 درصد از واجدین شرایط رای دادن در تهران، شولای وکالت بر شانه‌های مبارک انداخته، جایگاهش مشخص است و نیازی به توصیف و تفسیر ندارد. فقط مساله اینجاست: آیا چنین جریان کوچکی می‌تواند به تنهایی مانع تحول شود؟ اگر می‌تواند که احتمالا ناز شست دارد و جای گلایه نیست! مشخص نیست بنا به پیشنهاد ربیعی، چرا پزشکیان نباید معطل این جماعت بماند! ضلع سوم را هم بیاورم و نکته‌ی آخر را بیان کنم. آخرین ضلع این مثلث نیز، سخنرانی مسعود پزشکیان در همایش روز هوای پاک در دانشگاه شریف است. شاید مهمترین عبارت رئیس جمهور این است: «به هرچه می‌خواهیم دست بزنیم می‌گویند به این دست نزن». البته مقصود نخست پزشکیان، تفاوت قیمت تمام شده‌ی گازوئیل و بنزین و برق و گاز با نرخ ناچیزی است که از مردم دریافت می‌شود. اما کیست که نداند دامنه‌ی شمولیت عبارت آشنای «به این دست نزن»، گسترده‌تر از این حرفهاست! خب... مساله چیست؟ ببخشید! صریح‌تر سوال کنیم: مساله‌ی اصلی چیست؟ مساله، همان‌هایی است که زبان وفاق حالی‌شان نمی‌شود و به خاطر منافع خودشان، چوب لای چرخ می‌گذارند؟ خیر. واقعا نمی‌تواند چنین باشد. فراموش نکنیم؛ این نظام حکمرانی، وقتی که اراده کرد برجام را بر روی میز بگذارد، تنها ظرف چند دقیقه از مجلس مجوز لازم را گرفت و کار را پیش برد. پس در مقطع کنونی هم، آدرس اشتباه دادن است اگر تندروهای سایه نشین و رفقای دو و نیم درصدی آنها را به عنوان مسبب اصلی گم شدن کلید و زنگار بستن قفل معرفی کنیم! مساله‌ی اصلی، مخالفت یک گعده‌ی قدرتمند با اف. ای. تی. اف و گشودن قفل فیلتر نیست. مساله‌ی اصلی این است که نظام حکمرانی ما، با وجود تمام الزامات و ضرورت‌های داخلی و منطقه‌ای و بین‌المللی، حاضر نیست درباره‌ی مفهوم «پوست اندازی» انشا بنویسد. (انشا و نه املا!) اگر نه، تلاش برای افسون‌سازی از واژه‌ی «وفاق»؛ از همان روز نخست و در ابتدای راه و اتفاقا توسط خود آقا مسعود، بیرنگ و بی‌اثر شد! وقتی که چندین عضو کابینه‌ی پیشین را به کابینه‌ی خودش آورد، وقتی که برای برگزیدن معاونین و اعضای اصلی حلقه‌ی پیرامونی، بیش از هر صنفی روی صنف پزشکان زوم کرد و سپس اعضای خانواده را نیز به پاستور کشاند، وقتی که نهایتِ افق و معناگستری وفاق را تنها به سطح «دعوا نکنیم» تنزل داد، می‌شد پیشبینی کرد که این واژه‌ی کم جان و بی‌رمق، نمی‌تواند اسم رمز یک گذار جانانه باشد. گویی پزشکیان فراموش کرده که با توجه به ناکارآمدی بسیاری از نهادهای حکمرانی، بخش‌های بهداشت، آموزش، حمل و نقل، زیرساخت‌های اصلی و خیلی چیزهای دیگر، مردم ایران، مزیتی جز انرژی ارزان در دسترس ندارند و تنها راه امکان دسترسی محدود آنها از منابع کشور، همین چند قلم محدود است. پس مساله وفاق نیست، احتمالا اراده است. سیاست خارجی، سیاست داخلی، تعریف سهم و جایگاه مردم، تفکیک قوا، نگاه ایران به خاورمیانه‌ی امروز و مناسبات کنونی نطام بین الملل، چندوچون بودجه‌ریزی و رانت‌های عظیم نهادی، سهمیه و تبعیض، وضعیت مطبوعات و رسانه، حقوق شهروندی، وصعیت زنان، پاسخگویی، شفافیت مالی، جایگاه بخش خصوصی، نطام انتخاباتی، حیات و ممات احزاب، مناسبات کلان قدرت، سیاست پولی و تخصیص‌های ارزی و بسیاری چیزهای دیگر، نیاز به بازبینی دقیق دارد و تا زمانی که حاکمیت بخواهد از کنار این موضوعات مهم بگذرد، دست زدن به هیچ دکمه‌ی دیگری کارساز نخواهد بود. پس بگذارید خوشبین باشیم و گمان بریم که برادر عباد نیز با یک بیان رندانه و تجاهل العارف، به رئیس جمهور می‌گوید: فعلا به چیزی دست نزن. از وفاق و گاز و ناتراز و اینها حرف برنیم، ببینیم چه می‌شود.

311311

کد خبر 2013665