چهارشنبه 7 آذر 1403

استاد بازی ها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانه ای

وب‌گاه دنیای اقتصاد مشاهده در مرجع
استاد بازی ها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانه ای

زمان هیچ‌کاری برای کاهش رقابت پرز - رابین انجام نداد. هفده سال بعد، زمانی که رابین دوباره به نخست‌وزیری انتخاب شد و پرز وزیر خارجه او شد، این رقابت دوباره شعله‌ور شد. پرز مصمم بود به دنبال پیشرفت با فلسطینی‌ها باشد؛ رابین مزایای استراتژیک توافق صلح با سوریه را ترجیح می‌داد؛ اما رابین باید به وزن پرز در حزب احترام می‌گذاشت و پس از انتفاضه فلسطین، او نیز می‌خواست آزمایش کند که آیا می‌توان...

برخلاف اپیزود خلیج کانیل، رابین از پرز می‌خواست که کریستوفر را درباره قرارداد اسلو در جریان قرار دهد. او ترجیح داد که رقیبش مسوولیت تصمیم خطرناک سیاسی برای آشتی با عرفات را بپذیرد و زمانی که کلینتون پیشنهاد میزبانی مراسم امضای قرارداد در کاخ سفید را داد، رابین تصمیم گرفت که پرز نماینده اسرائیل باشد. وقتی [من، مارتین ایندیک] این موضوع را به کلینتون گزارش کردم، او متعجب شد. به‌عنوان یک سیاستمدار باتجربه، کلینتون به‌طور غریزی درک می‌کرد که اگر رابین [از این مذاکرات] دور بماند، اسرائیلی‌ها چنین تصور می‌کنند که او تعهد کاملی به این توافق بسیار بحث‌برانگیز ندارد و احتمالا شانس آن را برای بقا از بین می‌برد.

کلینتون با رابین تماس گرفت و از او دعوت کرد که بیاید. رابین گفت که نمی‌خواهد برای رئیس‌جمهور «مشکل» ایجاد کند. کلینتون فهمید که «مشکلی» که او به آن اشاره می‌کرد، عرفات است؛ زیرا اگر رابین می‌آمد، عرفات باید دعوت می‌شد؛ اما کلینتون فکر کرد که عرفات نیز باید آنجا باشد. از دیدگاه رئیس‌جمهور، این یک پیشرفت تاریخی بود. ضروری بود که هر دو رهبر علنا توافق را بپذیرند و دست بدهند تا این امر نماد پایان یافتن درگیری اسرائیل و فلسطین باشد. کلینتون به رابین گفت که وی باید آنجا باشد و اینکه او نباید نگران شرمسار کردن ایالات‌متحده باشد. رابین دوباره اخم کرد؛ اما با اراده‌ای کمتر.

کلینتون تلفن را قطع کرد و سپس با صورت قرمز به‌سوی من برگشت. او با عصبانیت گفت: «شاید شما متخصص خاورمیانه باشید، اما من به شما می‌گویم رابین می‌خواهد بیاید!» کلینتون با کریستوفر تماس گرفت و به او گفت که اطمینان یابد که رابین متوجه شده که رئیس‌جمهور شخصا او را دعوت می‌کند و به هر مشکلی رسیدگی خواهد کرد. رابین تجدیدنظر کرد. اگر قرار بود این معامله به‌اندازه‌ای که کلینتون به تصویر کشیده بود، بزرگ باشد، رابین نمی‌توانست به پرز اجازه دهد پیش‌دستی کند و اثر این کار را نصیب خود کند. رابین به کریستوفر گفت که می‌آید. رابین به دستیاران خود توضیح داد که نمی‌تواند دعوت شخصی رئیس‌جمهور ایالات‌متحده را رد کند. با این حال، این ماهیت رابطه‌ی ناکارآمد او با پرز بود که وی از عقبگرد و تغییر عقیده خود بیش‌ازاندازه خجالت می‌کشید که به او اطلاع دهد. پرز صبح روز بعد متوجه شد یعنی زمانی که رادیوی خود را روشن کرد تا به اخبار پنج صبح گوش دهد. پرز که بار دیگر تحقیر شده بود، استعفای خود را ارائه کرد.

رابین نمی‌توانست پرز را در این مقطع سیاسی پرمخاطره از دست بدهد. بنابراین او اصرار داشت که ما ترتیباتی اتخاذ کنیم که روح زخمی پرز را نجات دهد. پس از مراسم امضای قرارداد، کریستوفر میزبان یک ناهار دیپلماتیک بزرگ به افتخار پرز در تالار بزرگ وزارت امور خارجه در طبقه هشتم بود. فهرست میهمانان شامل بسیاری از سفرای عرب و همچنین ابومازن بود که همتای فلسطینی پرز در آن زمان بود. در همین حال، رئیس‌جمهور تنها با رابین در اتاق ناهارخوری شخصی خود در کاخ سفید غذا خورد؛ جایی که غم و اندوه خود را با شراب زیاد کنار گذاشتند. در مراسم قبلی در چمن کاخ سفید، رابین به پرز افتخار امضای توافق‌نامه اسلو را از طرف اسرائیل داده بود؛ اما رابین حرف آخر را زد. درحالی‌که تمام دنیا تماشا می‌کردند، او با عرفات دست داد. سپس رو به پرز کرد و گفت: «حالا نوبت توست.»

فصل17/ پایان نمایش

سه‌شنبه، 1 ژوئیه 1975، خلیج کانیل، سنت جان، جزایر ویرجینِ ایالات‌متحده

دینیتز با یک جت نیروی هواییِ بی‌نشان آمریکایی به همراه «لری ایگلبرگر» پرواز کرد. آنها در «سنت توماس» فرود آمدند؛ زیرا هیچ فرودگاه دیگری در «سنت جان» وجود نداشت. یک قایق‌سواری، 20 دقیقه‌ای آنها را به اسکله‌ای در خلیج کوچک و زیبا با آبِ شفاف و نیلگون کریستالی و تصاویر کارت‌پستالی که توسط ساحل شنیِ سفید قاب شده بود، رساند. تفرجگاه خلیج کانیل، اگر بتوانید آن را این‌گونه بنامید، شامل مجموعه‌ای از خانه‌های ییلاقیِ کوچک در ساحل است. زمانی که خورشید در حال غروب بود رسیدند. دینیتز مجذوب کلبه چوبیِ روشن‌شده توسط فانوس‌هایی شد که هنری و نانسی در آن اقامت داشتند.

وی خاطرنشان کرد که یکی از توری‌های پشه‌گیر پاره شده است. هنگام احوال‌پرسی به کیسینجر گفت: «حدس می‌زنم برای اینکه فرد این‌قدر فقیر زندگی کند باید خیلی ثروتمند باشد.» جلسه آنها بعد از شام شروع شد و تا طلوع آفتاب ادامه داشت. دینیتز پیامی از رابین ارائه کرد که در آن تاکید شده بود که کابینه اسرائیل می‌خواهد از بحران با ایالات‌متحده جلوگیری کند. رابین خواستار توضیحاتی شد تا بتواند موافقت کابینه را برای خط عقب‌نشینی که کیسینجر قابل‌قبول می‌داند، به‌دست آورد. اکنون‌که رابین سرانجام موافقت کرده بود که تسلیم شود، کیسینجر او را نزد دینیتز به‌عنوان «بهترین مرد موجود برای اداره اسرائیل» ستود.

کیسینجر که در پیروزی مهربان بود، توضیح داد که فقط در آخرین ملاقات خود با رابین متوجه شده بود که نگرانی‌های او استراتژیک است. کیسینجر اعتراف کرد که وضعیت اسرائیل بدتر خواهد بود؛ زیرا هیچ معاوضه واقعی برای تسلیم سرزمین وجود ندارد. به همین دلیل بود که او «استراتژی اتلاف وقت» خود را به‌عنوان «غرامت جایگزین» توصیه کرده بود. دینیتز او را تحت‌فشار قرار داد تا به پرسش‌های رابین پاسخ دهد. کیسینجر از ترس این‌که نتواند موافقت سادات را محقق سازد، صریح نبود. دینیتز اصرار کرد و کیسینجر در نهایت موضع خود را روشن کرد: «به نظر من هر جا که خود را در سمت شیب شرقی قرار دهید، می‌توان آن را به‌طور قابل‌ملاحظه‌ای خارج از گذرگاه معرفی کرد.» به‌عبارت‌دیگر، خط باید «کاملا از قله برگردد»؛ چیزی که می‌تواند به‌عنوان خروج از گذرگاه‌ها به سادات ارائه شود «حتی اگر این‌طور نباشد.»

کیسینجر گفت: «اگر اسرائیل چنین پیشنهادی بدهد، ما سعی می‌کنیم با همدردی آن را بررسی کنیم.» دینیتز خیالش راحت شد. آیا کیسینجر مخالفت خواهد کرد اگر خطِ شمالِ گذرگاه‌هایی که رابین در واشنگتن به او نشان داده بود برای محافظت از پایگاه‌های لجستیکیِ آنجا به سمت غرب منتقل شود؟ کیسینجر با توسل به تمایل خود برای ابهام پاسخ داد که تا زمانی که خیلی قابل‌مشاهده نباشد، برخی تنظیمات جزئی قابل انجام است. بقیه مسائل نیز به همین ترتیب حل شد. علاوه بر این، رابین می‌خواست این اطمینان را داشته باشد که هیچ تلاشی برای تحرک اردن یا سپس سازمان آزادی‌بخش فلسطین وجود نخواهد داشت و در طول مدت توافق با مصر (یعنی 3 تا 4 سال) ایالات‌متحده طرحی برای حل‌وفصل کلی ارائه نخواهد کرد مگر اینکه هماهنگی قبلی با اسرائیل وجود داشته باشد.

--> اخبار مرتبط