اصلاحات نتیجه نداد، مردم به مشروطه روی آوردند
انقلاب مشروطه به عنوان یکی از نقاط عطف تاریخ معاصر ایران شناخته میشود، چنانکه تمام مناسبات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایران در نتیجه آن دستخوش تغییر میشود و عصری نو را برای کشور رقم میزند.
این تحول عمده در تاریخ ایران نیز همچون هر تحول دیگری تحت تاثیر عوامل متعدد خارجی و داخلی بوده است، مشروطه بروز عینی این تفکر بود که سرنوشت مردم و جامعه محتوم نیست و مردم میتوانند آن را به دست خود تغییر دهند، چنانکه در انقلاب مشروطه در میان حکومت و ساختاری سراسر استبدادی جایی برای مجلس قانونگذاری باز میشود.
اگر به پیشزمینه انقلاب مشروطه نگاهی کنیم روشن است که این انقلاب به دنبال مجموعهای از اقدامات اصلاحی نافرجام سر رسید؛ اقداماتی که همه با مخالفت راس قدرت و ساختار حاکم همراه بود و این مساله مردم را از اصلاحات روبنایی به تغییرات زیربنایی سوق داد.
بدون شک شهرنشینان در انقلاب مشروطه نقش غالب را به خود اختصاص داده بودند، اگر با یک تحلیل طبقاتی به این انقلاب نگاه کنیم نظر به نقش گسترده شهرنشینان و همچنین متن فرمان مشروطیت که توسط مظفرالدین شاه به امضا رسید و مجلس شورای ملی را متشکل «از منتخبین شاهزادگان قاجاریه، علماء، اعیان، اشراف، ملاکین و تجار و اصناف» دانست، میتوان در مجموع این انقلاب را یک انقلاب بورژوایی دانست.
قانونگرایی، عدالتطلبی و آزادیخواهی از جمله کلیدواژههایی است که در میان سخنان مشروطهخواهان به کرات به چشم میخورد اما به استناد روزنامهها، رسالهها و کتب این دوره از جمله روزنامه قانون و رساله «یک کلمه» به قطع میتوان گفت که مشروطهخواهان قانون و قانونگرایی را در صدر خواستههای خود قرار داده بودند و دستیابی به این مهم را اولویت خود میدانستند چنانکه مساله آزادی نیز ذیل این اصل و مکمل آن محسوب میشد تا قانون با تنظیم حدود آن به این مفهوم انتزاعی شکلی انضمامی ببخشد.
دکتر محسن مدیرشانهچی، استاد علوم سیاسی دانشگاه آزاد مشهد در گفتوگو با ایسنا در خصوص زمینهها و عوامل انقلاب مشروطه اظهار کرد: انقلاب مشروطه استثنایی بر قاعده نیست، یعنی مشابه همه انقلابها و مشابه همه نهضتها وجنبشهای سیاسی و اجتماعی زمینهها و پیشینهای دارد.
وی افزود: این علل و پیشینهها معمولا یک مورد نیست، یعنی ما تحولات عمده را مانند انقلاب مشروط نمیتوانیم تک عاملی ببینیم، بلکه مجموعهای از عوامل تاثیرگذار بودهاند.
مدیرشانهچی ادامه داد: به طور کلی این عوامل به دو دسته داخلی و خارجی تقسیمبندی میشود، عوامل داخلی میتواند به عوامل فکری، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و امثال آن تقسیم شود.
این استاد پیشکسوت علوم سیاسی دانشگاه آزاد مشهد تصریح کرد: از عوامل خارجی، تحولاتی بود که به طور همزمان اتفاق افتاد و در مردم ایران این فکر و اندیشه را ایجاد کرد که میتوانند تحولاتی صورت دهند، تصور در آن زمان این بود که یک حکومت قدرتمند وجود دارد، پشتیبان آن نیز یک دولت قدرتمند مانند روسیه تزاری است و اساسا این تفکر و اندیشه در مردم ایران نبود که میتوانند وضع خود را تغییر بدهند یا به وضعیت دیگری برسند.
مدیرشانهچی افزود: این مساله کم کم تغییر کرد چرا که دیدند در شمال، روسیه تزاری قدرتمند که پشتیبان استبداد قاجاری بود، توسط یک کشور آسیایی مثل خودشان شکست خورد پس گفتند که مانند ژاپنیها با اتحاد و همبستگی و کارهایی که آنها هم کردند، ما هم میتوانیم این حکومتی را که عامل یک قدرتی مثل روسیه تزاری است، شکست دهیم.
بزرگان فکری سرنوشت محتوم جامعه پیشامشروطه را توجیه میکردند
وی در مورد تغییر تصور مردم ایران نسبت به جایگاه پادشاه خاطرنشان کرد: در مجموع عوامل خارجی زیادی وجود دارد، اما مهمترین عامل خارجی فکر و اندیشهای است که به ایران آمد، در جامعه سنتی ایران تصور بر این بود که خدایی به عنوان ظلالله است و این حکومت یک مشروعیتی داشت و قدرت تبدیل به اقتدار میشد، قدرت مشروع را اقتدار میگویند، این اقتدار یک اقتدار سنتی بود که همواره شاهان به عنوان سایه خدا هستند و این یک وضعیت محتوم و سرنوشت اجتنابناپذیر است و بزرگان فکری آن زمان که به طور سنتی علما و روحانیون بودند، این مساله را توجیه میکردند.
این استاد پیشکسوت علوم سیاسی دانشگاه آزاد مشهد اضافه کرد: علما و روحانیون که بر روی تودههای مردم سنتی و مذهبی نفوذ داشتند، میگفتند که این وضعیت شماست باید این وضعیت را بپذیرید و صبر کنید، اینها غالبا با حکومت قاجار ارتباط و پیوندهای خویشاوندی داشتند، در واقع دو قطب قدرت که غالبا با هم ارتباط و تعاملی داشتند سلطنت و دربار و از طرف دیگر روحانیت و علما بودند.
مدیرشانهچی افزود: این وضعیت در نتیجه فکر و اندیشهای که از خارج آمد تغییر کرد. به تدریج در این مدت، زمانه دگرگون شده بود. ایرانیان برای تحصیل، تجارت و یا فرار از مملکت به خاطر ظلم و زور حکام به خارج سفر میکردند از جمله سفرهایی که به قفقاز، بخشی از روسیه تزاری که پیشتر متعلق به ایران بود، میرفتند در حالی که در آنجا تحولاتی صورت میگرفت کما اینکه در اروپا و عثمانی که تحولات و اصلاحات صورت گرفت.
با تغییر افکار، مردم به محتوم نبودن سرنوشت خود پی بردند
وی در مورد نتایج ارتباط با خارج اضافه کرد: نتیجه و رهآورد این سفرها کتابهایی است که به ایران آمد و ترجمه شد و نهضت ترجمه شکل گرفت و در واقع تغییر افکار، در جامعه وضعیتی را ایجاد کرد که مردم احساس کردند که این سرنوشت، سرنوشت محتوم آنها نیست. در جاهای دیگر تغییراتی صورت گرفته است و مردم به حقوق خود رسیدهاند و خواستههای آنها تحقق پیدا کرده است و در ایران هم این امکان وجود دارد که وضعیت بهتر و مناسبتری شکل بگیرد.
این استاد پیشکسوت علوم سیاسی دانشگاه آزاد مشهد عنوان کرد: در مورد انقلابها گفته میشود که انقلاب معلول دو زمینه است و این زمینهها به زمینههای عینی و ذهنی تقسیم میشوند زمینههای عینی مانند فقر، فلاکت، بیداد، تبعیض و سایر مشکلات هستند، اما تا زمانی که این زمینههای عینی به زمینههای ذهنی تبدیل نشوند یعنی در ذهن مردم وارد نشود، ممکن است مردم فکر کنند فقر، ظلم، زور، فاصله و نابرابری حق آنهاست، همیشه بوده و خواهد بود و در تمام جوامع چنین بوده است.
زمینه عینی برای انقلاب شرط لازم است اما کافی نیست
مدیرشانهچی افزود: در مجموع تبعیض و فقر باعث تغییر نمیشود بلکه احساس تبعیض و احساس فقر موجب تغییر و تحول میشوند، بدین معنا که زمانی که زمینه عینی به زمینه ذهنی تبدیل شد انقلاب میتواند شکل بگیرد و به قول منطقیون زمینه عینی شرط لازم است اما کافی نیست.
وی بیان کرد: تحت تاثیر عوامل خارجی که اشاره کردیم از جمله رهآوردها از غرب همچون فکر مشروطهخواهی، قانونخواهی و آزادیخواهی از طریق مسافران، محصلان، تجار و آثاری و کتابهایی که ترجمه شد این زمینههای ذهنی شکل گرفت. زمانی که این زمینههای عینی در ذهنیت مردم توسط روشنگران تبلور پیدا کرد به تدریج زمینه انقلاب را فراهم کرد.
این استاد پیشکسوت علوم سیاسی دانشگاه آزاد مشهد تاکید کرد: انقلاب به عنوان یک تحول اساسی و دگرگونساز که یک نظام سیاسی و ساختار سیاسی به کلی عوض میشود چنان که در تعریف انقلاب گفته شده است «تبدیل وضع موجود به وضع مطلوب.» ولی این وضع مطلوب ممکن است پیش بیاید یا فقط در ذهن و ضمیر انقلابیون باشد و وضع قبل به شکل دیگری تکرار شود و یا حتی بدتر شود.
پیش از انقلاب مشروطه اصلاحاتی صورت گرفته بود
مدیرشانهچی اضافه کرد: این تغییر و تحول اساسی زمانی صورت میگیرد که همه اقدامات قبلی، مطالبات و خواستههای قبلی، اصلاحات و رفرمها درون سیستم به نتیجه نرسیده باشد و به تدریج مردم یا پیشگامان این حرکات را به این نتیجه برساند که به جز تغییر اساسی و زیربنایی یعنی انقلاب راه دیگری وجود ندارد. ما میدانیم که پیش از انقلاب مشروطه اصلاحاتی صورت گرفته بود.
وی افزود: این اصلاحات از اوایل دوره ناصرالدین شاه در زمان امیر کبیر شکل گرفته بود البته قبل از آن هم در دوره فتحعلی شاه توسط عباس میرزا و در دوره محمد شاه توسط قائم مقام و برخی شاهزادگان وطن پرست و وزرای اصلاح طلب، اصلاحاتی صورت گرفت که در مجموع گستردهترین آنها اصلاحات امیرکبیر بود.
با به نتیجه نرسیدن اصلاحات مردم به انقلاب روی آوردند
این استاد پیشکسوت علوم سیاسی دانشگاه آزاد مشهد اضافه کرد: از آنجا که این اصلاحات ناکام و نافرجام بود و راس قدرت و ساختار حاکم تن به این اصلاحات نمیداد و اصلاحات به نتیجه نرسید، کم کم جامعه و پیشگامان فکری آن را به این نتیجه رساند که از اصلاح و رفرم که اقدامات روبنایی بودند به یک اقدام زیربنایی یعنی انقلاب روی بیاورند. مدیرشانهچی تصریح کرد: چند مقدمه از این انقلاب اتفاق افتاد که این مقدمهها همان قیامها هستند به عنوان مثال قیام 1270 در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه (قیام تنباکو) با وجود اینکه قیام بود و در حد انقلاب گسترده نبود و تنها خواستهها ومطالباتی را دنبال میکرد اما چون به نتیجه رسید، مردم احساس کردند که میتوانند خواستههای فراتری را با کارهایی که سبب به نتیجه رسیدن قیام تنباکو شد، به نتیجه برسانند که این کار، همبستگی اقشار و طبقات مختلف و تاکید و پافشاری بر روی خواستهها بود. خواستههای اساسی از جمله تاسیس عدالتخانه بود که به سرعت به تغییر اساسی سیستم از یک حکومت مطلقه به یک حکومت مشروطه بود.
طبقه متوسط بیشترین نقش را در انقلاب مشروطه داشت
وی در مورد طبقات و اقشار مشارکتکننده در انقلاب مشروطه خاطرنشان کرد: در انقلاب مشروطه و حتی پیش از آن در قیام تنباکو طبقات و اقشار گوناگون در جامعه ایران شرکت داشتند و در واقع تغییراتی بود که تنها یک طبقه در آن نقش نداشت اما طبقه متوسط بیشترین نقش را داشت.
این استاد پیشکسوت علوم سیاسی دانشگاه آزاد مشهد در مورد طبقه متوسط افزود: ما دو طبقه متوسط داشتیم، یکی طبقه متوسط سنتی بود که از گذشته داشتیم، از جمله پیشهوران، قشری از روحانیون و کسبه و اصناف بودند، دیگری طبقه متوسط جدید بود که با تحولات این دوره از جمله اعزام محصل تاسیس مدارس و وزارتخانهها به صورت افراد تحصیلکرده و کارمندان و امثال آن شکل گرفته بود. افرادی که در انقلاب مشروطه نقش داشتند عمدتا در شهرها بودند مدیرشانهچی گفت: افرادی که در تحولاتی چون مشروطه و یا انقلاب 57 نقش داشتند، عمدتا در شهرها بودند اگر میگوییم که همه مردم در این انقلابها نقش داشتند واقع قضیه این است که آن کسانی که نقش اساسی را داشتند طبقات شهرنشین در تهران و شهرهای بزرگ بودند، روستاها، ایلات و عشایر آنقدر از وقایع دور بودند که نقش چندانی نداشتند.
وی افزود: این نقش طبقات شهرنشین بدین دلیل بود که هم سواد کافی داشتند تا از روزنامه و کتاب آگاهیهای لازم را بگیرند و هم اینکه در یک محیط بزرگ در کنار هم بودند که امکان فعالیتهای جمعی همچون اعتصاب و راهپیماییها وجود داشت.
اتقلاب مشروطه یک انقلاب بورژوازی بود
این استاد پیشکسوت علوم سیاسی دانشگاه آزاد مشهد تصریح کرد: اگر بخواهیم یک تحلیل طبقاتی انجام دهیم به این صورت که انقلاب روسیه کارگری، انقلاب چین دهقانی و انقلاب فرانسه بورژوازی خوانده میشد، میتوانیم بگوییم که انقلاب مشروطه هم در مجموع یک انقلاب بورژوازی بود که با توجه به این نکته که عمدتا شهری بود و در این انقلاب روستاییان و دهقانان نقش چندانی نداشتند پس نمیتوانیم بگوییم که یک انقلاب دهقانی بود، کارگران نیز نقش چندانی نداشتند چرا که ایران تا آن زمان و حتی مدتها بعد از آن صنعتی و حتی نیمهصنعتی هم نشده بود که تعداد قابل توجهی کارگر داشته باشیم.
مدیرشانهچی بیان کرد: همانطور که اشاره شد در این انقلاب افرادی از جمله روحانیون، تجار، کسبه و پیشهوران که در مجلس نیز قرار گرفتند، بخشی از این افراد که در انقلاب حضور پیدا کردند از طبقه متوسط سنتی و جدید بودند و بخشی هم از طبقات بالا بودند.
طبقات بالا در هنگامه انقلاب مشروطه با آن همراه شدند
وی اضافه کرد: طبقات بالا در هنگامه انقلاب مشروطه همراه شدند بدین صورت که از شاهزادگان، اشراف و حتی فرماندهان به این انقلاب پیوستند مانند سپهدار تنکابنی که از فرماندهان و مالکان شمال بود که در کنار حکومت و از مستبدین بود و حتی مشروطهخواهان را سرکوب میکرد اما او هم به این جریان پیوست.
این استاد پیشکسوت علوم سیاسی دانشگاه آزاد مشهد تاکید کرد: در مجموع در این انقلاب همانطور که گفته شد کارگر و دهقان حضور ندارند اما تنها یک طبقه خاص هم وجود ندارد و هم طبقات بالا هستند و هم طبقات متوسط، در مجالس نیز همین وضعیت بود، بدین صورت که اشراف و اعیان، شاهزادگان، روحانیان سطوح بالا و سطوح میانی، پیشهوران و کسبه که به آنها خرده بورژوازی میگوییم نیز در مجلس حضور داشتند.
مدیرشانهچی در مورد اولویت قانونگرایی بر آزادیخواهی در انقلاب مشروطه عنوان کرد: این مطالبات و خواستهها در برابر هم نیستند بلکه مکمل یکدیگر هستند. انقلاب مشروطه هم انقلاب عدالتخواهانه بود و هم انقلاب آزادیخواهانه بود و هم یک انقلاب برای قانون بود، اما اگر بر قانون بیشتر تاکید میشود به این دلیل است که قانون یک امر مشخص است حال آنکه آزادی یک حد بسیار گستردهای دارد.
قانون میتواند پشتیبان آزادی باشد
وی افزود: قانون میتواند پشتیبان آزادی باشد و حدود آزادی را مشخص کند و تحقق و عینیت آزادی را تضمین میکند، در رساله «یک کلمه»، کتابهای دیگر و روزنامههای مختلف از جمله روزنامه قانون بحث قانون مطرح شده بود چراکه احساس میکردند اگر بحث آزادی مطرح شود آن وقت تضمین آزادی چه چیزی است؟ هر فرد مستبدی میتواند بگوید که الان آزادی وجود دارد کما اینکه در مستبدانهترین حکومتها، حاکمان ممکن است بگویند که کشور آنها آزادترین کشور است.
این استاد پیشکسوت علوم سیاسی دانشگاه آزاد مشهد در مورد تاثیر قانون اضافه کرد: چیزی که میتواند باعث این شود که آزادی از حرف و شعار خارج شود و یک متر و معیاری داشته باشد قانون است تا همه از راس تا ذیل، از شاه و هیات حاکمه تا توده مردم در چهارچوب قانون حدود خود را مشخص کنند، بنابراین قانون تضمینکننده و مشخصکننده آزادی بود. به همین جهت نخستین چیزی که خواسته شد این بود که مجلسی تشکیل شود تا در آنجا قانون گذاشته شود چرا که پیش از آن قانون به این معنا که ما استنباط میکنیم وجود نداشت، قانون حرف و حکم شاه بود و حتی جارچیها و نمایندگان حکومت در خیابانها میگفتند که «امروز قانون شده است» و این یعنی شاه خواسته است.
قانون حدود اختیار همه از جمله شاه را مشخص میکند
مدیرشانهچی افزود: برخی از روحانیون نیز میگفتند که قانون همان شرع است و در قرآن است و در باب هر موضوع مشخص، استنباط و تفسیر خود را از قرآن به عنوان قانون میگفتند در نتیجه خواست مردم با هوشمندی این بود که جایی باشد تا نمایندگان مردم قانون بگذارند و حدود اختیارات همه از جمله شاه و مردم را مشخص کنند، بدین صورت با تعیین حدود اختیار هم آنها دارای آزادی میشوند و هم حدود و ثقور آزادی مشخص میشود.
وی تاکید کرد: اگر از ابتدا به جای قانون بر آزادی تاکید میشد این مساله بیشتر یک امر ذهنی و انتزاعی بود و عینیت نداشت، این مساله زمانی میتواند از حالت انتزاعی به حالت انضمامی تبدیل شود که حدود و ثقور آن مشخص شود.
انقلاب مشروطه در زمانه خود پیشگام بود
این استاد پیشکسوت علوم سیاسی دانشگاه آزاد مشهد تصریح کرد: انقلاب مشروطه در زمانه خود بسیار پیشگام و پیشتاز بود و تحولی شگرف را ایجاد کرد به همین جهت گفته شده است که در هیچجا از آسیا چنین تحولی پیش از مشروطه اتفاق نیفتاد و انقلاب اکتبر در روسیه نیز بعد از مشروطه اتفاق افتاد، تمام این مسائل نشان میدهد که انقلاب مشروطه در یک جامعه شرقی و سنتی حرکت بسیار موثری بود، هیچ مسالهای مطلق نیست اما به طور نسبی حرکتی با دستاوردهای بسیار گسترده بود.
مدیرشانهچی در مورد تقسیم جامعه در زمان تحولاتی همچون انقلاب مشروطه به دو اردو گفت: در تمام تحولات مانند انقلاب مشروطه یا نهضت ملی شدن صنعت نفت، جامعه به دو قطب یا دو اردو تبدیل شد و در هر دو اردو از تمام اقشار و طبقات داشتیم در انقلاب مشروطه هم به این صورت نبود که تمام روحانیون موافق یا مخالف باشند.
وی اضافه کرد: جمع کثیری از روحانیون از بالاترین سطوح تا سطوح میانی و پایینی داشتیم که در مقابل مشروطه و خواهان استبداد و حفظ وضع موجود بودند و با طرح کردن مسائلی مثل مشروعه میخواستند این حرکت را لوث کنند و در مقابل کسانی بودند که نوگرا و نواندیش بودند و همراه با مردم، طبقات مترقی و مشروطهخواه بودند. این مساله در روحانیون، روزنامهنگاران، روشنفکران، تجار، اصناف زمینداران و مالکان و شاهزادگان دیده میشود.
این استاد پیشکسوت علوم سیاسی دانشگاه آزاد مشهد خاطرنشان کرد: در مجموع همانطور که گفته شد جامعه به دو قطب تقسیم شد. ما در بین روحانیون، کسانی را داشتیم که توجیهگر استبداد بودند و تا آخر در برابر مشروطه ایستادند و به حلیت خون مشروطهخواهان و کفر مشروطه فتوی دادند و از سوی دیگر روحانیون دیگر داشتم که همسو با مردم، اقشار طبقات متوسط، روشنفکران و پیشگامان بودند چرا که با آنها در تعامل بودند و خودشان برخی زبانهای خارجی را آموخته بودند، به فرنگ رفته بودند، روزنامه میخواندند، افکار نو را میگفتند و فقر و فلاکت مردم را تحت ظلم و ستم میدیدند و احساس مسوولیت میکردند.
مدیرشانهچی افزود: کسانی مانند مراجع ثلاث در نجف یعنی آخوند خراسانی، تهرانی و مازندرانی فتوی به حلیت مشروطه دادند در حالی که بسیاری به حرمت مشروطه قائل بودند. در تهران سید محمد طباطبایی نیز روحانی نوگرا و روشنفکری بود که از حامیان مشروطه بود.
انتهای پیام