انتقادات مجازی از کیفیت ضعیف «گناه فرشته» + عکس
صحنهی دادگاه در پایلوت برای ناامیدشدن از کارگردانی حامد عنقا کافی بود. دادگاه شبیه به یک سالن همایش متروکه است که انگار صدای آدمها توی فضای خالیاش میپیچد.
به گزارش مشرق، محمد حسین گودرزی با اعطا منفیترین امتیاز ممکن، درباره سریال «گناه فرشته» در صفحه فرهنگی «آرت تاکس» نوشت: کاش بعد از فصل دوم «زخم کاری» فیلیمو با توزیع یک سریال باکیفیت به نقطهی بهتری میرسید. «گناه فرشته» نسخهی نجاتدهنده در این مقطع نبود و نیست. اوضاع نماوا هم خوب نیست. این دو پلتفرم در مقطع کنونی برای تمدید اشتراک خیلی متقاعدکننده بهنظر نمیرسند. در این روزها، کمی (فقط کمی) فیلمنت با دو پروژهی «مرداب» و «دفتر یادداشت» سرپاتر است.
فیلمنامه: بد
یک «گناه فرشته» با دوگانههای پیرمردهای خوب و بد، با مناظرات طولانی و کلیشهای و شخصیتپردازیهای کاملن منسوخشده یک کارِ بسیار عقب است. عقبتر از سریالهای تلویزیونیِ مضمونگرای دودههی پیش.
این صراحت را ببخشید اما توقعِ دیگر پایینِ ما هم از این خروجی بالاتر بود. دوگانهی اصلی سریال که میان حامد تهرانی (شهاب حسینی) و مهتاب محتشم (لادن مستوفی) است، بدون در نظرگرفتن بدیهیترین نکات و مقدمات شکل گرفته. مهتاب در حیاط خانهی نوید (امیر آقایی) میگوید باید به او حق بدهند که از پرونده کنار بکشد، چون طرف مقابل همسرش ایستاده است، با یک کاتِ جادویی که به صحنهی بعدی میرویم، مهتاب از آن تردیدِ منطقی ناباورانه به تصمیمی قاطع برای ایستادن جلوی شوهرش ایستاده. این چرخش اساسی کاراکتر کجای قصه رخ میدهد که ما از آن بیخبریم؟
مگر نه اینکه این تقابل، اساسیترین موتور محرک قصه است؟ جای دیگری مهتاب به حامد میگوید حامد همیشه مقابل افقهای بلند شغلیِ زنش برخوردهای محدودکنندهای داشته. به پشتوانهی کدام بکاستوری این حرف را میزند؟ مطمئن باشید «فیلمنامهنویسی» چنین فرایند سادهای نیست.
برای شکلگیری این تقابل، مقدمههای فراوانی نیاز است. بهسراغ دیگر شخصیتها برویم، وضع بدتر میشود. کاراکتر پدر حامد تهرانی، پیرمرد بهظاهر گوشهگیری که از دور ماجراها را با قدرتی سنتی مدیریت میکند، چهجور آدمیست؟
در پایلوت مولانا میخواند و در قسمت دوم پیانو میزند. نه اینکه ایندو علاقه، جمعناپذیر باشند، اما برای ما خوب توضیح میدهد که «شخصیت» ی در کار نیست. به کلیشههای تیپیکال متفاوت و دورازهم چنگ زده شده تا با یک گریم اغراقآمیز، گلدرشتترین دیالوگها توی دهان بازیگر بهزور هم که شده بچرخد. شخصیت منفی قصه را که در زمان گذشته میبینیم (امیر)، از آن بدِ مطلقهای شعاریترین سریالهای قدیمی تلویزیون است. تنها خصوصیتش «بدبودن» ش است.
کلیشهی دیگر، کاراکتر مشفق است که از فرط کاردرستی جامعه را کنار زده و به شغل بیدردسری در یک انزوا پناه آورده، تا در موقعیتهای مختلف میان دیزیپختن، در لباس «ریشسفید» و «دانای کل» «پیرِ خردمند» ظاهر شود و به کار کاراکتر اصلی بیاید. راستش چون به این نوع جهانشناسهای منزوی بدون ظرافت پرداخته میشود، دیگر ازشان خسته شدهایم. دو. این زیرنویسهای فلانروز مانده تا اعدام فرشته، هیچ کارکرد روایی خاصی ندارند و از یکجا بهبعد نه به ذهن سپرده میشوند، نه دیگر اهمیتی دارند. چرا اینطور شده؟ بحثش کمی مفصل است. فیلمنامه از اساس «زمانِ دراماتیکِ» تعریفشده ندارد. زیرنویس هیچوقت معجزه نکرده. حالا هم نمیکند. کارگردانی و فنی: بد صحنهی دادگاه در پایلوت برای ناامیدشدن از کارگردانی حامد عنقا کافی بود. دادگاه شبیه به یک سالن همایش متروکه است که انگار صدای آدمها توی فضای خالیاش میپیچد. پلانها آنقدر دورازهم عمل میکنند که هیچگونه ریتمی ساخته نمیشود و در نتیجهی آن حساسیتی بهوجود نمیآید.
حالا آن صحنه جاییست که قرار است حامد تهرانی برای اولینبار در آن حاضر شود و با شقالقمری که اصلن به ذهن فیلمنامه نرسیده برایش تدارک ببیند، ما را متوجه هوش و حرفهاش سازد. این ورود شخصیت را مقایسه کنید با ورود شهاب حسینی در «پوست شیر». آنجا اولینبار حسینی را در یک نمای کوتاه بدون دیالوگ دیدیم که وقتی همهی ظرفهای آشپزخانه را شست، یکییکی شروع به شکستنشان کرد، بعد دستبندش را برداشت و از آشپزخانه خارج شد.
دو.
نتیجهی تماشای از دور یکسری اصول و تبدیلنشدن آن اطلاعات به مهارت کارگردانی، میشود ورود شهاب حسینی به پارکینگ، در اوایل پایلوت. کارگردان بهوضوح تصویر کاراکتر را به ما نشان داده، آنوقت اینسرتهایی از دست و لباس او به ما نشان میدهد، برای حساسشدن ما. در تدوین باید جای اینها عوض میشد. اول اینسرتهای جزئی و مبهم را نشان میدهند، بعد تصویر کامل صورت، تا یک تعلیق ساده بهشیوهی معرفی کلاسیک شخصیت صورت بگیرد.
سه.
صحنهی گفتوگوی پدرِ حامد با امیر در اواخر اپیزود دوم، بدترین جای اجرای ضعیف این سریال است. چرا آنقدر طولانی و فکرنشده؟ در تمام لحظات اجرای آن صحنه به این فکر میکردم کِی از آن زندان بیرون میآییم. گفتم زندان و یاد فصل همسلولیهای فرشته افتادم. تورابهخدا اجرای خامدستانه را ببینید، با نمادپردازیهای قراردادن یک پرنده در زندان و ترحمخواهی با ترفندهای دههاسال منسوخشدهای مثل «زنِ باردارِ پیشازاعدام».
در ادامه این پست مخاطبان صفحه آرتاکس در پاسخ به نقد منتشر شده واکنشهای متفاوتی نشان میدهند. این نقدها اغلب به کیفیت ضعیف کارگردانی و محتوای سریال میپردازد و پیشبینی مشرق درباره محتوای این سریال در کامنتهای مردمی بازتاب پیدا کرده است.
در نظرات مردمی که زیر نقد تخصصی گودرزی منتشر شده اغلب متولدان دهه هشتاد هستنند، با ادبیات بسیار رادیکالی این سریال را نقد کردهاند که بررسی آنان در نوع خود بسیار جالب است:
1-: تو اون پلانی که بعد از صدای بالای موسیقی و سایر توصیفاتی که شما گفتین، تهش شهاب حسینی از ماشین پیاده شد و ته سیگارو با کفشش خاموش کرد، با به طور کل از کارگردانی سریال ناامید شدم و فهمیدم استانداردهاش مال حدود بیست سال پیشه.
2- اصول کارگردانی پیشکش، کاش یه نفر از آقای عنقا بپرسه سکانس مربوط به تولد دختر حامد (با بازی نفس بازغی) چرا باید اسلوموشن باشه؟!! آخه بزرگوار هر نما و زاویه اسلوموشنی معنای دراماتیک و مشخصی داره و نمیشه هر وقت دلمون خواست استفاده کنیم اینو حتی مخاطب عام هم بلده و متوجه اش میشه.
3- حیف شهاب حسینی واقعا کی آخه آدمای 70 یا 80 ساله رو به اسم کوچیک امیر و عماد صدا میکنه! آدم فقط گیج میکنن. وای که چقدر سکانس زندان بد بود تو زندان همه کتابخون همه چایی بدست انگار اومدن کافه تا زندان همیشه هم یه قلدر هست که بقیهرو اذیت کنه... چقدر تکراری خب سکانسای این زندان با آقازاده چه فرقی داشت؟ از تبلیغای مد شده جدیدم نمیشه گذشت فکر کردن بیننده.... به زور بهش نمای شهر نشون میدن که تبلیغ روی بیلبوردارو بخونن.
4- ماجرا این بود که تا قبل اون مکالمات عجیب آخر قسمت دوم میگفتم اوکی داره دست و پا میزنه که کار رو یه جوری راه بندازه، ولی وقتی اون زباله صوتی بصری طولانی که از هر طرف نگاه میکردی چیزی غیر از حماقت نبود رو دیدم فهمیدم کار سریال همینجا تمومه. حرف... حرف... حرف... کیلو کیلو اطلاعات بی سر ته که امکان نداشت از اواسط به بعد کسی بتونه گوش بده اینا اصلا چی میگن!! این سکانس احمقانه میتونست ساعتها ادامه پیدا کنه به همین ترتیب با چرندیات سر هم کردن دو تا پیر مرد!
5- وقتی زخم کاری دو اونجوری کوبونده شد و همه از همون قسمت اولش تهوع گرفته بودن ازش، پس این «گناه فرشته» چیه؟ و چرا همه میگن خوبه و قابل دیدنه؟ بابا من قسمت دوم این سریال هر کاری کردم نتونستم گوشی رو بذارم کنار و پنج بار خمیازه کشیدم! انگار سریال ماه رمضون سال 80 بود! به نظر میاد ملت بیشتر از خود سریال دنبال بازیگرن! چون این سریال شهاب حسینی داره و زخم کاری دو جواد عزتی نداشت، گناه فرشته رو سریال بهتری میدونن!!!
6- از حامد عنقا انتظار بیشتری نمیرفت!
7- به همه مطالب بالا، موتور سواری با کفش 10 سانتی هم اضافه کنید.
8- دقیقا اون قسمت که لادن مستوفی داشت به امیر آقایی میگفت باید پاشو کنار بکشه از پرونده و بعدش نشون داد که با شهاب حسینی جرو بحث میکنه که دخالت نکنه واقعا مضحک بود برای شعور مخاطب ارزش قائل نیستند.
9- دیگه از حامد عنقا بیشتر از این انتظار نمیره! اینا وقتی دیدن تو تلویزیون خوب پول درنمیارن اومدن سمت پلتفرم ها! شاید یکم شکل بگیره ولی مطمئنن گیرا نخواهد بود!
10- چقدر درست نقد کردید. دیالوگ ها واقعا مبهم و نامفهومه.
11- بنده هم قسمت اول رو تا دقیقه 20 تونستم به زور ببینم کاملا کارگردانی بد و بازی کلیشه ای بازیگران مشهود بود، اصلاح و پریست رنگی هم که افتضاح بود اصلا به موضوع فیلم نمیومد.
12- سریال همون قسمت سکانس اول نشون داد که بازنده ست، قطع به یقین هم اتفاقی براش نمی افته.
13- درود..... بله کاملا موافقم.... متاسفانه فیلمنامه گناه فرشته برای تلویزیون ساخته شده بود ولی عنقا یهو تصمیم گرفت این فیلمنامه ضعیف که در اجرا هم بسیار ضعیف است به نمایش خانگی بیاورد.... و روی شهاب حسینی حساب ویژه ای هم فیلمو و هم عنقا باز کردن.... و بار اصلی قصه به نظر میاد تا انتهای داستان رو دوش شهاب هست.... بقیه بازیگرها هم تکراری و مصنوعی..... عنقا حتی نتونست یک انتخاب بازیگر درست و درمان را تو این سریال جمع کند..... شهاب که اینقدر براش فیلم نامه مهم هست چه نکته مثبتی در این سریال دیده که ایشون را مجاب به این کرده که این فیلم نامه را قبول کند؟ فقط فیلم نامه مهم نیست شهاب خان عزیز.... پیشینه کارگردان هم مهم هست.... آقای عنقا هیچ تجربه درست و درمانی در کارگردانی و بازیگردانی نداشتند.... باید منتظر ماند ببینیم در قسمت های آینده موتور سریال روشن میشه یا نه..... بازی شهاب واقعا عالیه حتی نقشش هم بیشتر از پوست شیر و شهرزاد است.... ولی عنقا همه جوره خراب کرده فعلا.
14- جالبه که بعضی معتقدن «بد» منصفانه نیست! به نظرم باید گزینهی فاجعه هم بذارید برای بعضی سریالها.
15- بدترین چیز سریال همین امیر آقاییه، سریال خون سرد و آقازاده رو دیدم تو هردو امیر آقایی یه جور بود، من فقط ازین ناراحتم چه جوری شهاب حسینی حاضر شد، این مزخرف رو بازی کنه بعد نقش درخشانش تو پوست شیر ایکاش یکی دو سال چیزی بازی نمیکرد تا مزه محب مشکات زیر دهنمون میموند امیدوارم با بازی تو اسپین اف پوست شیر و تقابلش با درختی برامون این نقش مسخره رو که البته من نمیبینم جبران کنه.
16- آفرین به محمد حسین گودرزی بابت این نقد. سریالی بس کلیشهای با شخصیتپردازی و قصلهگویی و تعلیقهای ضعیف. فیلمنامه ناتوان از نشون دادن به مخاطبه و با زور فلش بک میخواد گره افکنی و گره گشایی کنه. اون اشاره به محلهی چینی ها (پوستر توی خونهی حامد و مهتاب) هم از کارهای گلدرشت و نابهجاست که کارگران احتمالا احساس کرده کار خفنی میکنه در صورتی که هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد! کارگردانی دو درجه از فیلمنامههم بدتره. حامد عنقا توی زمان قلب یخی گیر کرده و جلوتر نیومده.