جمعه 12 بهمن 1403

انحطاط متحجرانه؛ انعطاف‌پذیری متفکرانه / تحجر، عامل بیشتر دین‌گریزی‌ها در جامعه

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
انحطاط متحجرانه؛ انعطاف‌پذیری متفکرانه / تحجر، عامل بیشتر دین‌گریزی‌ها در جامعه

حجت الاسلام علیرضا پناهیان: برخی از برداشت‌ها از دین غلط است و عامل بیشتر دین‌گریزی‌ها و تنفرها از دین در جامعه ما همین تحجر است.

به گزارش مشرق، حجت الاسلام علیرضا پناهیان در سلسله مباحثی با عنوان "انحطاط متحجرانه؛ انعطاف‌پذیری متفکرانه" در هیئت میثاق با شهدا، دانشگاه امام صادق (ع) شرحی از ابعاد تحجر و انعطاف پذیری را بیان کرد.

مسائل زمان خودمان را مسائل زمان همه انبیاء بدانیم

مسائل زمان خودمان را مسائل زمان همه انبیاء بدانیم، تا کتاب معرفت ما گسترده‌تر شود و نگاه عمیق‌تری به دین پیدا کنیم. اگر اینطوری نگاه بکنیم دایره اسنادی که ما می‌توانیم از آن برای فهمیدن این دین نازنین، لذت بردن از آن و اشتباه نکردنِ درباره این دین استفاده بکنیم، بسیار گسترده‌تر می‌شود.

معنای تحجر چیست؟

با توجه به آیه شریفه قرآن کریم (ثُمَ قَسَت قُلُوبُکُم مِن بَعدِ ذَلِکَ فَهِیَ کَالحِجَارَهِ أَو أَشَدُ قَسوَهً وَاِنَ مِنَ الحِجَارَهِ لَمَا یَتَفَجَرُ مِنهُ الأَنهَارُ؛ سوره بقره، آیه 74) قلب مؤمنین معجزه‌دیده، قلب مؤمنین آب‌دیده در طوفان حوادث و قلب مؤمنین مشاهده‌کننده آیات خدا ممکن است مانند سنگ بشود. به این تحجر می‌گوییم. این جالب است که مؤمنین بعد از اینکه این معجزات الهی را دیدند قسی‌القلب و متحجر می‌شوند. تحجر ممکن است تحجر فکری یا تحجر قلبی باشد. البته تحجر فکری هم وابسته به تحجر قلبی است. این که طرف یک حرف منطقی بزند و دیگری محکم می‌گوید نه نمی‌خواهم! نمی‌پذیرم! این تحجر فکری است، ببین قلبش چه خبر است؟! تحجر فکری ناشی از تحجر قلبی است.

اهمیت دور ماندن از تحجر

در آیه دیگری می‌فرماید: «فَمَن یُرِدِ اللَهُ أَن یَهدِیَهُ» کسی که خدا بخواهد او را هدایت کند «یَشرَح صَدرَهُ لِلاِسلَامِ» سینه او را گشاده می‌کند برای اسلام «وَمَن یُرِد أَن یُضِلَهُ» و کسی را بخواهد گمراه کند، یعنی از دستش ناراحت است، می‌خواهد گمراهش کند، یک چیزی از او دیده و می‌خواهد نابودش کند؛ «یَجعَل صَدرَهُ ضَیِقًا حَرَجًا»، خدا سینه او را تنگ و سخت قرار می‌دهد و مثل سنگ می‌کند. «کَأَنَمَا یَصَعَدُ فِی السَمَاءِ» انگار می‌خواهد از شدت فشار منفجر شود و به آسمان برود.

بعد می‌فرماید «کَذَلِکَ یَجعَلُ اللَهُ الرِجسَ عَلَی الَذِینَ لَا یُؤمِنُونَ(انعام، 125)» این همان پلیدی است که خدا برای کسانی که ایمان نمی‌آورند، قرار می‌دهد. فکر نکنید ایمان نمی‌آورند، یعنی کلاً ایمان نمی‌آورند! نه، اینها زمانی ایمان آورده بودند و مثل ما هستند. اهمیت این بحث به چیست؟ در آیه بعد می‌فرماید: «وَهَذَا صِرَاطُ رَبِکَ مُستَقِیمًا (انعام، 126)» این شرح صدر آن صراط مستقیم است.

دین یک جریان انعطاف‌پذیر و سیال است

دین آن چیزی نیست که مجموعه‌ای از دستورات را بدهند و بعد کورکورانه بروی و این دستورات را اجرا کنی. باید دقت کنی که هر لحظه باید از کدام دستور دینی، دست برداری و کدام دستور را نسبت به کدام دستور ترجیح بدهی؟ هر دفعه کدام بی‌دینی را سخت بگیری و کدام بی‌دینی را سخت نگیری؟ دین، انعطاف‌پذیر است. دین یک جریان سیال است که اگر سیالیتش را درک نکنی با خود دین دچار قساوت می‌شوی، مثل سنگ می‌شوی.

تحجر، عامل بیشتر دین‌گریزی‌ها در جامعه

واقعاً برخی از برداشت‌ها از دین غلط است و عامل بیشتر دین‌گریزی‌ها و تنفرها از دین در جامعه ما همین تحجر است! آنقدر که متحجرین حال بقیه را از دین به هم می‌زنند، هیچکس حال بقیه را از دین به هم نمی‌زند. دین خدا زیباست، جذاب و دوست‌داشتنی است، عشق است، آسان است، اصلاً دین خیلی فوق‌العاده است.

تحجر، یکی از دلایل عاقبت به خیر نشدن

یکی از دلایل عاقبت‌بخیر نشدن آدم‌ها، تحجر است. یکی از ریشه‌های تحجر این است که آدم به خاطر اینکه برحق است احساس تکبر، عُجب یا غرور بکند. مرحوم آیت الله شاه‌آبادی - استاد عرفان امام خمینی (ره)- مشکل جامعه مؤمنین را در غرور به حقانیت می‌دانستند. تعبیر غرور به حقانیت مربوط به زمانی است که مؤمنین غریب، ضعیف و مظلوم بودند و زیاد جای غرور نبوده است، ولی امروزه که آن غربت و ضعف برطرف شده، خیلی بیشتر باید نگران غرور به حقانیت بود.

غرور به حقانیت، عامل تحجر است

از نظر زمانی ما بیشتر در معرض غرور نسبت به حقانیت هستیم. غرور نسبت به حقانیت، تصلب و تحجر ایجاد می‌کند. و دیگه نمی‌توان اطراف و اسرار پیچیده همان حق را درک کرد؛ مخصوصاً وقتی که علم با دین آمیخته بشود. اهل علم به نوعی در معرض تکبر و تحجر هستند، اهل دین هم به نوعی دیگر در معرض تکبر هستند. عُجب یکی از وجوهِ تکبر است. عُجب آفت عبادت است و انسان طرفدار حق، عُجب پیدا می‌کند.

شادی همراه با تکبر و سرمستی، یکی از عوامل تحجر

قرآن کریم در سوره غافر (آیه 83) می‌فرماید: «فَلَمَا جاءَتهُم رُسُلُهُم بِالبَیِناتِ فَرِحُوا بِما عِندَهُم مِنَ العِلمِ وَ حاقَ بِهِم ما کانُوا بِهِ یَستَهزِؤُنَ». فرح در قرآن شادی محض نیست. فرح، شادی توأم با تکبر است، شادی توأم با بدمستی و نفهمی است، شادی توأم با بی‌دقتی است، الکی خوش‌بودن است. آیه می‌فرماید چون اینها یک علمی از انبیاء گذشته داشتند، یک فرحی در آنها ایجاد شده و نتوانستند حق را بپذیرند، دیگر حتی نتوانستند بفهمند این پیامبر، ادامه آن انبیاء گذشته است که قصه‌هایش را بلد بودند.

داشته‌ها و بهره‌ها از حقیقت، می‌تواند باعث تحجر شود

تحجر یک مسئله عام‌البلوی است. بر اساس آیات قرآن وقتی معنای تحجر را توسعه بدهید، همان کسانی دعوت پیامبر اکرم را نپذیرفتند که در اطراف مکه منتظر آخرین پیامبر بودند و می‌دانستند آنجا ظهور می‌کند و علائمش چیست. ولی وقتی آخرین پیامبر آمد، اینها که باید اعوان و انصارش می‌شدند، بدترین دشمنانش شدند. این افراد یک چیزی داشتند، اگر چیزی نداشته باشند که مقاومت نمی‌کنند. در مقابل امام زمان (عج) هم عده‌ای با قرآن می‌آیند! یعنی هم رسول خدا (ص) با نوعی تحجر مواجه بودند و هم امام زمان (عج). امیرالمؤمنین (ع) و امام حسین (ع) نیز با نوعی تحجر مواجه بودند. تحجر مسئله ساده‌ای نیست.

ما با خطر تحجر مواجه هستیم. تحجر می‌تواند با دارایی‌هایی که داریم، ایجاد شود؛ حتی دارایی عاطفی و معنوی خوب! دارایی عاطفی خوب مانند کسانی که در کربلا بودند و در موردشان گفتند که «قلوبهم معک و سیوفهم علیک»؛ دلشان با امام حسین (ع) است ولی شمشیرشان علیه ایشان است. ما باید از این عبرت بگیریم.

تحجر، مسأله‌ای فراگیر و عمومی

ما باید مسئله تحجر را یک مسئله فراگیر و برای هرکسی بدانیم که با یک حقی آشنا می‌شود. ما باید با معنای توسعهیافته تحجر ارتباط برقرار کنیم. یکی از ایرادهای شناختی ما اساساً این است که فکر می‌کنیم تحجر حتماً برای قوم مخصوصی بوده که آدم‌های عجیب و غریبی بوده‌اند. این مسأله، عام‌البلوی است. چنانکه وقتی صحبت از کفر و بت‌پرستی می‌شود، ما هم در معرض این خطرها هستیم.

تأثیر تقوا بر دوری از تحجر

قرآن کریم روشی دارد که همه را به تقوا دعوت می‌کند ولی خود تقوا و رسیدن به آن مبهم است. طرح واقعاً فوق‌العاده‌ای است. مثلاً می‌فرماید روزه بگیرید، شاید به تقوا برسید. اگر شما اهل عبادت بشوی، لزوماً اهل تقوایی؟ نه! معلوم نیست. اگر در مسائل اجتماعی، عدالت‌خواه بشویم، تمام است؟ نه! صبر کن. «اعدِلُوا هُوَ أَقرَبُ لِلتَقوی‌(مائده، 8)» عدالت بورزید، این به تقوا نزدیک‌تر است. آن تقوا چیست؟ آن را به ما بگو! با انجام کلی عبادت، روزه و کار خوب، می‌فرماید ان‌شاءالله که با تقوا بشوی! من اگر نمازخوان دیدم نمی‌تونم قاطعانه بگویم این حتماً با تقوا است. این رویکرد به تقوا یعنی چی؟ یعنی خدا عنصری را نگه داشته که تو هیچ‌وقت مغرور نشوی. بعد می‌فرماید: «اِنَمَا یَتَقَبَلُ اللَهُ مِنَ المُتَقِینَ(مائده، 27)» خدا از باتقواها قبول می‌کند. خب ما الآن این کار را انجام دادیم چی؟ می‌فرماید آن که معلوم نیست بر اساس تقوا بوده است یا نه. غرورت را می‌شکند، توی دلت، ترس می‌اندازد. این ترس تو را همیشه به بازنگری خودت وادار می‌کند و مانع تحجر می‌شود.